جناب ِ آقای اموزش و پرورش

پَروَرِش

 

سلام آقای آموزش و پَروَرش

طاعت (بندگی ) و عبادت (پرستش ) شما قبول ِخداوند 

در این جا ، در این جزیره در کهکشان ، عارض شدم  به خدمت ِ شما تا چند نکته ی مهم را خاطر نشان کنم تا در آینده از مهلکه بیرون آیید .

میخواستم به شما یادآوری کنم نام ِ شما به چه معنی ست تا به قامت ِ نامتان مسئولیت خطیری که دارید را انجام دهید وگرنه همه میتوانند پشت میز بنشینند ، و البته آداب ِ نشستن هم مهم است . آموزش از تعلیم و تادیب و آموختن میاید و پرورش از پروردن ، تیمار و غم خوردن و ادب یاد دادن . . .

یک زمانی ، یک روزهایی ، وقتی که آلبوم ورق میزنی و به مقنعه ی خودت نگاه میکنی و به روپوش سورمه ای ات و موهایی که زیر ِ آن چرک شده و کش ِ دمب اسبیی که یک وری شده ، هم خنده ات میگیرد هم گریه ، بعد فکر میکنی فرق تو و پسر همسایه چیست ؟ او که راحت کوله پشتی اش را می اندازد و برای خودش راحت میرود مدرسه ! طی تحقیقاتی که شده است ، اینکه آمار ِ سن ازدواج پایین و آمار هپاتیت و ایدز بالا رفته ، ندانستن ها و مجهول ماندن بدیهیاتی است که برای ما از کودکی میساختند . تفکیک جنسیتی در مدارس به چه دلیل است ؟ چرا با این همه اعمال فشاری که از طرف شما میشود در مدارس این همه بی امنیتی وجود دارد ؟ صحبت و بحث ِ من فراتر از این هاست . شما چه کاره هستید که به این سئوال پاسخی بدهید . من از شما میخواهم در این فصل گرما و ماه رمضان خیلی چیزها را به یاد بیاورید و درستش کنید و اگر بلد نیستید به من بگویید . ببینید آقای اموزش و پرورش ، سایت شما را خیلی خوب بررسی کرده ام . . . پیش از هر چیز ، به هنر و زیبایی شناسی اهمیتی بدهید و سایت ِ خود را با گرافیکی طراحی کنید که با شبکه ی مثلا قران یا سایت خبری اشتباه گرفته نشود و وحشت آدم را برندارد . . . شما از مدال ها و رقابت ها گفته اید در صورتی که این رقابت ها و مدال ها خیلی بی اهمیت هستند . خود ِ من در همین سرزمین درس خوانده ام . یک سئوال از شما دارم . خیلی ساده است ببینید فکر میکنید چرا امروز نسل دهه ی60 هنوز زبان انگلیسی که زبان دومشان باید باشد را درست بلد نیستند ؟ در صورتی که مادران ما که مدرسه ی ژاندارک و رازی میرفتند هنوز فرانسه را به یاد دارند . . . خیلی عجیب است ، حتما آموزش شما و کتاب هایی که به ما میدادید درست نبوده و این درس و زبان دوم سر کلاس ها جدی گرفته نمیشده . به ما علوم را با ادبیات فارسی درس میدادند هیچ اشکالی نداشت به زبان ِ انگلیسی هم درس میدادند . . . البته این درست هست که آموزش زبان عربی که زبانی کامل است هم به دروس افزوده شده است اما باید به این فکر کرد که وقتی میروی جلوی تلوزیون میشینی و یا وارد کشور دیگری میشوی یا میخواهی کتاب علمی بخوانی کدام در اولویت هست . . . در مورد زبان دوم کوتاهی شده اما در مورد زبان اول چه ؟ ادبیات فارسی را عرض میکنم ها ! این ادبیات خارج از نثر مسجع و غزل و قصیده  و شاعران و کتب های مهم اش چیزهای دیگری هم دارد که کاربردش را برای کسی معین نکرده اید . برای همین هست که معلم های مدارس هیچ کدام نمیتوانند نه درست صحبت کنند نه درست تدریس کنند . . . باز هم این شامل احوال همگان نمیشود اما ازا ن جا که تنبیه و ترساندن همیشه روش بوده و بر هر منشی غلبه داشته این ادبیات به بی ادبی کشیده میشده . . . کاش هر روز صبح بعد از سلام و قران و ورزش یک بیت شعر هم سر صف خوانده شود . . . یا یک ضرب المثلی چیزی گفته شود یا لطیفه ای از ملا نصرالدین تا دل همگان شاد بشود . . . بد نیست نه؟

