دور دوفرمان

دور دو فرمان

شب بدی رو سپری کرده بودم . . . شبی که  پر از نوشتن و روی ترازو گذاشتن اولویت های مردم و با چرته امتحان کردن  کردنشون بودم . همه چیز رو  میدیدم و مینوشتم و میخوندم . . . شبی که سه ساعت صورتم مثل ماهی تابه چسبیده بود به شیشه پنجره  تا آمدن یکی از تقلبی ترین دن ژوان های دنیا رو نظاره گر شم . . . بعد شمع روشن کردم . در حمام رو بستم . وان رو پر از آب کردم و گل های رز رو پر پر کردم توش و ته مانده ی تک..ا را در اقیانوس کوچکم با لا رفتم و در میان سوختن شمع های دور و برم اشک میریختم مثل ابر بهار که چرا هر بابایی میتونه به خودش اجازه بده پنچه بکشه کنج دلم ؟ به خودم فحش دادم و در میان دود و بخار رفتم به فکر . . . شاید فردا برای فراموش کردم همه ی تلخی های حقیقت دور و برم بروم تئاتر جالب انگیز دور دوفرمان را ببینم .

گاز ماشین رو گرفتم و رفتم . . . به یاد فیلم علی سنتوری،محسن چاووشی گوش کنان و مشعل فروزان، اتوبان چمران را _ که شده خیابان چمران- تا انتها رفتم . بلوار الیزابت را طی کرده و خلاصه رسیدم به کافه لورکا . برای تهیه ی بلیط این نمایش باید 6 تا 6:30 دم کافه باشید و منتظر دوستانی که در ماشینی با تبلیغات دوفرمانه شان به شما بلیط های عجیبشان را خواهند فروخت . چرا ؟ چون هر تماشاچی یک جا باید باشد . . . همه با هم یک کار را نمیبینند . بر عکس باقی تئاتر ها . . . این جا این طوری است . صبر میکنید تا 7:یا 7:30 اتوبوسی میاید و شمار ا به پارکینگ دانشگاه امیر کبیر میبرد . داخل اتوبوس سی- دی گذاشته میشود . حرف هایی شاید بی ربط ….شاید مثل خود زندگی شنیده میشود . برگه ام را نگاه میکنم من افتاده ام پارکینگ 87 و شماره پلاک خودرویی که در آن نمایش صورت خواهد گرفت……../…../ ….خواهد بود . به دانشگاه که میرسیم . موهایم را که ریز ریز بافته ام توی روسری پنهان میکنم تا مبادا چیزی به خطر بیفتد . . . بعد. عده ای از دوستان همکار و نمایشی را که لباس راهنما پوشیدند میبینم . آن ها راهنمایی میکنند . داخل ماشین میشوم . ابتدا فکر میکنم آن دو نفر کنار دستی من هم آمده اند نمایش را ببینند . اما وسط پیچ و خم  جاده ی پارکینگ میفهمم رو دست خورده ام و آن ها پاک من را سر کار گذاشته اند . بعد در ایستگاه دیگری پیاده میشود . راننده ی دیگری به دنبالت می آید . انگار تو محمود کلاری باشی و بخواهی از دو بازیگر فیلم بگیری و هم نفسشان شوی . چون در تئاتر در این حد به بازیگر نزدیک نمیشوند . برای همین . دیدن نمایش از نزدیک مثل تلسکوپ گذاشتن روی مورچه است . .. بعد به نمایشگاه میروی . . . از ماشین که پیاده میشوی . . . به تو آب و شربت میدهند . . . بین نمایش ازت عکس میگیرند . آخر نمایش از بالای پارکینگ عکس ها را روی برگ های روی زمین میریزند و تو عکست را پیدا میکنی . . . سوار اتوبوس میشوی و بر میگردی لورکا و بعد هم که خانه . این شیوه ی کار را خوب میدانم که قبل ها در جاهای مختلف انجام داده اند . برایم جالب و شگفت انگیز بود . اما ازان جا که ذهن من . . . من …. بنده ی میس شانزه لیزه بیشتر داستانی است . ترجیح میدادم در اپیزود هایی که توش بودیم . . . مضمون پر رنگ تر میبود و ذهنی درگیر میشدم تا بصری . به هر حال به حمید پورآذری عزیز خسته نباشید مفصل میگویم .( برای رزرو بلیط شماره ی ایران سلی موجود هست که اگر مایل بودید بعد به متن اضافه کنم . )تلفن رزرو ٠٩٣٨۵٣٨٠٧۵٨

