زمستان گذشته بود . یکی از دوستانم از آمریکای جهانخوار آمده بود و در عمرش پا به تئاتر شهر و تالار وحدت هم نگذاشته بود ، وی تئاتر را چیزی در مایه های بشکن و بالا انداز های اصغر سمسارزاده (اصغر ترقه ) میدانست . من هم که از قبل در جریان نمایش(شکارروباه) بودم و میدانستم حتما کار خوبی است …
ادامه نوشته »بایگانی ماهانه: اکتبر 2009
نفر دوم
کیست یاری کننده ای که مرا یاری کند ؟ علی سنتوری عزیز ، وقتی که هانیه تو رو ترک کرد و دیگه دست و دلت به کار نرفت خیلی غمگین بودی ؟ حتی توی بدترین شرایط ، وقتی کارتون خواب شدی ، یادش بودی ، گفتی :” زنم رو ازم گرفتید ، خونم رو ازم گرفتید ! ” ، علی …
ادامه نوشته »head-on
درمورد فیلم هد آن اثر فاتح آکین
ادامه نوشته »لیر شاه
در خیلی کودکی ، خوب خاطرم هست ، از فرط تک افتادن میان قوم یاجوج ماجوج ، سرگرمی ام شده بود گوش دادن به نوار قصه ها ی کدو قلقله زن ، شهرموش ها ، آقا موش شکمو، زبون دراز و …همین طور جذب فیلم های تلوزیون شدم ، خوب یادم هست ، وقتی اولین بار (هملت ) را دیدم …
ادامه نوشته »شکار روباه
باید اول از همه اسفند دود کنم “ کبود چشم ، زاغ چشم ، شور چشم ، سیاه چشم ، سق سیاه ، سر سیاه ، همسایه ی دست چپی ، همسایه ی دست راستی ، لینک دونی جزیره ، تازه واردها ، صبح زا، ظهر زا، شب زا، چرندگان ، پرندگان هر کس که اسمش یادم رفت ، بترکه چشم حسود …
ادامه نوشته »