جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳

Tag Archives: میس شانزه لیزه

میس شانزه لیزه و لوبیای سحرآمیز transylvania

میس شانزه لیزه توی دلش گفت 🙁 مجبورم بهش اعتماد کنم…شاید هم راست داره میگه !!! ) بعد آّب دهانش را قورت داد و لپ -جک- را کشید و گفت :” اگه چاخان گفته باشی من میدونم و تو…میدونی که…..اعصاب درست و حسابی ندارم….” جک همین طور که سرش را بالا گرفته بود تا صورت میس شانزه لیزه را ببیند …

ادامه مطلب

تجریش یا تکزاس

متاسفم ! اگر بخوام صادق باشم و همه چیز رو عین بچه ی آدم ، از سیر تا پیاز تعریف کنم باید بگم  از اون جایی که سرم درد میکنه واسه ماجراجویی و (دیدن) ، و اساسا از کنار اتفاقات اطرافم به سادگی یک پیشی نمیگذرم !!! دیدن تصاویری که در میدان تجریش مو به تنم سیخ کرد و شاخ در …

ادامه مطلب

مونالیزای شانزه لیزه ای

میس شانزه لیزه ، روی صندلی عسلی کنار خیابان نشسته بود و با نگاه عاقل اندر سفیهی به آقای نقاش که بالا سرش نشسته بود و عدلیه میخواند نگاه میکرد ، مرد که جزو نقاش های خیابانی محسوب میشد و همچین هم مقام شامخی نداشت خیلی از خودش و کارهایش و هنر کشف نشده اش تعریف و تمجید میکرد، کلاه …

ادامه مطلب

شهاب حسینی توی قبر

  نمیخوام آدم ضد حالی باشم و حال گیری کنم .نه . اما خب گفتنش هم بد نیست . بالاخره بعد از هر (یکی بود – یکی نبود) ی یه (میرن آدم هاااااااااا از اون ها فقط خاطره هاشون به جا میمونه ) می مونه .  بعد از اینکه از آب و گل در اومدی ، بعد از اینکه خون …

ادامه مطلب

17 دی کجا بودی ؟

١٧ دی کجا بودی ؟ به هر حال بعد از کسب موفقیت فراوان جناب آقای امیر رضا کوهستانی در رقص روی لیوان ها و در میان ابرها و الباقی کارها ،بنده هم دل را به دریا زده و رهسپار تماشاخانه ی ایرانشهر شدم تا این کار جدید را ببینم . قبل از سخن رانی فی باب این کار تئاتر باید …

ادامه مطلب

پوچ- هیچ……………………… Je suis malade

میس شانزه لیزه هر وقت که (آن) نوشتن میاد به طرز مرگباری کارهای دیوانه کننده ازش سر میزنه ، مثلا عاشق برداشتن مداد یا مداد رنگیه و دوست داره بد جوری بیفته به جون دیوارها و اشعار آنا آخماتوآ یا پاراگراف هایی که زیرشون خط کشیده رو روی دیوار بنویسه . اون هیچ وقت بلد نیست روی کاغذی جز کاغذ …

ادامه مطلب

تنها دو بار زندگی میکنیم × غریبه ای در خانه

وقتی اولین بار اسم (( تنها دوبار زندگی میکنیم )) رو میشنوی ، میفهمی که فیلمساز خوب تونسته با این جمله ی پارادوکسیکالش جذبت کنه ، اما به خودت میگی اینم یه حقه ی روشنفکریه ولش کن . اما به یکی دو روز نمیکشه که هی اس ام اس ی و پای تلفنی میشنفی که بیا برو فیلم رو ببین …

ادامه مطلب

یک نفر من – یک دنیا تو

داری توی طهرون زندگی میکنی ، همه چیز سر جاشه ، کافه نادری ، توی همون خیابون جمهوریه ، تلفن سکه ایش سر جاشه ، تلفنی که معلوم نیست چند نفر باهاش به دوست هاشون و دشمن هاشون زنگ زدن ، چند نفر زنگ زدن و حرف نزدن . داری توی تهرون قد میکشی ، بزرگ میشی ، شیرنی فرانسه …

ادامه مطلب

فروغ فرخ زاد و مقلدانش در بازار کتاب

از مقلد تا محقق فرق هاست کاین چو داوود است و آن دیگر صداست . فروغ فرخ زاد یکی از کسانی است که مثل بختک به جان زن ها و دخترهای بی استعداد این مرز و بوم افتاده و آن ها را در خلوت خود دچار عدم اعتماد به نفس میکند . خب پر واضح است که کسی که بی مثل …

ادامه مطلب

Camille claudel

 مستر (اف) به من گفته بود : ” بیا این فیلم  رو بگیر ، برو ببین شاید عبرت بگیری دختر قلب طلایی ! ” بعد چشمانش را از من دزدید ….وقتی به خانه آمدم فیلم را پرت کردم گوشه ای چون  ندیده حس میکردم که فیلم لابد با ید مضمون نصیحت گونه (عاقبت  شیدایی) را داشته باشد  . اما نیمه شب بالاخره …

ادامه مطلب