ماز………………………MAZE

گاهی فیلم و کارتون های خیلی جالبی ، مثل کش تنبان ، از دست ، تلوزیون محترم ، در میرفت و پخش میشد که یادش همیشه در خیال من یکی باقی است ، مثل همه ی چیزها . ( ذهن من حتی نسبت به اشیا هم معرفت دارد ) .

یکی از فیلم هایی که در دوره ی نوجوانی بنده از جعبه ی جادویی پخش شد ، صحنه ی جانانه ای داشت که تا ابد در ذهن من حک شده . الان صحنه را شرح میدهم امیدوارم هر بنی بشری یادش آمد اسم فیلم را یادم بیاورد . دختری که در جستجوی کسی به سر میبرد در سرزمین عجایبی گیر می افتاد . ( این احوال شاید در خواب برایش رخ نموده درست یادم نیست ) دختر ، باید از دری عبور کند ، دو عدد نگهبان (عروسکی) دم در ایستاده اند و اجازه نمیدهند دختر وارد شود ، آن ها با دختر وارد دیالوگ میشوند ، اولی حرف میزند ، نگهبان دوم میگوید :” حرفش رو باور نکن اون همیشه دروغ میگه ، حالا بگو کدوم ما راست گوییم؟ ” دختر کمی فکر میکند و جواب درست را میدهد . در باز میشود . دختر وارد مکان عجیبی میشود که مثل (ماز) میماند ، پله هایی است که وقتی ازشان بالا میرود دوباره به همکف میرسد . عین خواب و خیال . از فیلم تنها این تصویر در یادم مانده . گاهی فکر میکنم زندگی هم مثل ماز است و ما بد جوری در پیچ پیچ هاش گیر کرده ایم . عکس بالا نمونه ی منحصر به فرد لگویی همان فیلم است که وقتی دیدم دوباره یاد کودکی افتادم .