 قرار نیست این آموزش ها به قیمت رفع تکلیف تمام شود . باید برای تکلیف و همان نان حلالی که میگویید انجام شود نه برای دم گاو به دست آوردن ! بگذاریم در مدارس دخترانه حداقل آزادی هایی باشد تا دختران به جای بند انداختن توی دستشویی و ابرو برداشتن از سن 12 سالگی شنا کردن یاد بگیرند و با لباس راحت ورزش کنند . . . این ها باعث میشود که پس فردا خدای نکرده کسی برای پوشش لباس شنا قهرمان ما را فیتیله پیچ ِ نظر ِ ناپاک خودش نکند . . . بگذاریم این همه از جنس نر و مونث نترسیم . همه ادم هستیم . البته گفتم این حرفم اصلابا شما نیست . یادتان نرود که خیر های زیادی دارند مدرسه درست میکنند شما هم نیرو ها را به کار بگیرید ؟ خیلی افراد بی لیاقت بر سر کلاس هایی میروند که تخصص آنها را ندارند . مادربزرگ بنده در یک مدرسه ی خیلی معمولی ، استاد موسیقی اش حسینعلی وزیری تبار بود . . . احتمالا شما اصلا نمیشناسیدش . در مدارش کمی موسیقی پخش کنید . این ( لینک ) را بخوانید . اگر اشتباه است برایش توضیحی بدهید . بو علی سینا مریض های خود را علاوه بر نسخه هایی که میداد و میگفت مریض ها بپیچند برایشان موسیقی تجویز میکرد . مثلا مریض صفراوی برود چهارگاه گوش بدهد حتما کتاب شاغول را بخوانید آقای آموزش و پرورش . . . به شما اکیدا توصیه میکنم . . . در مدارس به جای اینکه بخواهید قانون های جدید بگذارید و پشت میزتان یک کاری کنید جلوی فساد را بگیرید . 

آقای آموزش و پرورش چه معنی دارد بچه ی دبستانی موبایل داشته باشد ؟

در کلوپ ها اجازه ی نشان دادن آی- پد و اسکوتر و لپ تاپ به هم را داشته باشند . چرا نمی آیید بگویید این کامپوتر ایران ِ خودمان است ( حالا من نمیدانم چند هزار سال بعد از ساختن چیزهای دیگر میتوانیم یک لپ تاپ استاندارد بسازیم ) یا همه لپ تاپ ِ فلان مدل ( که ارزان تر ) هست را بخرند و با آن کار کنند . . . موبایل ممنوع شود . . . بین بچه ها این روزها در مدارس دولتی اختلاف طبقاتی زیادی دیده میشود . . . این درخواست ها از جانب بچه ها از والدین خود از نحوه ی پرورش شما ست آقا . 

پروراندن . آیا شما تا به حال شد یکی از والدین ِ کودک آزار را شناسایی کنید و جای کتک و لگد پدر عوضی کسی را شناسایی کرده به دادگاه ارجاعش دهید ؟ معلم های پرورشی شما به جای تعریف افسانه ها یا روزهای عاشورا که به عهده ی معلم دینی است باید حقوق دان ها و روان شناسانی باشند که بیایند مشکلات بچه ها را با هم حل کنند . . . از زیر میز ها سر در بیاورند . . . بیایند ترس را بگیرند از بچه ها . . . 

شما بی زحمت سفرهایتان را گسترش دهید و به گرما و سرما و امکانات اولیه ی مدارس سر بزنید . . . نخواستیم مثل 50 سال پیش یا چهل سال پیش موز و شیر و … در مدارس پخش شود . شما بیایید کمی رنگ و روح به مدرسه ها بدهید . . .شاهد اتفاقات تکراری نباشیم . پزشک بفرستید به مدرسه ها . . . به روستاها . . . نه اینکه فقط این کارها بعضی مناطق انجام شود . البته خدا به داد آمپول ها برسد . . . بیایید بروید بگویید ما برای قشر محروم ویتامین میخواهیم . ویتامین داخل وطنی که گچ است . دو هفته ی پیش کسی بر اثر خوردن قرص روی معده اش ترکیده . . . نخواستیم ویتامین ای های بی بو را . . . بیایید از کمبود ها بگویید ببینید چقدر بودجه میدهند . . . شما آتیه ی این بچه ها  را میسازید . . . 

البته من میتوانم موی لب و دماغ شما بشوم و مستند ات بیاورم تا شما ببینید که مدارسی مثل ربانی و مهدوی با همه ی امکانات هنوز درون بچه هایشان سخت گره اندر گره است . . . شما در این تابستان زمستان و پاییز ِ امنی را برای بچه ها بسازید . 

کمی در مورد حقوق ِ بچه ها ، کودکان و نوجوانان بگویید . . . به جای جلسه ی اولیا و مربیان که بیشتر اوقاتش هدر میرود برای پدر مادرها جلساتی بگذارید تا بفهمند رفتارشان باید چگونه باشد و این مهم را به مسئولش واگذار کنید به کسی که روان شناسی و حقوق بلد است نه اینکه از علوم غریبه سخن بگوید . 

همان قدر که واجبات مهم است و در ان ها تاکید میکنید در بهداشت هم به بچه ها لطف کنید . . . در روستاها بروید و بگذارید پرورش در آنجا هم رشد کند بگذارید زمین های کشاورزی شان را دوست داشته باشند . از ده به تهران نیایند . . . بگذارید قدر درخت هایشان را بدانند . . . بگذارید بچه ها نمایش را بشناسند . . . بگذارید موسیقی را بشنوند . . . بگذارید به جای پز موبایل و ای – پد هایشان ، همدیگر را دوست داشته باشند . . . دوست داشتن را یاد بدهید اگر بلدید . 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .