جمعه , ۷ دی ۱۴۰۳

TimeLine Layout

اسفند, ۱۳۸۸

  • ۱ اسفند

    Le Rouge et le Noir……سرخ و سیاه

    این ها کارامل و اسمارتیز و شکلات هستند ، لطفا قبل از خوندن این متن بیا فکر کن با هم قرار گذاشتیم بریم یه کافه ی کاملا سحرانگیز و خاص توی سرزمین عجایب و پیش فرضمون هم این باشه که توی این کافه شکلات های عجیب و خوشمزه و خوشگل قراره با کافه موکی و اسپرسو یا کاپوچینو بهمون بدن …

    ادامه مطلب
  • ۱ اسفند

    تونل – 110 – گرفتار

    آمبیانس : داشتم (اینو) گوش میدادم که …. بدو بدو شالم رو دور سرم عمامه پیچ کردم و شلوار  لی علی بابام رو که بنتونه رو از روی ناچاری برداشتم پوشیدم و کوله ام رو مثل وحشی ها زیر و رو کردم و ماسک و تیله رو انداختم توش و نسکافه نخورده بدون عینک آفتابی زدم کوچه . با اجازه …

    ادامه مطلب

بهمن, ۱۳۸۸

  • ۳۰ بهمن

    خاطره ی هنرپیشه ای با 2 سیمرغ بلورین

    خاطره : اون شب بارون میبارید و رعد و برق میزد . تو رو به ورم نشسته بودی و با کمال پررویی اون همه حرف رو بهم زدی و منو عین یه مرده ای که زیر قبره تنها گذاشتی . بلند شدی و شال گردنی رو که خودم برات بافته بودم رو برداشتی و پالتوی سورمه ایت رو پوشیدی و …

    ادامه مطلب
  • ۲۹ بهمن

    صادق هدایت

    صادق جان ، 106 سال از روزی که به دنیا آمدی گذشته است ، دقیق نمیدانم الان کجا سر گردانی ؟ زیر خاک توی پرلاشز لای آن کفن و توی تابوت اسکلت های تو چه شکلی پیدا کرده ؟ کاش تو را هم مومیایی میکردند ! صادق جان ، من  با دیگران کاری ندارم . تو پدر داستان نویسی ایرانی ، پدر …

    ادامه مطلب
  • ۲۸ بهمن

    Birol Ünel و میس شانزه لیزه

     به محض اینکه دی.وی.دی (در جولای ) فاتح آکین رو گذاشتم ، به محض اینکه اسم بازیگر فوق العاده دوست داشتنیم یعنی جنابBirol Ünel رو دیدم فهمیدم که بناست با یه فیلم شرافتمند رو به رو شم . بیرل یونل رو در فیلم شاهکار head on بسیار دوست داشتم و بعد از اون در فیلم فوق العاده عجیب ، ماخولیایی ، …

    ادامه مطلب
  • ۲۳ بهمن

    درد گرفتار هوس شدن

    یکی از نصایحی که همیشه به میس شانزه لیزه میشود این است که ، خودش نباشد ، اگر کسی را دوست دارد به روی مبارکش نیاورد ، اگر کسی به او ر..د او هم به آن بر..ند ، اگر از مزه ی چیزی خوشش آمده به روی خودش نیاورد و بگوید ” میشد بهتر از این هم باشه ” ، …

    ادامه مطلب
  • ۱۲ بهمن

    مرحله ی داوری +(شکار روباه )

    نه ، نمیخوام با حرف و حدیث هام کسی رو نفله کنم یا بگم خیلی واردم که به خودم جرات دادم و خودم رو دو دستی نشوندم سر جای داور ، شاید بیشتر دوست داشتم ببینم همه با هم وقتی روی یه مسئله ای فکر میکنیم چقدر متفاوتیم و به قشنگی همین تفاوت  پی ببرم و ببینمش . این جا همه …

    ادامه مطلب
  • ۵ بهمن

    افتتاحیه ی (جشنواره ی جزیره ای ) × بولتن3

       خیلی خوشحالم که میخوایم با هم توی جشنواره ی جزیره ای شرکت کنیم . این پوستره جشنواره ی ماست . . . دزدیمش …گرچه دایال آپ هستم و پدرم دراومد تا پیداش کنم ولی برای اینکه همه چیز این جزیره باید خاص و خوشگل و منحصر به فرد باشه فکر میکنم ، انتخاب پوستر مهم بود . خب … حالا …

    ادامه مطلب
  • ۲ بهمن

    دوئل .برنده ! اختتامیه

    با توجه به این که ثانیه ها مثل برق و باد میگذره   و زمین تند تر از اون چه که فکرشو کنیم چرخ چرخ میزنه و دور ما و همه چیز پیچ میخوره و توی کهکشان قر و قمیش میاد و من وقت ندارم صبر کنم تا دوستا و دشمنایی که نیومدن امتیاز بدن بیان پس بسنده میکنم به امتیاز خودتون و …

    ادامه مطلب

آذر, ۱۳۸۸

  • ۲۳ آذر

    مردمان آلومینیومی

     طفلک من ! اولش فکر میکرد لابد یه اشتباهی رخ داده که همه چی داره جلوی چشمونش اسپیرال میزنه. فکر و ذهنش شد خودش و خودش . رفت شال گردنشو آورد و سرش رو توش لقمه پیچ کرد ، نشست ، مثل ای- کیو سان متمرکز شد که چی کار کرده که داره همه چیز چرخ چرخ چرخ میزنه دور …

    ادامه مطلب