(مثلا)داستان واقعی

القصه در این زندگی طخماطیک ، که مثل ماز میمونه و دهن مهن آدمو سرویس میکنه ، گاهی باس خیلی بیخی شد و گفت به جفت چپ و راستم که فلانی بهمان شده و بیسار … باید زد رو دنده ی بیخیالی و گفت ” به درک !” . که چی هی بشینی غم بخوری  غصه بخوری ، خون خودتو بکنی توی شیشه ، دیگی که باسه من نمیجوشه میخوام سر سگ توش بجوشه ! . همین جوریش داریم توی تهرون فلک زده سرب میخوریم دیگه حرص نباید بخوریم ، جوش نباید بزنیم . گناه داریم بابا . واس همین ، فک کردم بد نیس شیطونی کنم ، زنگ زدم به اسمشو نبر و گفتم امروز روزه منه دادا پاشو اون آب شنگولیتو که دو هفته پیش دیدم توی کمدت گذاشتی بودی بردار بیار جشن بیگیریم گفت نه گفتم چیرا ؟گف :” باسه دخمرا خوب نیس توی جاهای عموم…..ی” گفتم :” برررررررررررررررررررو بابا حال نداری “آخه طرف آمارش بد در رفته بود یه بار که قدیم مدیما رفته بودیم سینما من گفتم میخوام بارش (برعکس کن ) بخورم و اون گف ای بابا عاشقی دیونه ات کرده تو رو واسه دخمرا خوب نیست …منم نذاشتم حرفش تموم شه رفتم توی مبال و بارش و ریختم توی حلقم و با چشم گریون رفتم توی سینما و مثلا وانمود کردم دارم فیلم تماشا میکنم که دیدم اسمشو نبر در کیفشو باز کرد و یه بطری آب شنگولی در آورد بیرون و من وسط سینما سرش رو کندم که ای ناقلا واسه چی خودت از این غلطا میکنی به من که میرسه بده !!! بیشعور!  خلاصه اش که …بگذریم همین بنده خدا اسمشو نبر اون روزی که روز من بود و مثلا بایستی با دمبم گردو میشکوندم و اینا…. عینهو پلنگ اومد و دیدم نیشش بازه . … کلی ذوق مرگ شده بود که …حالا بماند و یه تنه خواسه بود نقش همه ی قوم و خویش و داشته ها و نداشته های ما رو ایفا کنه و یه حالی به احوال خراب ما بده . دمش گرم . آب شنگولی رو توی ….که محل عموم و باسه خودش ماشالا یه پا پاتوق اهل مثلا هنره -که هر کی توشه بی هنره – رو کردیم و چه کیفوری شدیم . فک کردم نه بابا این جا خیلی گل و بلبله ….مثلا یه شب که بغض گلومو گرفته بود و داشت خفه ام میکرد ، پارسالا بود ، زمستون ، هوا مه بود و سرد ، سوز گدا کش، زنگ زدم “هی اسمشو نبر پاشو بیا این جا دارم سکته میکنم از غمباد” ، طرف که سنگ صبوره ، با هزار جور بدبختی پیچوند و اومد .آقایی که شما باشی ….ما رفتیم توی یه پارک که ته دنیا بود و توش چند تا دریاچه و پل داشت . مه بود …دو قدمیتو نمیدیدی . ساعت حدود 1 و نیم نصفه شب . من رفتم نشستم روی نیمکت پارک و اسمشو نبر نگا کرد که خیلی وقته منو ندیده آخه موهای من شده بود رنگ مس و حنا و ترکیبی از سماق که باسه خودش خیلی رنگ یونیکی بود خلاصه که سیگار پشت سیگار و زر پشت زر ….یه لحظه فک کردم نه انگاری خیلی همه چی گل وبلبله …آخه این جریانات نصفه شب زدن بیرون خیلی منو کیفور میکنه …یه سری نصفه شبونه ها داشتم که بدجوری فک میکردم اوریجیناله اما په خیلی تو خالی  و دروغ بود . فک که میکنم میبینم نه من خیلی باحالم .خیلی نترسم . خیلی … چه کنم . جونم برات بگه . را س حسینی من عاشق شبم . شب اس ام اس میزنم . شب فیلم میبینم . شب مینویسم . شب خودمو میکشم . شب زنده میشم . شب بزرگ میشم . شب آسمون رو نیگاه میکنم . شب سیگار مز اش بهتره . شب خوبه . پناه منه . شب تنهام . عین خود شب که تنهاس . واس همین عینهو ماز گم شدم . توی تاریکی این شبا . مخصوصا شبای پاییز که بی پدر میکشه آدمو . دوست دارم توی شب گم شم . یکی بیاد پیدام کنم . دلم میخواد برم توی ماز ویکی بیاد پیدام کنم . آخه پیدا کردن من تخم طلا میخواد که هر کسی نداره کار خود شرلوک هولمزه . دمم گرم .

 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

34 نظرات

  1. یاد آلیس در سرزمین عجایب افتادم ولی می دونم اون نیست!

    کاش زندگی مثل ماز بود و مرکز داشت!

  2. سلام
    ببین یه چیزای مبهمی از این فیلم اومد تو ذهنم و رفت رو اعصابم چون اسمش یادم نمیاد !

    در مورد پست قبلت و "ایدز" کاش می شد به جای تاکید روی برو آزمایش بده گفت "یا با کسی که نمی شناسیش  … نکن ،یا اگرم کردی جوانب احتیاط رو رعایت کن ، اگرم رعایت نکردی بعد برو ازمایش بده بقیه رو بدبخت نکن ! "

    خیلی سال پیش ، اون وقتا که مد بود مردا می رفتن ژاپن ، یه خانمی رو می شناختم که شوهرش سه سال اونجا بود. به فاصله 6 ماه بعد عروسیشون رفته بود. وقتی برگشت با خودش این سوغاتی رو آورده بود و خانمه از همه جا بی خبر مبتلا شد . وقتی فهمیده بود مبتلا شده خودکشی کرد و مرد. بعد مردنش خواهرش به مردم قضیه رو گفت که چی بوده . نکته جالبش این بود که خانواده شوهرش می گفتن از کجا معلوم پسرما از اون نگرفته باشه ؟!!!!