رضا موسوی عزیز بابت کامنت پر ارزش شما در پست قبلی ام حسابی از شعور شما کیفور شدم . . . خوب میدانم که چقدر گرفتارید و میدانم که اصلا میشد کامنت را هم نگذارید . . . ایشان برای اینکه بنده قبل از توضیح عکس در فوتو بلاگشان کامنت گذاشتم که از قضا درست از آب درآمده ابراز احساسات خودشان را در کامنت دونی پست پایین نوشته اند . که ما هم در همین جا تشکر مینماییم . . . کی عکس ما را میگیرید قربان ؟:)

 

 

 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

24 نظرات

  1. و حالا درهای پارکینگ رو روی بازیگرا و تماشاچی های دور 2 فرمان بسته اند  🙁

  2. بابت توضیحات در مورد دور دوفرمون مرسی

  3. چقدرپول میگیری این ها رو تبلیغ کنی ؟

  4. درود
    چند بار قصد کردم برم ببینم ولی بخاطر همین فرم تازه نمایش منصرف شدم . چند نفر که کار و دیده بودند بیشتر تحت تاثیر شکل اجرا بودند تا مفهوم کار . شاید کسایی که دیده بودند خوب نتونستن ارتباط برقرار کنند و من رو هم تحت تاثیرگفته هاشون قرار دادند چون با تعریف از شکل اجرا و اتفاقات خیلی از لذت کار کم میکنه . یادم میاد پارسال تئاتر اودیپ رو دیده بودی و خیلی تاثیر خوبی روی تو گذاشته بود ،اونهم آوانگارد بود . من ندیدم ولی هرکس (‌از جمله خودت )‌که دیده بود شیفته کار شده بود .
    راستی مهدی پس از مدتها به روز کرده . بعد از ظهری یکی از کامنتهای تو رو خوندم که برای مهدی گذاشته بودی . اولش  طبق معمول  کلی گرد وخاک کرده بودی و آخرش نوشته بودی خدا لعنت کنه تو رو که برای من نظر نمیذاری . خیلی باحالی .
    زنده باد میس جان
    پیش ما هم بیا گل

  5. سلام
    حتما تجربه ی خوبی بوده و اگر بتوانم حتما خودم هم تجربه خواهم کرد البته بکبارم در یکی از نوشته هات اشاره به این اجرا داشتی ان وقتم هم وسوسه شدم برم اما نشد اما این بار با این اطلاع رسانیه خوب حتما میرم.
    ممنون ازت میس عزیز

  6. واقعا نمیدونم چقدر ناراحت بودی که این کار رو کردی ولی کار خوبی بوده
    حسش کردم,خوشحال هم شدم
    از اونجایی که هر نمایشی رو باید دید این رو هم باید دید و چه زیبا باید
    باشه با این طرز اجرا,نامتعارف و جذاب,متنوع.چه بحثی بوجود میاد بعد
    از نمایش سر تعریف کردن قسمتهایی که تو دیدی و هم تئاتری ات ندیده!
    و بالعکس.خیلی باید خوب باشه
    نظرت رو اونجا خوندم دیروز بعد از ظهر(الان 5 صبحه)

    قربونت(گل)

  7. با سلام
    اینجانب دانشجوی دوره کارشناسی رشته روانشناسی بالینی دانشگاه علامه طباطبایی هستم و برای تکمیل پایان نامه ام نیازمند تکمیل پرسشنامه هایم توسط دانشجویان دانشگاه های شهر تهران هستم. موضوع پژوهش من بررسی رابطه بین ابعاد عشق و تعدادی از ویژگی های فردی می باشد و برای پرکردن پرسشنامه ها حداقل شرط لازم این است که آزمودنی هم اکنون داری رابطه عاشقانه با شخصی دیگر و یا افکار عاشقانه درباره شخصی دیگر باشد. لازم به توجه است که نمونه من بایستی از دانشجویان دانشگاه های تهران باشد ولی شرکت تمامی دانشجویان کشور در این پژوهش مجاز است وجواب آزمون به آنها داده خواهد شد. در پایان خواهشمند است فیلد مربوط به دانشگاه را بدرستی پر کنید تا در انتخاب اعضای نمونه پژوهش دچار اشتباه نشویم.
    برای شرکت در آزمون آدرس زیر را در مرورگر خود کپی کنید و کلید اینتر را فشار دهید.
    Azmoon.freei.me
    از مسئول وبلاگ خواهشمندم برای اعتلا و پیشرفت سطح علمی جامعه این آگهی را حذف نکند تا سایر بازدیدکنندگان هم در صورت تمایل بتوانند شرکت کنند.
    با سپاس

  8. توی درسامون خونده بودم که توی فرانسه تقریبا قرت 17 تااتر صوری بود که وحدت مکان نداشت مثل این چیزی که شما تعریف کرده بودید فکر نمی کردم قابل اجرا باشه من واقعا می خوام برم اگر می شه اون ایرانسل رو بزارید

