بایگانی برچسب: نقد اثار هنری

چهار راه

هر بدبختی سر جامعه ی بشری اومده ، از دست بلاهت والدینی است که از بچه دار شدن ، فقط همانش را بلدند که گاو و گربه . سالها کنار کسی زندگی کنی   بی اینکه کوچکترین شناختی از (تو ) داشته باشد . سالها پدری را دوست داشته باشی که از (تو ) همانی را میخواست که خود نشد و …

ادامه نوشته »

برای عشقم + میخوام محکم بزنم توگوش اتللو

قبل از قلمفرسایی در مورد هر چیز (این) برای حس آمبیانس لازم میباشد . با من باشید . دستتون رو به من بدید . . . گوشم کنید .(( روش رایت کلیک و save target as)) رو انجام بدید و وقتی روی صفحه رایانه ریختید هم رایت کلیک کرده،open بنمایید !! )) یا کلا یک فشار روی این دهید تا …

ادامه نوشته »

مثل سگ به خودت دروغ بگو !

برای شروع  : حسم اینه . آلبرتو موراویا ، تا الان ، برای من نوعی ، بهترین نویسنده ی ایتالیایی بعد از اوریانافالاچی است . سلیقه ی من شاید به علت عدم سفاد و عدم ژست انتلکتوئل وارانه ، ایتالو کالوینو ی معروف را نمیپسندد ، استفانو بننی را هم دوست دارم . منتها بیشتر فانتزی است ، اما آلبرتو …

ادامه نوشته »

جیغ

برای آمبیانس بهتره گوش پاک ها رو حاضر کنید تا بشنوید . این جا رو تا خستگیتون در بره . . . اگرم میخواید بزنید لهش کنید و بزنیدش  این رو گوش کنید بعد . . . حس میکنم کلی کار انجام نداده ،‌مثل کوه روی دلم سنگینی میکنه ، دلم که نه قلبم ، قلبم رو اگر بشکافی از …

ادامه نوشته »

سرکاری

“ در جدایی سخنان مهر آمیز را کسی می گوید که عاشق نیست ، چه (عشق ) مستقیما بیان نمیشود .” مارسل پروست ( در جستجوی زمان از دست رفته ) میس شانزه لیزه تا طلوع آفتاب ، بیدار بود . . . و پابرهنه روی پشت بام های خانه های اطراف راه میرفت و _ بارش_ برعکس- نوش جان میکرد …

ادامه نوشته »

نگاه ( شب آخر)

  از همه چی میخوام بکنم . دارم میرم . حتی لپ تاپ رو هم نمیبرم . نمیخوام خبردار بشم . . . میخوام یه کم آروم بگیرم . توی این مدت ان قدر رفتم داروخانه خرید که دکتر آشنای اون جا یه بسته آدامس بهم جایزه داد . خب من خیلی ناناز تشریف دارم . پودر بچه ی کوچیک …

ادامه نوشته »

لجن

دارم به یه چیز مهم فکر میکنم . چرا هنرمندها ، اکثر جاها و بالاخص در ایران ما ،  فکر میکنند تافته ی جدا بافته اند ، حق مسلم خودشان میدانند در مرکز توجه باشند ، همدیگر را تحقیر کنند ، به ابر و باد و باران فحش بدهند ، از هر فرصتی برای خود نردبامی رو به اوج استفاده …

ادامه نوشته »

دور دوفرمان

دور دو فرمان شب بدی رو سپری کرده بودم . . . شبی که  پر از نوشتن و روی ترازو گذاشتن اولویت های مردم و با چرته امتحان کردن  کردنشون بودم . همه چیز رو  میدیدم و مینوشتم و میخوندم . . . شبی که سه ساعت صورتم مثل ماهی تابه چسبیده بود به شیشه پنجره  تا آمدن یکی از تقلبی ترین دن ژوان …

ادامه نوشته »

end-stage

دوستان از تمام کامنت هاتون ممنون. از اینکه منو خوب میخونید ممنون . هر چقدرم خوب بنویسم نمیتونم دردم رو بگم . . . خوب بنویسمش . . . . شدیدا حال ندارم . . . کارای بد کردم . . .جالبه امروز به هر کس زنگ و اس ام اس زدم که بیاد منو ببره دکتر همه جلسه بودن …

ادامه نوشته »

گل

محبتی که بیشتر از استطاعتش بود رو نثارم کرد ، بعد ناغافل از چشم های من ، باز نثار کرد و فلسفه بافت (از نوع کش باف )، همان طور که موهایم را ،  باز  قلعه ی ملال آور مرا با صدای دو یا سه  یا هم چهار رگه اش شاد کرد و از چشمهای من غفلت کرد . تلو تلو …

ادامه نوشته »