TimeLine Layout

ژانویه, 1970

  • 1 ژانویه

    ALWAYS وطنم

    آمبیانس : (( اینجا )) بزنم به تخته بزنم به تخته چقدر این بلاگ جزیره در کهکشان حسود داره . بترکه چشم حسود . تازه نصفی از کامنت های دوست های عزیز بی اسم و نام و نشون رو تائید نمیکنم . من از این که کسی شهامتش رو نداره بیاد رو در رو حرف بزنه اسم و آأرس ای …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    شرلوک هلمز و میس شانزه لیزه در (( فرار راسکولنیکف))

    آمبیانس : ((اینجا )) میس شانزه لیزه گفت : ” نگران نباش ، من قایمت میکنم . بیا تو .” مردی که وارد اتاق زیر شیروانی شد صورتش مثل ماه سفید شده بود . دستهایش را لرزه ول نمیکرد . چشمهایش مثل دو کاسه ی خون بود . لبهای کبودش ، ترک خورده بود مثل صحرای تشنه ای ، تشنه …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    هنر نزد تو نیست .

    آمبیانس : (( اینجا )) به قول نیما دستها میسایم /تا دری بگشایم / بر عبث میپایم / که به در کس آید / در و دیوار به هم ریخته شان بر سرم  میشکند … به قول معروف اب یمین (آنکس که نداند و نداند که نداند/در جهل مرکب ابدالدهر بماند) قبل از هر چیز باید بگم  این بار برام …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    درخت شدن

    آمبیانس : (( اینجا ))  روز خوبی رو نداشتم . توضیح نمیدم چرا . توی این توفان و بارون های ناگهانی ، آدم پرت میشه و میخوره به در و دیوار اتاق کهنه ای که بوی نا میده و یه زمانی شمع و چراغ عشق توش برپا بود و چلچله واسه خودش خوش بود و سور و ساط عیش و پیمونه …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    مرهم

    برای دیدن فیلم ( مرهم ) بیتابی میکردم . نوشته های دنیای بی کران مجازی و روزنامه ها به اندازه ی کافی مسحورم کرده بودند . قرار بود با فیلمی رو به رو بشم که موضوعش (مواد ) بود . اینکه این موضوع قبل ها  از گوزن ها روی پرده آمده و در نسل من ، علی سنتوری و سارای …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    مرض تحقیر

    آمبیانس  (( اینجا )) تحقیر نمودن دیگران ، نام مرضی است که خیلی ها دچارش میشوند . در این حال آنها با تحقیر و تخریب روحیه ی دیگری دچار نوعی خودستایی از نوع نامرئی شده و در درون قانع میشوند . مخصوصا اگر این آدم ها (گاو پیشونی سفید) باشند که دیگه بدتر . . .  این روزها ورزشکاران ، …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    شن

    تیک.تاک.تیک.تاک.تیک.تاک.تیک.تاک……… – : ” تلفن زنگ زد ؟ پرسیدم تلفن زنگ زد ؟ “ -: ”  اگه زنگ زده بود من جواب میدادم . “ تئاتر شهر . تالار سایه . دو زن . حبس شده در تالار سایه . شاید در فضایی  پنج متری . حرکاتشان…عروسکوار.نگاه ها سرشار از ابهام ، موج نگرانی، برق حیرت….تیک/ تاک …صدای ساعت … هیپنوتیزم …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    تار و پود

    معصومیت از دست نرفته آمبیانس :‌((  اینجا  )) میس شانزه لیزه ، قیچی را برداشت و آستین همه ی لباس هایی که داشت را قیچی کرد . آستین ها را به هم گره زد و ازشان ریسمانی ساخت . میس شانزه لیزه کاغذ کاهی هایش را برداشت و روی هر کدام رج زد ( نجابت ) . خنده بر لبانش میماسید …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    قوی سیاه

    آمبیانس : ((  اینجا  )) فیلم ( قوی سیاه ) ، که نمیدونم دقیقا به دلیل ناتالی پورتمن یا دریاچه قو ی چایکوفسکی ، یا کارگردانش ،‌ دارن آرونوفسکی ، شهرت پیدا کرده ….رو دیدم . (روی هر کدوم کلیک کنید اطلاعات دیده میشود ) . برای اینکه برای شما جالب انگیز تر باشه مصاحبه ی ناتالی پورتمن رو در …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    کودکی . . .

    سرآغاز : ( این ) پرولوگ : دکتر روان شناس یا روان پزشک یا روان پریش  ، سرش رو آورد جلو  و از من که توی صندلی فرو رفته بودم  پرسید :” وقتی در خونه ت رو باز میکنی میری تو ،‌وقتی در باز میشه چه احساسی داری؟ “ من : ” ( به دلیل ترس از کتکهای بانوی خانه ، …

    ادامه نوشته »