من تا حالا چند بار با مرگ معاشقه کردم . مرگ تا حالا چند بار به من -زواج ت- برعکسش کن – کرده . دهنم رو سرویس کرده . حالا نمیدونم چرا آخرش من روئین تن بودم و ، من دهن مرگ رو سرویس کردم !!!!! یکی از این موقع ها که مرگ بی اجازه و با کمال پررویی اومده بود …
ادامه مطلببی تا
( بی تا ) فیلم (بی تا ) را به هزار و یک دلیل دوست دارم . دلیل های بچگانه ام شباهت بیش از اندازه ی خودم به (بی تا ) است به طوری که مو لای درزش نمیرود و دلایل غیر بچگانه ام ، خود فیلم است . خوب یادم هست خیلی سال پیش در یکی از همین شبکه …
ادامه مطلبدوستت دارم
از روزی که مستر ( اف ) سرش رو تکون داد و گفت : ” قلب طلای تو نایابه دختر قدر خودتو بدون ! ” یه کم رفتم توی لک ! عادت صحبت کردن با خودم رو به روی آینه ،عادتی است که سالهاست دارمش . میشه ساعت ها رو به روی آینه بشینم و با خودم صحبت کنم . …
ادامه مطلبماز………………………MAZE
گاهی فیلم و کارتون های خیلی جالبی ، مثل کش تنبان ، از دست ، تلوزیون محترم ، در میرفت و پخش میشد که یادش همیشه در خیال من یکی باقی است ، مثل همه ی چیزها . ( ذهن من حتی نسبت به اشیا هم معرفت دارد ) . یکی از فیلم هایی که در دوره ی نوجوانی بنده …
ادامه مطلبایدز……………………………………HIV
وقتی با یارو رو به رو شدی ، سرت گرم شد ،توی پیست یه چرخ زدی و دیدی چه چشمای اغواگری داره و چه جالبانه میخرامه ، وقتی سرت بازم گرم شد و دیدی اون ته ته ها یه اتاقی پیداست ، دستش رو میگیری و میبریش تو ، وقتی طعمش رو میچشی و لبخند بهش میزنی ، وقتی بهت …
ادامه مطلبخیال بازی
میس شانزه لیزه ، فکر کرد چون دختری نیست که کسی به خاطرش دست از آرزوهاش بکشه ، بهتره خودش دست از آرزوهاش برداره . پس یواش دستش رو از روی آرزوهاش برداشت و گذاشتشون توی صندوق و درش رو با قفل بست . هفت جفت کفش آهنی پوشید و هفت جفت عصای آهنی برداشت و یاعلی مدد راه افتاد …
ادامه مطلبسیاه بازی
خیلی وقت بود داشتم زاغ سیاهت رو چوب میزدم . از زیر تور چادرم نگات میکردم و توی بازار پشت سرت راه میفتادم و هر جا میرفتی قدم به قدم ، شونه به شونه ت یه جوری که تصادفی به نظر برسه دنبالت میکردم .. تو هیچ وقت حواست پی من نبود چون من زیر برقع بودم و تو منو …
ادامه مطلبخواستید شما هم راه بروید !
… این اتفاق به این دلیل روی داد که وقتی میس شانزه لیزه در اتاق زیر شیروانی اش را باز کرد ،دید هیچ کدام از وسایلش نیست . با صندلی و اسباب دیگری رو به رو شده بود . فکر کرد اشتباه آمده در را آهسته بست و روی پاشنه چرخید . نگاهی به پلکان چوبی مارپیچ انداخت و به …
ادامه مطلبمقدمه ای برای رونمایی عکس دیگری از شکار روباه در پست بعدی . ……
زمستان گذشته بود . یکی از دوستانم از آمریکای جهانخوار آمده بود و در عمرش پا به تئاتر شهر و تالار وحدت هم نگذاشته بود ، وی تئاتر را چیزی در مایه های بشکن و بالا انداز های اصغر سمسارزاده (اصغر ترقه ) میدانست . من هم که از قبل در جریان نمایش(شکارروباه) بودم و میدانستم حتما کار خوبی است …
ادامه مطلبنفر دوم
کیست یاری کننده ای که مرا یاری کند ؟ علی سنتوری عزیز ، وقتی که هانیه تو رو ترک کرد و دیگه دست و دلت به کار نرفت خیلی غمگین بودی ؟ حتی توی بدترین شرایط ، وقتی کارتون خواب شدی ، یادش بودی ، گفتی :” زنم رو ازم گرفتید ، خونم رو ازم گرفتید ! ” ، علی …
ادامه مطلب