  9. میس میس میس. بیا کمک که به کمکت محتاجیم    … خوب باشین و سر حال . واقعیتش اینه که پرشین بلاگ رو که یکی از قدیمی ترین وبلاگ سوریسهای ایرانی هست و خب در حال یکی از محبوبترینها هم هست رو گذاشتن برای فروش و خب معلوم نیست بعد از این فروش صاحب سایت کی باشه و آیا دل بسوزونه یا نه . روی همین حساب ما بچه های وبلاگ نویس قصد کردیم با جمع آوری یک پتیشن یا امضاء از مدیرهای این وبلاگ سرویس بخواهیم که این وبلاگ سرویس رو به خود وبلاگ نویسها بفروشن . من آدرس پتیش رو براتون اینجا می نویسم. خواهشی که داشتم و شاید تقاضای زیادی باشه این هست که اگر ممکنه هم این پتیشن رو امضاء کنید هم اینکه مطلبی رو در این مورد اگر امکان داره توی وبلاگتون بنویسین و حتی نظر شخصیتون در  مورد فروش پرشین بلاگ چیه. خیلی ممنون میشم  (((    http://www.petitiononline.com/mod_perl/signed.cgi?pb1381&1))))). سلام

  10. واقعن اینطور که تعریفش میکنی خیلی باحال باید باشه خصوصن وقتی میفهمی که همراهانت هم جزئی از اجرا بودن، چنین اجرایی در ایران برای اولین بار باید باشه.
    واسه دیدنش خیلی وسوسه شدم.
    سلام میس عزیز، خوبی؟
    پایدار باشی.گل

  11. و حالا درهای پارکینگ رو روی بازیگرا و تماشاچی های دور 2 فرمان بسته اند  🙁

  12. بابت توضیحات در مورد دور دوفرمون مرسی

  13. چقدرپول میگیری این ها رو تبلیغ کنی ؟

  14. درود
    چند بار قصد کردم برم ببینم ولی بخاطر همین فرم تازه نمایش منصرف شدم . چند نفر که کار و دیده بودند بیشتر تحت تاثیر شکل اجرا بودند تا مفهوم کار . شاید کسایی که دیده بودند خوب نتونستن ارتباط برقرار کنند و من رو هم تحت تاثیرگفته هاشون قرار دادند چون با تعریف از شکل اجرا و اتفاقات خیلی از لذت کار کم میکنه . یادم میاد پارسال تئاتر اودیپ رو دیده بودی و خیلی تاثیر خوبی روی تو گذاشته بود ،اونهم آوانگارد بود . من ندیدم ولی هرکس (‌از جمله خودت )‌که دیده بود شیفته کار شده بود .
    راستی مهدی پس از مدتها به روز کرده . بعد از ظهری یکی از کامنتهای تو رو خوندم که برای مهدی گذاشته بودی . اولش  طبق معمول  کلی گرد وخاک کرده بودی و آخرش نوشته بودی خدا لعنت کنه تو رو که برای من نظر نمیذاری . خیلی باحالی .
    زنده باد میس جان
    پیش ما هم بیا گل

  15. سلام
    حتما تجربه ی خوبی بوده و اگر بتوانم حتما خودم هم تجربه خواهم کرد البته بکبارم در یکی از نوشته هات اشاره به این اجرا داشتی ان وقتم هم وسوسه شدم برم اما نشد اما این بار با این اطلاع رسانیه خوب حتما میرم.
    ممنون ازت میس عزیز

  16. واقعا نمیدونم چقدر ناراحت بودی که این کار رو کردی ولی کار خوبی بوده
    حسش کردم,خوشحال هم شدم
    از اونجایی که هر نمایشی رو باید دید این رو هم باید دید و چه زیبا باید
    باشه با این طرز اجرا,نامتعارف و جذاب,متنوع.چه بحثی بوجود میاد بعد
    از نمایش سر تعریف کردن قسمتهایی که تو دیدی و هم تئاتری ات ندیده!
    و بالعکس.خیلی باید خوب باشه
    نظرت رو اونجا خوندم دیروز بعد از ظهر(الان 5 صبحه)

    قربونت(گل)

