جن گیر ، نام نمایشی است که این روزها در تالار قشقایی اجرا میشود . مضمون این نمایش به سادگی باورهای همیشگی عامیانه ای است که همیشه در گیرش بودیم ، از همان وقت ها که دوست داشتیم روی کاغذ الف – با بنویسیم و استکان رویش بگذاریم و روح ظاهر کنیم ، تا زمانی که بزرگ شدیم و …
ادامه مطلبTimeLine Layout
دی, ۱۳۴۸
-
۱۱ دی
خواب
شب دیر خوابم برد . مثل همیشه قبل از خواب فکر میکردم بیام توی بلاگم چی بنویسم ؟ بازنویسیمو چه کار کنم ؟ کی وقت کنم نمایشنامه ی میثم رو بخونم ؟ چرا فلانی اس ام اس نزد ؟مصاحبه با رادیو رو چی کار کنم ؟ اون یکی چرا موبایلش خواموشه مگه کارم نداشت ؟ بازنویسیمو باید چی کار کنم ؟ تولدم …
ادامه مطلب -
۱۱ دی
88/8/8
میس شانزه لیزه سرش را از پنجره تو آورد . کمی فکر کرد ، بعد رفت تمام شمع های اتاق زیر شیروانی اش را فوت کرد . چتر قرمزش را برداشت ، از پنجره بیرونش آورد ، بازش کرد و مثل مری پاپینز پرید بیرون . منتها پایین نرفت ، یکی زد توی گوش جاذبه ی زمین ، یکراست پرواز …
ادامه مطلب -
۱۱ دی
بی پولی
قبل از اینکه بلاگ رو ببندم در مورد (بی پولی) نوشته بودم . تنها در این مورد که در کنار هم قرار دادن بهرام رادان و لیلا حاتمی ترکیبی از زوج نا مناسب رو به حدی میده که با هزار جور گریم و نور و … هم نمیشه این ناهماهنگی رو از بین برد -البته اگر هدف فیلمساز غیر از …
ادامه مطلب -
۱۱ دی
کابوس
میتونم به جرات بگم تا به حال صدای هیچ رعد و برقی مثل صدای رعد و برق دم صبح امروز، من رو نترسونده بود . به زحمت به خواب رفته بودم . هوای خنک و ملس رو حس میکردم که از پنجره حضور پاییز رو به رخ من میکشونه . خودش رو مثل سیلی به صورتم میزنه و میگه ببین …
ادامه مطلب -
۱۱ دی
آقای دکتر
میس شانزه لیزه بعد از اینکه دفترچه ی جادویی اش رو از توی چمدون کهنه و قدیمی اش در آورد و بازش کرد دید یک سری آدم که نقاشیشون کرده بود -و برای هر کدوم یک اسمی گذاشته بود- دارن بهش فحش میدن و پشتشون رو کردن بهش….یکی توی دستش گله…اون یکی یه سبد نارنگی دستشه…اون یکی گری کوپر رو گرفته …
ادامه مطلب -
۱۱ دی
مجازی بودن یا حقیقی بودن مسئله این است ؟
میس شانزه لیزه عروسک هایش را دور خود جمع کرده بود و داشت در همان اتاق زیر شیروانی باهاشان حرف میزد….اگر پشت در بودی و صدایش را میشنیدی فکر میکردی جمعی را مهمان کرده و دارد برایشان سخنرانی میکند….با روان نویس مشکی رنگش روی ورق های کاهی دم دستش چیزهایی مینوشت …بعد هم با انگشت اشاره رو میکرد به عروسک …
ادامه مطلب -
۱۱ دی
شبح آزادی
** میس شانزه لیزه که دوباره شروع کرده بود قرص های زاناکسش را میخورد…با حالتی رخوتناک و توام با آن هولناک (چرا که قرص ها نتوانسته بودند دخل سیستم خوابش را بیاورند) دفترچه یادداشتش را از روی تخت انداخت پایین و رفت و فیلم (شبح آزادی –لوئیس بونوئل) را از قفسه در آورد و گذاشت توی لپ تاپ.(دوباره یادآوری میکنم …
ادامه مطلب