یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳

Tag Archives: وبلاگ ساناز سید اصفهانی

مرحله ی داوری +(شکار روباه )

نه ، نمیخوام با حرف و حدیث هام کسی رو نفله کنم یا بگم خیلی واردم که به خودم جرات دادم و خودم رو دو دستی نشوندم سر جای داور ، شاید بیشتر دوست داشتم ببینم همه با هم وقتی روی یه مسئله ای فکر میکنیم چقدر متفاوتیم و به قشنگی همین تفاوت  پی ببرم و ببینمش . این جا همه …

ادامه مطلب

افتتاحیه ی (جشنواره ی جزیره ای ) × بولتن3

   خیلی خوشحالم که میخوایم با هم توی جشنواره ی جزیره ای شرکت کنیم . این پوستره جشنواره ی ماست . . . دزدیمش …گرچه دایال آپ هستم و پدرم دراومد تا پیداش کنم ولی برای اینکه همه چیز این جزیره باید خاص و خوشگل و منحصر به فرد باشه فکر میکنم ، انتخاب پوستر مهم بود . خب … حالا …

ادامه مطلب

دوئل .برنده ! اختتامیه

با توجه به این که ثانیه ها مثل برق و باد میگذره   و زمین تند تر از اون چه که فکرشو کنیم چرخ چرخ میزنه و دور ما و همه چیز پیچ میخوره و توی کهکشان قر و قمیش میاد و من وقت ندارم صبر کنم تا دوستا و دشمنایی که نیومدن امتیاز بدن بیان پس بسنده میکنم به امتیاز خودتون و …

ادامه مطلب

مردمان آلومینیومی

 طفلک من ! اولش فکر میکرد لابد یه اشتباهی رخ داده که همه چی داره جلوی چشمونش اسپیرال میزنه. فکر و ذهنش شد خودش و خودش . رفت شال گردنشو آورد و سرش رو توش لقمه پیچ کرد ، نشست ، مثل ای- کیو سان متمرکز شد که چی کار کرده که داره همه چیز چرخ چرخ چرخ میزنه دور …

ادامه مطلب

لعنت به …………..

میس شانزه لیزه توسط کادو های رنگی رنگی احاطه شده بود ، کادو ها خیلی خاص و منحصر به فرد بودند … از درخت کریسمس بگیر تا لوازم بهداشتی و ناخن مصنوعی و چتر… از لباس دست دوم بگیر تا چکمه وپالتوی چرم ، از استامینوفن بگیر تا همون چیزهایی که خودت میدونی … از سیگار مالربروی ساخت آمریکای جهانخوار …

ادامه مطلب

گاو صندوق

از اینکه این همه سمبلاسیون میبینم حالم به هم میخوره . دیروز ، دراز کشون رو به روی جعبه ی جادویی (گاو صندوق ) رو از اول تا آخر دیدم . بد نیست اگه اعتراف کنم این بار مثل همیشه شیفته و کشته مرده ی بازیگرای نمایشش نشدم . انگار اون ها کوچیکن واسه مدیوم تلوزیون . صداشون جا نمیگیره …

ادامه مطلب

برف

همیشه وقتی برف اول میزنه دلم میگیره . پوره های برف سبک و بی پروان واسه همین دوستشون دارم . زود آب میشن و همه فراموششون میکنن . واسه همین دوستشون دارم . خوشگلن و اضلاعشون با حساب کتاب توی دل هم رفتن . واسه همین دوستشون دارن . باند فرودگاه رو یخ میزنن ،‌واسه همین دوستشون دارم . آرومن …

ادامه مطلب

شب یلدا

امیدوارم سو ء تفاهم نشه ! من همیشه از مراسم آیینی – سنتی بیزار بودم،  چون هیچ وقت چیزی جز یک نمایش مضحک از اطرافیان ندیدم . گاهی فکر میکنم چرا مراسم هایی مثل عید نوروز ، شب یلدا ، چهار شنبه سوری ، سیزده به در ، تولدها ، عزاداری ها همیشه برای ما ایرانی ها تبدیل به محلی میشه …

ادامه مطلب

چه تجربه ای

میس شانزه لیزه کنار شومینه نشسته بود و چیزهای ترسناکی فکر میکرد . با دست ، گوشه ی ناخنش رو گرفت و کند و انداختش توی  شومینه که کنار باقی چیزهایی که داشت میسوخت بسوزه ، توی شومینه چند ورق کاهی از دفتر خاطرات و چند تا عکس و یه داستان به نام (شوهرم ) ناتالیا گینزبورگ بود . میس …

ادامه مطلب

مرگ یا من

من تا حالا چند بار با مرگ معاشقه کردم . مرگ تا حالا چند بار به من  -زواج ت- برعکسش کن – کرده . دهنم رو سرویس کرده . حالا نمیدونم چرا آخرش من روئین تن بودم و ، من دهن مرگ رو سرویس کردم !!!!!  یکی از این  موقع ها که مرگ بی اجازه و با کمال پررویی اومده بود …

ادامه مطلب