مطلع داستان ما با موسیقی سرگئی راخمانینف حتما شروع شود / در این جا شنیده شود/ و همزمان داستان خوانده شود . میس شانزه لیزه بادبزن مشکی رنگش را دستش گرفته بود و کلاه تور داری که جلوی صورتش را میپوشاند هم به سر گذاشته بود . صوتش مثل گچ سفید شده بود و گوشواره های مروارید سیاه رنگش را هم به …
ادامه مطلبجدایی نادر از سیمین
رفتم . جدایی نادر از سیمین رو دیدم . امیدوارم کتکم نزنید . چون نظرم برخلاف نظر کل دنیاست . دلیل هم دارم . آقای اصغر فرهادی ، به نظر من ( که کارشناس نمایشم نه سینما ) در چهارشنبه سوری و در درباره ی الی بسیار موفق تر بود . بنده در این جا هورا…..هورا….نمیکنم …چون برای (جدایی نادر …
ادامه مطلبدرخت شدن
آمبیانس : (( اینجا )) روز خوبی رو نداشتم . توضیح نمیدم چرا . توی این توفان و بارون های ناگهانی ، آدم پرت میشه و میخوره به در و دیوار اتاق کهنه ای که بوی نا میده و یه زمانی شمع و چراغ عشق توش برپا بود و چلچله واسه خودش خوش بود و سور و ساط عیش و پیمونه …
ادامه مطلبکمک
بس تجربه کردم در این دیر مکافات با دردکشان هر که در افتاد بر افتاد * گاهی به جای دردکشان ، سوختگان هم میبینی … *** نقل اینکه چرا تا حالا نوشتم حکایت آوارگی و این ها نیست . لپ تاپ بنده مشکل داشت ، حل شده به شکرخدا منتهای مراتب حالا هم که درست شده فلش پلیر نداره که …
ادامه مطلبآواز زنان زیر اکسیژن مصنوعی
آواز زنان زیر اکسیژن مصنوعی هی خانه ی موسیقی سلام ! هفته ی پیش توی دوازدهمین جشن خانه ی موسیقی ، توی تالار وحدت ، اومدی و معلوم نیست چی شد ، چه جوری دری به تخته خورد و تو از دوازده تا بانوی موسیقی تقدیر کردی و عده ای هم واست هووورااا کشیدند که بابا تو چه …
ادامه مطلبجاده
کاش میشد از نور ، سرعت نابش را به عاریت گرفت و از سر این جاده ، بی هیچ کوله باری ، رهسپار آسمانی میشد که دست هیچ دیو زمنی به آن نرسد . کاش میشد مثل بعضی خواب ها یکسره رفت به انتهای عمقی که از آن هیچ نمیدانی ، نه مثل امروز که هر روزش رج نمیخورد ، …
ادامه مطلبتکیه بر باد !
سریال ( تکیه بر باد ) که پخش آن از شبکه ی پنج آغازیدن گرفته است ، درون مایه ای دارد که سالهاست مورد علاقه ی آقایان ِ پُشت ِ میز نشین ِ رسانه ی ملی – میهنی شده ، که تم ِ آن مثل گاو حاج میرزا آقاسی توی همه ی سریال های تلوزیونی سر و کله اش پیداست که خود مایه …
ادامه مطلب27 آگوست کِی بود ؟
میس شانزه لیزه کاغذ را در میان ِ انگشتان ِ استخوانی اش مُچاله بِکَرد ، دهان باز و آن را در حلق فرو بردش . کاغذ را خوردش ، خوردن مشتی کلمه ، که نمیدانست که میداند راست است یا که نه دروغ ، مثل ِ صدای کالسکه ای تویش بود ، صدای چرخ هایی که روی سنگفرش ِ خیس خود را لت و …
ادامه مطلبشبح آزادی
** میس شانزه لیزه که دوباره شروع کرده بود قرص های زاناکسش را میخورد…با حالتی رخوتناک و توام با آن هولناک (چرا که قرص ها نتوانسته بودند دخل سیستم خوابش را بیاورند) دفترچه یادداشتش را از روی تخت انداخت پایین و رفت و فیلم (شبح آزادی –لوئیس بونوئل) را از قفسه در آورد و گذاشت توی لپ تاپ.(دوباره یادآوری میکنم …
ادامه مطلبعیش و نیستی -شبکه چهار
قبلا ، قبل از اینکه (عیش و نیستی) سر زبان ها بیفتد، نمایشنامه را خریده بودم و خوانده بودم و در بلاگ قبلی به همه توصیه اش کرده بودم که نمایشنامه ی عیش و نیستی اثری است متفاوت با نگاهی که شاید بتوان اسمش را کمدی سیاه گذاشت به سرنوشت یک نویسنده ! هنگامی که ایرج راد عیش و نیستی …
ادامه مطلب
ساناز سید اصفهانی میس شانزه لیزه در جزیره ای در کهکشان