  3. سلام
    چی بگم؟
    خوب حتما حال کردی اینجوری بنویسی دیگه. به من چه که …
    این کارتونی هم که گفتی فکر کنم آلیس در سرزمین عجایب بود.
    یکم آپم.

  4. میس جان  سبک نوشته ات آروم آروم داره عوض می شه. قبلاَ (یک سال قبل)کوتاه تر  ، کوبنده و تاثیرگذار تر می نوشتی
    نکنه سبک جدید مربوط به کهولت سن باشد؟؟!
    در هر صورت  ما (یعنی من) همیشه میخوانیمت. اما گاهی نمیتونم درک کنم.
    ببینم من خل شدم یا تو افلاطون شدی؟؟!!!
    در هر صورت دورادور کنارت هستیم
    شادزی دوستی

  5. میس جونم تئاتر خوب چی رو صحنه است؟چی رو پیشنهاد میدی؟

  6. خصوصی دارید بخوانید و عبرت بگیرید!!!!!سلام.

  7. اووممم احساس کردم با ناراحتی جواب دادی و اصلا كلا انگار يه مقدار ناراحتي يا من اينجوري حس كردم نميدونم… اتفاقا تو نوشته های  خوبت بیشتره و گرنه منو پابنده جزیرت نمیکردی…راستی نمیدونم این آهنگ رو گوش دادی یا نه از گروه ایوانیسس…امیدوارم گوش نداده باشی که الان ذوق زده بشی من کلی با این آهنگ حال کردم البته نمیدونم انگلیسیت در چه حدی خوبه…اما اگه ترجمشو خواستی خودم بت میدم…آهنگ before the dawn …حتما گوش كني ها…اينم لينكشhttp://dl.bia2music.biz/Full/kh/Evanescence/Evanescence-In_The_Shadows-2007/05%20-%20Before%20the%20Dawn%20(www.Bia2Music.Biz).mp3

  8. ]سلام میس شانزه لیزه عزیز
    خوبی؟ میخواستم ازت خواهش کنم که اگه کتابی چاپ کردی اووممم معرفیش کنی خیلی خیلی دوست دارم بخونمش آدرس ایمیلمم میزارم ببین راضی نیسم اگه بهم خبر ندی هااا؟ [نیشخند. بعد یه چیز دیگه نظرت راجبه کتاب موجها از ویرجینیا وولف چیه؟ و اینکه به نظر تو کدوم یکی از کتاباش بهتره واسه خوندن؟ خب یه جورایی تو رو به عنوان کسی که احساس میکنم سلیقش خیلی به من نزدیکه و اینکه بیشتر کتاب خونده قبول  دارم…و اینکه من دو چیزو تو وبلاگت خیلی دوست دارم یکی مطالب و نقد فیلمهایی که میکنی و دیگه شرح حال زندگی و حس حالت تو غالب داستانهای خیالی…از این دومی خیلی بیشتر لذت میبرم…
    و اینکه از این بعد تو قسمت نام مینویسم اورانوس

  9. بعله. میبینم که یواش یواش فلسفت زده بالا.سلام

  10. ما به گمانمان اشتباهاَ نظر خود را در پست قبلی شما باز فرستادیم. بی زحمت خودتان کپی و پیست نموده باز جواب  دهید اگر جوابی اندر مضرات عیاش باشی داشتید البته… مردک پدرسوخته دم درآورده است برای ما… همان برادرتان را می گویم افیلیا…

  11. قهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقهه جاکش یه روز از میس شانزلیزه تبدیل میشی به میسیز شاتوبریان

  12. می دونی همه چی از یه دوراهی شروع شد که هر راهش به یه دو راهی دیگه می رسید…

  13. یاد آلیس در سرزمین عجایب افتادم ولی می دونم اون نیست!

