بایگانی برچسب: جزیره در کهکشان

از (من ) چه خبر ؟

از من چه خبر ؟ مدتی ست صدایم را بریده اند . نه فقط صدا ، که جان ِ صدا را نیز . تکه تکه اش کرده اند . گذاشته اند توی یخچال تا یخ بزند . به شکلِ مربع های کج و کوله . نشسته ام روی زمین ، زانوها را بغل کرده ام و دارم با صدای سرم فکر …

ادامه نوشته »

خاطرات و کابوس های یک جامه دار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی

هدف ِ من ِ مخاطب از رفتن به تالار وحدت چیست ؟ تماشای نمایشِ خاطرات و کابوس های یک جامه دار . . . ؟ مقایسه ی این نمایش با اجرای پیشینش در 38 سال پیش ؟ مقایسه ی این نمایش ( به دلیل ِ داشتن ِ درون مایه ی تاریخی ) با شاهکارِ دکتر رفیعی  نمایش ( شکار روباه ) ؟ دیدنِ بازی بازیگران …

ادامه نوشته »

تعریفِ شهرنوشِ پارسی پور از مرد بودن !

از آن طرف کلی داستان های خشونت خانوادگی داریم و کلی قربانی زن داریم . . . زنانی که کبود میشوند . کتک میخورند و . . . همه ی اینها دردناک ست . . . با این همه بیاییم زنی را معرفی کنیم که توانست با همه ی تجاوزها ، شکست های عشقی ، تنِ زخمی اش را پای درختی ببرد و زخم هایش را بلیسد و بخواهد از نو شروع کند .

ادامه نوشته »

زبانِ ناجی

گوشتِ حیوان را به میخ ِ بزرگی کوبید. حیوان نیمه جان بود هنوز . از خرخره اش ، خون شَتک میزد روی پرده ی چشم . مرد گفت :” تشبیه تسویه ، محاکاتِ ما شده در ترجیع بندی مکرر، هر روز و دَم دمه !” گفت و ساندویچ اَش را گاز زد . میس شانزه لیزه  پنجه های چنگال قصابی را در گلوگاهِ حیوان …

ادامه نوشته »

روزی که گل های خشک نارنجی ، قرمز شدند

روی زمین نشسته ام . زمین یعنی کاشی ، نه خاکدانی پُر ریشه و جَسَد . نشسته ام . روی زمین  خون شَتَک زده است . یک جوری کاشی ها خیسِ خون شده اند . در اتاقِ کناری یک نفر دارد ذره ذره میمیرد . یک نفر که میشناسم اَش . آن یک نفر را دارند میکُشند . قاتل را …

ادامه نوشته »

روزی که گل های نارنجی خشک ، قرمز شدند

میس شانزه لیزه موهایش را زده بود . موهای نارنجی رنگش را از یک سو به قرمزی میزد و از ریشه ها به خرمایی یا کهربایی . پرسیدم که چرا مدام این کار را میکند ؟ چرا مدام با قیچی باغبانی به جان ِ موهایش می اُفتد ؟

ادامه نوشته »

مدال هایی بی آمیغ

کسب مدال اول جایزه ی فیبرنوس ایتالیا . مقام دوم سه سالانه ی چاپ دستی توکیو 2015 توسط مهرداد ختایی

ادامه نوشته »

جنایت و مکافات

شخصیت ِ همه جانبه ی راسکولنیکف که طی شگرد داستایفسکی با ظرافت طراحی شده است در این جا دیده نمیشود .

ادامه نوشته »

بازم سیب داری؟

بازم سیب داری ؟ در دوره زمانه ای که کی به کیه ؟ و هر کسی دارد خرِ خودش را میراند و خوب میتازد ، میتازد و میگازد و از زرنگی اگر بختی داشته باشد هر آشغال و کاه محصولی را به خورد ِ سینمابین ها میدهد ، اتفاق های عجیب ، کَم و دُردانه ، کَم پیش می آید …

ادامه نوشته »

سَرِ بی تَن

دوست داری سرت روی تَنِ چه کسی باشد ؟ دوست داری تَن اَت ، سَرِ چه کسی را داشته باشد ؟ چقدر خودت را دوست داری ؟ دروغ نیست . هنوز دوره ی آخرالزمان فرا نرسیده است . . . اما میشود خیلی فراتخیلی زندگی کرد . . . لابه لای شاخه های بی قرارِ زندگی که ریشه ی سُستش از …

ادامه نوشته »