  17. با سلام
    اینجانب دانشجوی دوره کارشناسی رشته روانشناسی بالینی دانشگاه علامه طباطبایی هستم و برای تکمیل پایان نامه ام نیازمند تکمیل پرسشنامه هایم توسط دانشجویان دانشگاه های شهر تهران هستم. موضوع پژوهش من بررسی رابطه بین ابعاد عشق و تعدادی از ویژگی های فردی می باشد و برای پرکردن پرسشنامه ها حداقل شرط لازم این است که آزمودنی هم اکنون داری رابطه عاشقانه با شخصی دیگر و یا افکار عاشقانه درباره شخصی دیگر باشد. لازم به توجه است که نمونه من بایستی از دانشجویان دانشگاه های تهران باشد ولی شرکت تمامی دانشجویان کشور در این پژوهش مجاز است وجواب آزمون به آنها داده خواهد شد. در پایان خواهشمند است فیلد مربوط به دانشگاه را بدرستی پر کنید تا در انتخاب اعضای نمونه پژوهش دچار اشتباه نشویم.
    برای شرکت در آزمون آدرس زیر را در مرورگر خود کپی کنید و کلید اینتر را فشار دهید.
    Azmoon.freei.me
    از مسئول وبلاگ خواهشمندم برای اعتلا و پیشرفت سطح علمی جامعه این آگهی را حذف نکند تا سایر بازدیدکنندگان هم در صورت تمایل بتوانند شرکت کنند.
    با سپاس

  18. توی درسامون خونده بودم که توی فرانسه تقریبا قرت 17 تااتر صوری بود که وحدت مکان نداشت مثل این چیزی که شما تعریف کرده بودید فکر نمی کردم قابل اجرا باشه من واقعا می خوام برم اگر می شه اون ایرانسل رو بزارید

  19. میس میس میس. بیا کمک که به کمکت محتاجیم    … خوب باشین و سر حال . واقعیتش اینه که پرشین بلاگ رو که یکی از قدیمی ترین وبلاگ سوریسهای ایرانی هست و خب در حال یکی از محبوبترینها هم هست رو گذاشتن برای فروش و خب معلوم نیست بعد از این فروش صاحب سایت کی باشه و آیا دل بسوزونه یا نه . روی همین حساب ما بچه های وبلاگ نویس قصد کردیم با جمع آوری یک پتیشن یا امضاء از مدیرهای این وبلاگ سرویس بخواهیم که این وبلاگ سرویس رو به خود وبلاگ نویسها بفروشن . من آدرس پتیش رو براتون اینجا می نویسم. خواهشی که داشتم و شاید تقاضای زیادی باشه این هست که اگر ممکنه هم این پتیشن رو امضاء کنید هم اینکه مطلبی رو در این مورد اگر امکان داره توی وبلاگتون بنویسین و حتی نظر شخصیتون در  مورد فروش پرشین بلاگ چیه. خیلی ممنون میشم  (((    http://www.petitiononline.com/mod_perl/signed.cgi?pb1381&1))))). سلام

  20. واقعن اینطور که تعریفش میکنی خیلی باحال باید باشه خصوصن وقتی میفهمی که همراهانت هم جزئی از اجرا بودن، چنین اجرایی در ایران برای اولین بار باید باشه.
    واسه دیدنش خیلی وسوسه شدم.
    سلام میس عزیز، خوبی؟
    پایدار باشی.گل

  21. چقدر دور شده بودم از کهکشان….. اوه! زمان چقدر عجیب می گذره….زمان که رسید به امروز دیدم حوصله جزیره رو هم ندارم… نه اینکه حوصله نباشه توان نبود.. توان عبور از زمان و اینکه خودم و پیدا کنم توی جزبره……….. با اینهمه خوندمت…سرکاری رو دوست داشتم… هرجا  حرف میس و آقای شاعر پیش می یاد جزیره تماشایی می شه…هرجا تو هستی و دیوانگی هات ، برای من جذاب می شه…دو خط آخر برای من جذاب تر بود… وقتی که شاعر قصه هایش برای یک شب کمتر خورده و کمتر عصبی شده و درگیر یک لحظه شده و قول داده و دلش بچه می خواهد……….. برای همین بارها بهت گفتم بهت ایمان دارم برای نوشتن….ایمانی سرشار… دریاب من و میس! دریاب و بنویس … زیاد بنویس……….

  22. چقدر دور شده بودم از کهکشان….. اوه! زمان چقدر عجیب می گذره….زمان که رسید به امروز دیدم حوصله جزیره رو هم ندارم… نه اینکه حوصله نباشه توان نبود.. توان عبور از زمان و اینکه خودم و پیدا کنم توی جزبره……….. با اینهمه خوندمت…سرکاری رو دوست داشتم… هرجا  حرف میس و آقای شاعر پیش می یاد جزیره تماشایی می شه…هرجا تو هستی و دیوانگی هات ، برای من جذاب می شه…دو خط آخر برای من جذاب تر بود… وقتی که شاعر قصه هایش برای یک شب کمتر خورده و کمتر عصبی شده و درگیر یک لحظه شده و قول داده و دلش بچه می خواهد……….. برای همین بارها بهت گفتم بهت ایمان دارم برای نوشتن….ایمانی سرشار… دریاب من و میس! دریاب و بنویس … زیاد بنویس……….