    کاش زندگی مثل ماز بود و مرکز داشت!

  14. سلام
    ببین یه چیزای مبهمی از این فیلم اومد تو ذهنم و رفت رو اعصابم چون اسمش یادم نمیاد !

    در مورد پست قبلت و "ایدز" کاش می شد به جای تاکید روی برو آزمایش بده گفت "یا با کسی که نمی شناسیش  … نکن ،یا اگرم کردی جوانب احتیاط رو رعایت کن ، اگرم رعایت نکردی بعد برو ازمایش بده بقیه رو بدبخت نکن ! "

    خیلی سال پیش ، اون وقتا که مد بود مردا می رفتن ژاپن ، یه خانمی رو می شناختم که شوهرش سه سال اونجا بود. به فاصله 6 ماه بعد عروسیشون رفته بود. وقتی برگشت با خودش این سوغاتی رو آورده بود و خانمه از همه جا بی خبر مبتلا شد . وقتی فهمیده بود مبتلا شده خودکشی کرد و مرد. بعد مردنش خواهرش به مردم قضیه رو گفت که چی بوده . نکته جالبش این بود که خانواده شوهرش می گفتن از کجا معلوم پسرما از اون نگرفته باشه ؟!!!!

  15. سلام
    چی بگم؟
    خوب حتما حال کردی اینجوری بنویسی دیگه. به من چه که …
    این کارتونی هم که گفتی فکر کنم آلیس در سرزمین عجایب بود.
    یکم آپم.

  16. میس جان  سبک نوشته ات آروم آروم داره عوض می شه. قبلاَ (یک سال قبل)کوتاه تر  ، کوبنده و تاثیرگذار تر می نوشتی
    نکنه سبک جدید مربوط به کهولت سن باشد؟؟!
    در هر صورت  ما (یعنی من) همیشه میخوانیمت. اما گاهی نمیتونم درک کنم.
    ببینم من خل شدم یا تو افلاطون شدی؟؟!!!
    در هر صورت دورادور کنارت هستیم
    شادزی دوستی

  17. میس جونم تئاتر خوب چی رو صحنه است؟چی رو پیشنهاد میدی؟

  18. خصوصی دارید بخوانید و عبرت بگیرید!!!!!سلام.

  19. اووممم احساس کردم با ناراحتی جواب دادی و اصلا كلا انگار يه مقدار ناراحتي يا من اينجوري حس كردم نميدونم… اتفاقا تو نوشته های  خوبت بیشتره و گرنه منو پابنده جزیرت نمیکردی…راستی نمیدونم این آهنگ رو گوش دادی یا نه از گروه ایوانیسس…امیدوارم گوش نداده باشی که الان ذوق زده بشی من کلی با این آهنگ حال کردم البته نمیدونم انگلیسیت در چه حدی خوبه…اما اگه ترجمشو خواستی خودم بت میدم…آهنگ before the dawn …حتما گوش كني ها…اينم لينكشhttp://dl.bia2music.biz/Full/kh/Evanescence/Evanescence-In_The_Shadows-2007/05%20-%20Before%20the%20Dawn%20(www.Bia2Music.Biz).mp3

  20. راستی مطلب خیال بازی خیلی قشنگ بود دقیقا همون چیزی بود که دوست داشتم بخونم …اصلا دلم نمیخواد مثه آدمای ذوق زده ای که وقتی از کسی خوششون میاد مدام ازش تعریف میکنن باشم میدونی مطلبهای کسل کننده هم داشتی که من نصفه خوندمشون اما من ترجیح میدم درباره اون نوشته هایی که خوشم اومده نظر بدم…

