یکشنبه , ۱۸ خرداد ۱۴۰۴

میس شانزه لیزه

آژاکس

  آژاکس دیدن ِ نمایشی از ( سوفوکل ) ِ عزیز ِ همه ی اهالی نمایش ِ دنیا ، نه تنها خالی از لطف نیست ، بلکه یک جوری از واجبات است .  این روزها اجرای آژاکس که دراماتورژی و کارگردانی آن به عهده ی محمدرضا سمیع فر است ، برایم مرور ِ اساطیر ِ یونان ِ باستان و یادآوری همه ی درس های دوره ی دانشگاه …

ادامه مطلب

خالکوبی ها با حنا

نه.   دچار منفی بافی کوفتی نشده م . مغزم دچار معضلات حاد حل نشدنی نیست . دست و پاهام سر جاهاشونه . دیونه نشدم . نمیخوام هر از گاهی به فاضلاب تلخ دور و برم ناخنک بزنم و اجغ وجغی بشم و خودم رو کتک بزنم و اسباب کشی کنم ترمینال . نمیخوام کسی دلش به حالم بسوزه و …

ادامه مطلب

نامه ی نماینده ی میس شانزه لیزه

آمبیانس : علیرضا قربانی در ( این ) تصنیف .  مواد لازم برای شنود : یک بسته دستمال کاغذی ، کمی بالکن یا پشت بام یا هوای آزاد…احیانا مشعل، در غیر این صورت گل گاوزبان. اعتراف میس شانزه لیزه از اینکه این همه زحمت میکشد و با وجود دایال آپ بودن ، پست میگذارد و در انتها فقط ۴ تا آدم …

ادامه مطلب

عاشق

آمبیانس ( اینجا ) * اثر علی صمد پور من و شوهرم  ،‌ماتادور ،  زندگی خوبی داشتیم . هر وقت که سرکارش میرفت ، دل من را از جا در میاورد و با خودش میبرد . برای همین من مثل آدمی مسخ شده ، چونان کبوتری چشم انتظارش پشت پنجره ی اتاقش منتظر میماندم . قلبم در جایی در قفسه …

ادامه مطلب

هذیان

هنوز داشت حرف میزد . داشت برای خودش نظر پراکنی میکرد و دست هاش رو تکون میداد . هنوز نمرده بود . سوزن هایی به باریکی مو را برداشته بودم و توی چشمهاش کرده بودم . از چشمها خون روان بود و چکان . هنوز داشت گردنش را به طرف من و گاهی به طرف تابلو ها میچرخاند و از …

ادامه مطلب

استالین خوب

و این منم . . .  ( آمبیانس – – – – اینجا ) … ) اینجا )   … و خاطره ، برای من ، همین عکسی است که هیچ گاه گرفته نشد . همین عکسی که در این بالا سنجاق کرده ام .تنگ غروبی که حبس کاشی های حمام آبی رنگ بودم ، انگار که کف اقیانوسها باشم …

ادامه مطلب

داستان های عشقی هزار و یک شب

داستان های عشقی هزار و یک شب یا داستان های عربی ( ! ) فیلم داستان های عشقی هزار و یک شب اثر پازولینی ، فیلمی بود که به شدت با تمام وجودم ، روحم ، خونم ، پوستم دوستش داشتم و با آن ارتباط برقرار کردم . شاید یکی از مهمترین دلایل آن دنیال کردن داستان های (هزار و …

ادامه مطلب

چندمین جشنواره ی بین المللی دستمالسیم

شاید باورت بشه ، میخوادم ، باوت نشه . داشتیم میرفتیم . بهم قول داده بود . قرار بود من و اون تنها . و همه ی آسمون سیاه بود . ساعت 6 صبح بود . فکر من پر _ بابابزرگ بود . توی اتوبان چمران یک سگ به بزرگی گرگ یا پلنگ ، سیاه ، له شده بود . …

ادامه مطلب

شب های هند – Nocturne Indien

  شب های هند  کتاب شب های هند ، اثر ِ آنتونیو تابوکی ، با ترجمه ی سروش حبیبی را به سرعت خواندم ، مجبور شدم به دلیل ِ مشکلاتی که به لحاظ ِ ترجمه و ویرایش داشت ، بعضی قسمت ها را چند بار بخوانم . جدای از بحث ِ ادبیاتی پیرامون ِ همین مسئله ، کتاب ، راوی اول شخصی دارد که در …

ادامه مطلب

ببخشید آقای ساراماگو !

کلمه ی (نوبل ) به خودی خود کلمه ای ست ، محرک و کاسب پسند ، یعنی بی رودربایستی ، کلمه ایست ساخته شده برای تیراژ و فروش ، به همین منظور ، اگر کتابی همبسته به آذین ِ (نوبل) نباشد و نویسنده اش نوبل گرفته باشد ، باز هم فروش ِ کتاب تضمین است و بی چک و چونه روی پیش …

ادامه مطلب