چهارشنبه , ۵ دی ۱۴۰۳

Tag Archives: وبلاگ ساناز سید اصفهانی

کنسرت آنسامبل مسایا

  چند وقتی بود میس شانزه لیزه که از حضور در هر (جمع ) و هر کار ِ (جمعی ) گریز داشت ، هیچ خوش بین نبود . به هیچ چیز ِ جمعی و کاری که محصولش تداوم حضور ( یک جمع ) باشد ، اما یکی از روزهای گرم و داغ ِ تابستون که از آسمون آتیش میبارید و کولر ها هر …

ادامه مطلب

هوموریباس

  هوموریباس وقتی ( کلام ) بار ِ معنی خود را نمیتواند به دوش بکشد ، موسیقی ، رنگ ، نور ، بیداری و هوشمندی یک ( ضرورت ) میشود تا در ارتباط بین انسان با انسان یا به صورت تخصصی ، مخاطب و بازیگر ، تماشاچی و صحنه ، مخاطب و بازیکن ، دال و مدلول ، پادرمیانی کرده و …

ادامه مطلب

چگونه عاشق و زیبا شویم با شبکه ی ریور !

از آنجا که کشته مرده ی ترکیه شده ایم و سریالهایش را چهارچشمیدنبال میکنیم  ، بس غافلیم از اتفاقاتی که زیرپوستی از این شبکه ها به افکارمان تزریق میشود . یکی از به میخ کشیدنهای  ِ روان ِ هر انسانی موقع ِ دیدن یک سریال یا فیلم ، پیام های بازرگانی لا ینقطع ما بین اش است . شکر ِ خدا هر چقدر …

ادامه مطلب

چرا لیلا حاتمی را دوست ندارید ؟

    گذاشتم تا آب از آسیاب ِ اخبار بی افتد و بعد نوشته ام را روی دیوار این جا نقر کنم . ما کی هستیم ؟ مُشتی آدم ِ همیشه ناراضی و زورگو یا زورپذیر که برای اتفاقات ِ جامعه ، برای گرانی و مسائل کم اهمیت جُک میسازیم . ما چگونه آدم هایی هستیم ؟ کسانی پایبند به اخلاق …

ادامه مطلب

چرا دن کامیلو را دوست دارم ؟

    دُن کامیلو      چرا دُن کامیلو را میبینم ؟ گاهی در مواجهه با یک اثر ِ هنری انقدر با خودت درگیر میشوی و احساسات ِ شخصی ات در دام می اُفتد که گمان میکنی از هر نقد یا بررسی یا تحلیلی باید پرهیز کنی . این اتفاق دو قطب مثبت و منفی دارد یا یک کاری را بیش از …

ادامه مطلب

مُرداب روی بام

  مرداب روی بام    مرداب روی بام ، نمایشی است که   اقتباس آزادی از نمایشنامه ی دوشیزه رزیتا ی لورکا ست . این نمایش در تماشاخانه ی ایرانشهر ، سالن استاد ناظرزاده ی کرمانی ساعت 19 : 30 اجرا میرود .  بروشور ِ کار ، با توجه به عکس های عجیبی که از کار  دیده بودم ، چندان چنگی …

ادامه مطلب

اخبار را مثل طعم بد قهوه فرانسه مینوشیم!

” من یه گنجشکم ، نشستم روی لپ تاپ و دارم صفحه ها رو بالا پایین میرم ، با نوکم این کارو میکنم ، اخبار رو میخونم ، تک میزنم به نون های خشک ِ جو ، من یه گنجشکم ، یه ذره سواد دارم ، اخبار رو میخونم ، الان مرده م . صاحبم من رو دید ، برم داشت …

ادامه مطلب

خورشید دروغگو

  دستهای باد ، ابرها را چنان هُل میدهد به جلو ، انگار که ازشان بَس بیزار است . پوره های ابر بالا سر ِ میس شانزه لیزه چنان در هم فرو میروند و از هم میشکافند که بی تاب میشوند . باید از این خانه گریخت و به جای امنی پناه برد . میس شانزه لیزه ، پالتوی سیاهش را …

ادامه مطلب

فیس بوک زن است .

فیس بوک چیست ؟ فیس بوک ، یکی از اختراعات ِ بشر ِ دوپا است ، که در یورش ِابتذال و اطلاعات ، توامان با خلاقیتی آن چنان طرح افکند و اُفتاد مُشکل ها . فیس بوک ، فضایی است که خودتان را شرحه شرحه و قطعه قطعه هم کنید دستتان بهش نمیرسد . در این فضای دور از دست ، که دستتان …

ادامه مطلب

گالیور

    میس شانزه لیزه روی تنها نیمکت ِ دَشت نشسته بود . کنار ِ پایش ، روی زمین ِ بایر ، کاغذهایی بود که پاره پاره شان کرده بود ، و باد کاغذپاره ها را توی ارتفاع ِ کوتاهی از زمین بلند میکرد و کاغذ ها تا اوج بگیرند ، روی زمین می افتادند ، مثل ِ جوجه ای که پرواز را …

ادامه مطلب