  21. ]سلام میس شانزه لیزه عزیز
    خوبی؟ میخواستم ازت خواهش کنم که اگه کتابی چاپ کردی اووممم معرفیش کنی خیلی خیلی دوست دارم بخونمش آدرس ایمیلمم میزارم ببین راضی نیسم اگه بهم خبر ندی هااا؟ [نیشخند. بعد یه چیز دیگه نظرت راجبه کتاب موجها از ویرجینیا وولف چیه؟ و اینکه به نظر تو کدوم یکی از کتاباش بهتره واسه خوندن؟ خب یه جورایی تو رو به عنوان کسی که احساس میکنم سلیقش خیلی به من نزدیکه و اینکه بیشتر کتاب خونده قبول  دارم…و اینکه من دو چیزو تو وبلاگت خیلی دوست دارم یکی مطالب و نقد فیلمهایی که میکنی و دیگه شرح حال زندگی و حس حالت تو غالب داستانهای خیالی…از این دومی خیلی بیشتر لذت میبرم…
    و اینکه از این بعد تو قسمت نام مینویسم اورانوس

  22. "سفر شب"شعله ور را خوندی؟در آن هم نویسنده زبان عامیانه مردم تهران را به کار میگیرد.فکر کنم آقای شعله ور از سبک کارهای تو و دیالوگ نویسی هات خوشش بیاد.تو این برنامه هم بخشی از رمان با صدای خودش پخش شد.من ناخودآگاه یاد همین نوشته اخیرت-ماز-افتادم.

  23. میس جونم الان آقای بهمن شعله ور در مصاحبه با آقای پوپک راد در صدای آمریکا گفت بنیادی برای حمایت از نویسندگان ایرانی که کارهایشان در ارشاد گیر کرده راه انداخته اند.کارهایشان را به آدرس سایتشان بفرستند تا ترجمه و چاپ شود.فرصت خوبیه برات و سایر دوستان نویسنده.البته فضل تقدم با شماست.تماس

    [email protected]

  24. سلام به میس جون گل و قصه نویس قدر خودم.این ماز منو یاد یکی از طراحی های موریس اشر انداخت.اصلا از اون گرفته شده.نوشته ات به معنی واقعی کلمه "با حال" بود…سیگار پشت سیگار و زر پشت زر…کافه اهل هنره.هر کی توشه بی هنره…نوشته هات یه جور کمپوزیسیون خاص خودشون رو دارن.فکر کنم پیدا کردن تو در دل شب یه شرلوک هلمز پست مدرن میخواد که دکتر واتسن اش هم خودش باشه.دست

  25. بعله. میبینم که یواش یواش فلسفت زده بالا.سلام

  26. ما به گمانمان اشتباهاَ نظر خود را در پست قبلی شما باز فرستادیم. بی زحمت خودتان کپی و پیست نموده باز جواب  دهید اگر جوابی اندر مضرات عیاش باشی داشتید البته… مردک پدرسوخته دم درآورده است برای ما… همان برادرتان را می گویم افیلیا…

  27. قهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقهه جاکش یه روز از میس شانزلیزه تبدیل میشی به میسیز شاتوبریان

  28. می دونی همه چی از یه دوراهی شروع شد که هر راهش به یه دو راهی دیگه می رسید…

  29. منم یه چیزایی یادم میاد ! ولی یادم نمیاد در کل ! بگذریم … این کتابتان را معرفی نمیکنید ، ما بیشتر از وجودتان فیض ببریم ؟

  30. قبلا این جا سر زده بودم. ولی یه مدت دیگه کلا یادم رفته بود. امشب دوباره خوندم ، چند تا پست قبلی.
    واقعا خیلی عالی پیشرفت کردین. اوایل کار هم خوب می نوشتین ولی اصلا قابل قیاس نیست. بهتون تبریک میگم.

  31. منم یه چیزایی یادم میاد ! ولی یادم نمیاد در کل ! بگذریم … این کتابتان را معرفی نمیکنید ، ما بیشتر از وجودتان فیض ببریم ؟

  32. قبلا این جا سر زده بودم. ولی یه مدت دیگه کلا یادم رفته بود. امشب دوباره خوندم ، چند تا پست قبلی.
    واقعا خیلی عالی پیشرفت کردین. اوایل کار هم خوب می نوشتین ولی اصلا قابل قیاس نیست. بهتون تبریک میگم.