TimeLine Layout

دسامبر, 2010

  • 15 دسامبر

    اس.ام.اس

    من دوست داشتم توی دوره ی چاپار و تلگراف و صندوق پستی زندگی میکردم تا دوره ی تلفکس و ای – میل و اس.ام. اس .هر چی راه های ارتباطی بین آدم ها آسون تر میشه . . . به همون اندازه . . . شایدم از اون اندازه بیشتر… فاصله ی آدمها از هم دور تر میشه . وقتی …

    ادامه نوشته »
  • 12 دسامبر

    عشق پر !

    رفته بودم آرایشگاه . همیشه حرفهای شنیدنی توی آرایشگاه زیاده . گاهی حتی از حماقت بعضی از آدم ها نمیتونی دهن باز کنی وارد دیالوگشون بشی . مثلا یه خانومی که با کلی ولع و هیجان ، همین طور که آب از لب و لوچه اش میریخت و آویزون بود داشت در مورد پسری حرف میزد که با دختری قصد …

    ادامه نوشته »
  • 10 دسامبر

    آخرین شب

    * این متن دو بار پرید  تا گذاشتمش . ** کسی اگر با فونت این جا مشکل و ناراحتیی داره لطفا زبون در دهان نگه نداره و بگه . میس شانزه لیزه داشت صندلی های لهستانی کافه ی زیر هتل را برعکس میکرد و روی میز مینشاند . هیچ صدایی نبود جز صدای باد . باد زوزه میکشید و خرناس …

    ادامه نوشته »
  • 7 دسامبر

    حضرت والا ( ! )

     والا چه عرض کنم که زبانم از این همه عرض مو در آورد و موهاش سفید شد و کچل شد ! دیدن نمایش حضرت والا برای من میس شانزه لیزه ، خیلی بی رودربایستی و راستی راستی ، اصلا خوشایند نبود . بل لج در آر نیز بود . مدت ها بود در بوق و کرنا ، حضرت والا والا …

    ادامه نوشته »
  • 4 دسامبر

    فرق ساعدی و فروغ

    یاد آوری ها این بار چهارمیست که دارم این پست رو مینویسم . چون سه بار نوشتم و هر سه بار فقط تا قسمتی آپ شد ولی من از رو نمیرم . دیدن فیلم La prima notte di quiete  یا همان the professor یا le professeur اثر والریو زرلینی ، با بازی آلن دلون ، یکی از شوکه کننده ترین اتفاقاتی بود …

    ادامه نوشته »
  • 3 دسامبر

    این جا

    http://jazirehdarkahkeshan.blogfa.com/post-6.aspx مدیر محترم پرشین بلاگ     باید توضیحی برای این مشکلات باشد نه ؟

    ادامه نوشته »

نوامبر, 2010

  • 30 نوامبر

    جزیره در کهکشان در خاک ماسوله

      صابر راد  ( بدون پاک نویس ) داشت میرفت ماسوله جایی که ازش خاطره داشتم بهش گفتم ، نه جدی ، شوخی شوخی ، همین شکلی ،که   ” یه (جزیره در کهکشان) هم روی درخت اون جا یادگاری بنویس عکسشو بفرس. “ امشب خمیازه کشان اومدم بلاگم و بعد رفتم ای- میل هام رو مثل یک مناسک همیشگی واجب انجام …

    ادامه نوشته »
  • 27 نوامبر

    جمشید مشایخی

    جمشید مشایخی عزیز کمال الملک ذهن ما در سینما تولدت مبارک جانا آمبیانس : ( این ) جمشید مشایخی را وقتی شناختم که (صدایی که هم اکنون میشنوید صدای آژیر خطر است ، صدای وضعیت قرمز است به پناهگاه بروید . بوووووووووق ممتد . ) آن وقت ها سریال هزاردستان را میداد و من از این که مفتش شش انگشتی …

    ادامه نوشته »
  • 19 نوامبر

    قاتل بی رحم هسه کارلسون

    تئاتر : قاتل بی رحم هسه کارلسون ، کار مسعود رایگان ، ایرانشهر ، سالن استاد سمندریان ، بازیگران : رویا تیموریان- شبنم مقدمی – هومن سیدی – جواد عزتی – محمد سلوکی برآیند نظر + نقد + تحلیل = کاری فانتزی ، متوسط ، اگر داستانش را روی کاغذ میخواندم بهتر بود ، میزانس ها خوب ، بازی ها …

    ادامه نوشته »
  • 14 نوامبر

    هملت برو خواننده شو !

    میس شانزه لیزه از دست خواب هایش گریزی نداشت . از خواب هم که میپرید ، ادامه ی آن را روی دیوار خانه اش میدید . مثل فیلم ( سینما پارادیزو ) (صحنه ای که فیلم روی دیوار خیابان نشان داده میشود ) میدید .به خاطر ساخت و ساز برجی در نزدیکی خانه ی میس شانزه لیزه ، او نیمه …

    ادامه نوشته »