بایگانی ماهانه: آوریل 2009

تجریش یا تکزاس

متاسفم ! اگر بخوام صادق باشم و همه چیز رو عین بچه ی آدم ، از سیر تا پیاز تعریف کنم باید بگم  از اون جایی که سرم درد میکنه واسه ماجراجویی و (دیدن) ، و اساسا از کنار اتفاقات اطرافم به سادگی یک پیشی نمیگذرم !!! دیدن تصاویری که در میدان تجریش مو به تنم سیخ کرد و شاخ در …

ادامه نوشته »

مونالیزای شانزه لیزه ای

میس شانزه لیزه ، روی صندلی عسلی کنار خیابان نشسته بود و با نگاه عاقل اندر سفیهی به آقای نقاش که بالا سرش نشسته بود و عدلیه میخواند نگاه میکرد ، مرد که جزو نقاش های خیابانی محسوب میشد و همچین هم مقام شامخی نداشت خیلی از خودش و کارهایش و هنر کشف نشده اش تعریف و تمجید میکرد، کلاه …

ادامه نوشته »

شهاب حسینی توی قبر

  نمیخوام آدم ضد حالی باشم و حال گیری کنم .نه . اما خب گفتنش هم بد نیست . بالاخره بعد از هر (یکی بود – یکی نبود) ی یه (میرن آدم هاااااااااا از اون ها فقط خاطره هاشون به جا میمونه ) می مونه .  بعد از اینکه از آب و گل در اومدی ، بعد از اینکه خون …

ادامه نوشته »

17 دی کجا بودی ؟

١٧ دی کجا بودی ؟ به هر حال بعد از کسب موفقیت فراوان جناب آقای امیر رضا کوهستانی در رقص روی لیوان ها و در میان ابرها و الباقی کارها ،بنده هم دل را به دریا زده و رهسپار تماشاخانه ی ایرانشهر شدم تا این کار جدید را ببینم . قبل از سخن رانی فی باب این کار تئاتر باید …

ادامه نوشته »

پوچ- هیچ……………………… Je suis malade

میس شانزه لیزه هر وقت که (آن) نوشتن میاد به طرز مرگباری کارهای دیوانه کننده ازش سر میزنه ، مثلا عاشق برداشتن مداد یا مداد رنگیه و دوست داره بد جوری بیفته به جون دیوارها و اشعار آنا آخماتوآ یا پاراگراف هایی که زیرشون خط کشیده رو روی دیوار بنویسه . اون هیچ وقت بلد نیست روی کاغذی جز کاغذ …

ادامه نوشته »