شنبه , ۸ دی ۱۴۰۳

Tag Archives: ساناز سیداصفهانی میس شانزه لیزه

وهم

  همیشه توی رویاهام این تصویر بود که یه روزی میاد که من و (هیچ کس) توی بارون پشت چراغ عابر پیاده ایستادیم و منتظر اینیم که چراغ سبز شه واز روی سنگ فرش خیس خیابون عبور کنیم و بریم اون طرف خیابون…جمعیت زیادی کنار همند و چتراشون رو بالای سرشون گرفتن… و من هر لحظه کوچیک و کوچیک تر …

ادامه مطلب

میس شانزه لیزه و لوبیای سحرآمیز transylvania

میس شانزه لیزه توی دلش گفت 🙁 مجبورم بهش اعتماد کنم…شاید هم راست داره میگه !!! ) بعد آّب دهانش را قورت داد و لپ -جک- را کشید و گفت :” اگه چاخان گفته باشی من میدونم و تو…میدونی که…..اعصاب درست و حسابی ندارم….” جک همین طور که سرش را بالا گرفته بود تا صورت میس شانزه لیزه را ببیند …

ادامه مطلب

تجریش یا تکزاس

متاسفم ! اگر بخوام صادق باشم و همه چیز رو عین بچه ی آدم ، از سیر تا پیاز تعریف کنم باید بگم  از اون جایی که سرم درد میکنه واسه ماجراجویی و (دیدن) ، و اساسا از کنار اتفاقات اطرافم به سادگی یک پیشی نمیگذرم !!! دیدن تصاویری که در میدان تجریش مو به تنم سیخ کرد و شاخ در …

ادامه مطلب

مونالیزای شانزه لیزه ای

میس شانزه لیزه ، روی صندلی عسلی کنار خیابان نشسته بود و با نگاه عاقل اندر سفیهی به آقای نقاش که بالا سرش نشسته بود و عدلیه میخواند نگاه میکرد ، مرد که جزو نقاش های خیابانی محسوب میشد و همچین هم مقام شامخی نداشت خیلی از خودش و کارهایش و هنر کشف نشده اش تعریف و تمجید میکرد، کلاه …

ادامه مطلب

شهاب حسینی توی قبر

  نمیخوام آدم ضد حالی باشم و حال گیری کنم .نه . اما خب گفتنش هم بد نیست . بالاخره بعد از هر (یکی بود – یکی نبود) ی یه (میرن آدم هاااااااااا از اون ها فقط خاطره هاشون به جا میمونه ) می مونه .  بعد از اینکه از آب و گل در اومدی ، بعد از اینکه خون …

ادامه مطلب

17 دی کجا بودی ؟

١٧ دی کجا بودی ؟ به هر حال بعد از کسب موفقیت فراوان جناب آقای امیر رضا کوهستانی در رقص روی لیوان ها و در میان ابرها و الباقی کارها ،بنده هم دل را به دریا زده و رهسپار تماشاخانه ی ایرانشهر شدم تا این کار جدید را ببینم . قبل از سخن رانی فی باب این کار تئاتر باید …

ادامه مطلب

پوچ- هیچ……………………… Je suis malade

میس شانزه لیزه هر وقت که (آن) نوشتن میاد به طرز مرگباری کارهای دیوانه کننده ازش سر میزنه ، مثلا عاشق برداشتن مداد یا مداد رنگیه و دوست داره بد جوری بیفته به جون دیوارها و اشعار آنا آخماتوآ یا پاراگراف هایی که زیرشون خط کشیده رو روی دیوار بنویسه . اون هیچ وقت بلد نیست روی کاغذی جز کاغذ …

ادامه مطلب

تنها دو بار زندگی میکنیم × غریبه ای در خانه

وقتی اولین بار اسم (( تنها دوبار زندگی میکنیم )) رو میشنوی ، میفهمی که فیلمساز خوب تونسته با این جمله ی پارادوکسیکالش جذبت کنه ، اما به خودت میگی اینم یه حقه ی روشنفکریه ولش کن . اما به یکی دو روز نمیکشه که هی اس ام اس ی و پای تلفنی میشنفی که بیا برو فیلم رو ببین …

ادامه مطلب

یک نفر من – یک دنیا تو

داری توی طهرون زندگی میکنی ، همه چیز سر جاشه ، کافه نادری ، توی همون خیابون جمهوریه ، تلفن سکه ایش سر جاشه ، تلفنی که معلوم نیست چند نفر باهاش به دوست هاشون و دشمن هاشون زنگ زدن ، چند نفر زنگ زدن و حرف نزدن . داری توی تهرون قد میکشی ، بزرگ میشی ، شیرنی فرانسه …

ادامه مطلب

فروغ فرخ زاد و مقلدانش در بازار کتاب

از مقلد تا محقق فرق هاست کاین چو داوود است و آن دیگر صداست . فروغ فرخ زاد یکی از کسانی است که مثل بختک به جان زن ها و دخترهای بی استعداد این مرز و بوم افتاده و آن ها را در خلوت خود دچار عدم اعتماد به نفس میکند . خب پر واضح است که کسی که بی مثل …

ادامه مطلب