هیچ کس به اندازه ی خودم نمیتونه بهم آسیب برسونه . چشمامو دوست دارم . میاد دورش شال گردنشو میبنده . بوی عرقش میاد . همیشه پاتیله . شال گردن رو باز میکنم . خس خس خنده هاشو میشنوم . بالای سرمه . اومده دنبال من بریم الواطی . میس شانزه لیزه رو نمیشناسه . میگه ” خوب بود ” …
ادامه مطلبTimeLine Layout
فروردین, ۱۳۸۹
-
۱۸ فروردین
صادق هدایت
میس شانزه لیزه به صادق خان نگاه کرد . گفت :” تصدقت گردم ، در این شهر هیچ جا به اندازه ی کنار من بودن به شما خوش نخواهد گذشت ، اجازه بدهید چند صباحی شما را از ملال در بیاورم و با هم فارغ از دنیای فانی به زندگی واقعی بپردازیم . . . من کاری با پول …
ادامه مطلب -
۱۶ فروردین
کشفم کن !
قبل از خوندن این پست بر شما واجب است حتما این را گوش کنید . این موسیقی را که بر مبنای یک موسیقی فولکلور روسی ساخته اند همان چیزهایی است که حداقل در دل من یکی است . . . در کودکی ، در خیلی خیلی کودکی ، این آهنگ را با پیانو میزدم و هیچ وقت تا به امروز …
ادامه مطلب -
۱۵ فروردین
دکتر های الکی اینترنتی
من در این بلاگ در این دنیای مجازی ، هیچ سند و مدرک و حرف خاله زنکی دکترهای ، دکترا گرفته ی بیشتر بی سواد رو قبول ندارم و از همین جا به همه ی جهان ، به تو ، به تو ، میگم جان مادرتون وقتی سرما میخورید ،وقتی عادتون عقب و جلو میفته ،وقتی یکی رو ماچ میکنید ،وقتی …
ادامه مطلب -
۱۴ فروردین
رضا کرم رضایی
شال و کلاه کرده بودم بروم جایی ، از بلندگوی محوطه اخبار صبحگاهی با صدای خانم گوینده اش پخش میشد ، خانم گوینده طوری خبر فوت استاد رضا کرم رضایی را اعلام کرد که من فکر کردم حالش خوب شده و از بیمارستان بیرون آمده . . . در تمام ایام عید احوالپرسش بودم و میدانستم که در بیمارستان بستری …
ادامه مطلب -
۱۳ فروردین
ماهایا تولدت مبارک
اولین بار که خوب به یاد دارمش در پرده ی آخر واروژ کریم مسیحی بود ، لال بازی اش را ، دومین بار سیلی زدنش را در ناصرالدین شاه آکتور سینما . در اولی در صحنه ای ، توی زیر زمین فریاد میزد : ” آآآآآه ای ارواح پاک !!! ” ، و در دومی میان زنان ناصرالدین شاه در …
ادامه مطلب -
۱۲ فروردین
مرد کلاه به سر
میس شانزه لیزه کتک مفصلی نوش جان کرد ه بود . خودش را پابرهنه رسانده بود به اولبن ایستگاه شورانگیزی که در نزدیکی اش بود . همان همیشگی را سفارش داد و شالش را کشید روی سرش تا صورت له و لورده اش دیده نشود . توی کافه چند نفر با ساز و نوا و لباس های رنگ وارنگ و …
ادامه مطلب -
۸ فروردین
خنجر
میس شانزه لیزه که زنی بود اثیری، مثل دود سیگارش بی قرار و مثل هیجان هایش آشکارا ، جنون وار ، در میان کتاب هایی که روی میز یک کافه ، جا مانده بود ، خواند :” دوست خوب ،دوستیه که مرده باشه . ” توی کافه ی دم منزلش ، کز کرده بود و مشعلش را افروخته بود . هیچ …
ادامه مطلب -
۶ فروردین
وقتی فریدون جیرانی (زرد)میشود باید ….
نامه ی سرگشاده ی (میس شانزه لیزه) به جناب مستطاب (فریدون جیرانی)، پیرامون زرد کردن خودش و فروش خودش و حراج نام خودش بابت چاپ مصاحبه ب کوتاه پوچ بی سر و ته احمقانه ای که نه تنها به چهره ی بازیگر سرشناس کشور ما – ایران- لطمه وارد نکرد بلکه خود را و شان و مقامش را افت داد …
ادامه مطلب -
۶ فروردین
وقتی شاعر خر و مرد فحش میشود !
بزبزقندی ، این جوری نگام نکن . . . میشنفی . . . چه بوئیه ! به به . . . بیا جلو . . . میبینی هان ؟ تو رو خدا اون چشای باباقوریتو باز کن . . . چه چرمی . . . این دستکش رو لورد آنگستروم تانژانتیوم سوم برام از ولایت خودمون فرستاده . . …
ادامه مطلب