در خیلی کودکی ، خوب خاطرم هست ، از فرط تک افتادن میان قوم یاجوج ماجوج ، سرگرمی ام شده بود گوش دادن به نوار قصه ها ی کدو قلقله زن ، شهرموش ها ، آقا موش شکمو، زبون دراز و …همین طور جذب فیلم های تلوزیون شدم ، خوب یادم هست ، وقتی اولین بار (هملت ) را دیدم …
ادامه مطلبشکار روباه
باید اول از همه اسفند دود کنم “ کبود چشم ، زاغ چشم ، شور چشم ، سیاه چشم ، سق سیاه ، سر سیاه ، همسایه ی دست چپی ، همسایه ی دست راستی ، لینک دونی جزیره ، تازه واردها ، صبح زا، ظهر زا، شب زا، چرندگان ، پرندگان هر کس که اسمش یادم رفت ، بترکه چشم حسود …
ادامه مطلبعدو شود سبب خیر
میس شانزه لیزه ناخن هایش را سوهان زد . فوت و بلند و بالایی بهشان کرد. غبار سفیدی عین برف از زیر ناخن ها بلند شد و روی زمین نشست . میس شانزه لیزه از روی صندلی بلند شد و رو به روی آینه ایستاد . بارانی چرم مشکی رنگش را به تن کرد . کمربند پت و پهن …
ادامه مطلباختراع و پروفسور بالتازال
از در و دیوار شیمی و عنصر میریخت . میس شانزه لیزه نگاه کرختش را انداخت به قفسه ی رو به رو . مواد شیمیایی رنگی با عطرها و جنس های مختلف کنار هم …قد و نیم قد ردیف شده بودند. صدای قل قل از آزمایشگاه پشت سرش بلند بود . پروفسور بالتازال دستش را کشید به ریش پروفسوری اش …
ادامه مطلبمرثیه ای برای یک سبک وزن
مثل همیشه رسیدن به ۴ راه ولیعصر نیرویی مرموز رو توی وجودم فعال میکنه…شاید بوی نسکافه و سیگار و کاغذ کاهی و یا نم نم بارون و صدای هر هر حنده یا شاید هم هق هق گریه واسه زمانی که دم تلفن کارتیا صف میبستیم و میخواستیم اذیت کنیم جماعتی رو و گروتسکی به وجود میومد که خند خندان و …
ادامه مطلبپدرو پارامو
* با توجه به اینکه هر بار که در مورد کتابی یا فیلمی در این جا نظراتم رو هویدا کردم دوستانی آمده اند و پیشنهاد دادند که :” کاش از قبل میگفتی ….” فکر کردم این بار به جای بذله گویی یا مدیحه سرایی در رثای خودم و این زندگی بیایم و از کتابی که دست گرفته ام تا بخوانمش …
ادامه مطلبجارو + حماقت من
میس شانزه لیزه چمدان را وسط اتاق گذاشت و شروع کرد بستن وسایلش….هر چه بود و نبود را در آن ریخت و آماده ی هجرت کوتاه مدتی شد…تا بلکه در این هجرت کوتاه مدت بتواند رمان آخر را آن طور که باید و شاید ماشین کند و به قول و نصیحت دوستش عمل کرده قسمت هایی را حذف کرده و …
ادامه مطلبشاید….
بعضی وقت ها از خودم سئوال میکنم” یعنی تو قبل از اینکه همینی باشی که الانی چی بودی ؟” و مدام فکر میکنم که شاید من یک ذره بودم در خورشید….یا یک گیاه بودم …شاید گیاه گوشتخوار وحشی و سرکش…شاید هم یک کرم خاکی بودم یا که یک جغد توی خرابه ها….درست مطمئن نیستم….اما هر چیزی که بوده باشم …
ادامه مطلبزن ستوان فرانسوی
پرولوگ : همین جوری که از فرط کنجکاوی و فضولی سر خم کرده بودم ببینم فیلم های جدیدی که پهن زمین شدن چیه…احساس کردم کسی از پشت سر سعی میکنه کیفم رو بدزده…پس بدون اینکه نگاهش کنم کیف رو از بندش از روی شونه -طی حرکت مارپیچ -چرخوندم دور مچ دستم و بی اینکه به پشت سرم توجهی کنم…در میان …
ادامه مطلبعشق بهتر است یا ثروت ؟
عشق بهتر است یا ثروت ؟ همیشه وقتی زنگ انشا میرسید یکی از کلیشه ای ترین سئوال های معلمی که رسالت تدریس انشا رو بر عهده داشت این بود که گچ رو برداره و روی تخته بنویسه (علم بهتر است یا ثروت ؟) و همیشه همه ی بچه ها انشاهای زیادی در باب بهتر بودن علم مینوشتند و …
ادامه مطلب