بایگانی ماهانه: اکتبر 2015

جنایت و مکافات

شخصیت ِ همه جانبه ی راسکولنیکف که طی شگرد داستایفسکی با ظرافت طراحی شده است در این جا دیده نمیشود .

ادامه نوشته »

بازم سیب داری؟

بازم سیب داری ؟ در دوره زمانه ای که کی به کیه ؟ و هر کسی دارد خرِ خودش را میراند و خوب میتازد ، میتازد و میگازد و از زرنگی اگر بختی داشته باشد هر آشغال و کاه محصولی را به خورد ِ سینمابین ها میدهد ، اتفاق های عجیب ، کَم و دُردانه ، کَم پیش می آید …

ادامه نوشته »

سَرِ بی تَن

دوست داری سرت روی تَنِ چه کسی باشد ؟ دوست داری تَن اَت ، سَرِ چه کسی را داشته باشد ؟ چقدر خودت را دوست داری ؟ دروغ نیست . هنوز دوره ی آخرالزمان فرا نرسیده است . . . اما میشود خیلی فراتخیلی زندگی کرد . . . لابه لای شاخه های بی قرارِ زندگی که ریشه ی سُستش از …

ادامه نوشته »

آخرین انسان ، موریس بلانشو

میس شانزه لیزه وارد کتاب فروشی همیشگی میشود . شهرِ کتابی است با دیوارهایی بلند و دوستانی بهتر از برگ و گل بهار . از زیر ِ لباسش پرِ بزرگی روی زمین کشیده میشود . یک پر ِ ارغوانی که لابه لای موهایش گره خورده و بافته شده و تا روی زمین می آید . به کتاب های پیشخوان نگاه میکند . به کتابش نگاه …

ادامه نوشته »