یکشنبه , ۲ دی ۱۴۰۳

Tag Archives: سانازسیداصفهانی

خاطره

اون رو به روی دریاچه روی نیمکت نشسته بود که دیدمش . ریش های بلند و موهای ژولیده داشت . شلوار جینش کهنه بود و کنار زانوهاش پاره بود . بند پوتین های مشکیش باز بود. پالتوی کهنه ی سیاه به تنش زار میزد . شال گردنی که براش بافته بودم انداخته بود. اون رو به روی دریاچه روی نیمکت نشسته بود …

ادامه مطلب

در ستایش عشق + ویکتوریا همراه با سامورایی

 در ستایش عشق به ندرت با فیلم هایی که در سبک و سیاق (در ستایش عشق – اثر ژان لوک گودار ) در بازار موجود است ارتباط برقرار کرده ام ، شاید چون در هر سینمایی پز و زشت هنرمندانه به قدری غلو آمیز هست که حال آدم رو به هم میزند و به قدری پوچی در فیلمها بیداد میکند که آدم آماتوری مثل …

ادامه مطلب

رمولوس کبیر

پیش خودم گفتم اگر ساعت شش راه بیفتم حتما به موقع میرسم تئاتر شهر،تازه شاید هم شد به کتابفروشی ها سر زد و یه قهوه هم خورد و به کوری چشم دیگران مشعلی هم فروزاند . نشون به اون نشون که بنده ی خدا من بدبخت ساعت شش راه افتاده و تا هفت زیر پل پارک وی در ترافیک مرگبار …

ادامه مطلب

خانه تکانی

یه روز، یه نفر بهم گفت کشوی خونه ی آدم ، شبیه ذهن آدم میمونه . دیدی بعضی ها وقتی میخوان خونه رو مرتب کنن همه جا رو یه جارویی میزنن و یه گردگیری مختصری میکنن اما اگه بری توی کشوهاشونو ببینی ، میبینی که همه چیز توی هم گره خورده و مچاله شده اون گوشه . این یعنی ذهن …

ادامه مطلب

وقتی توی خاطره ها دفن شدم…..

میس شانزه لیزه از پشت سیم خاردار داشت به یک خاطره نگاه میکرد ، آن سوی سیم خاردار ، برف میبارید و زمین تا پنجاه سانتی برف ریخته بود و پوره  های منجمدش در هوا لنگ میزدند ، دخترک با روب دشامبر قرمز رنگش دم در منتظر بود ، همه جا سکوت بود تا اینکه میان آن همه تاریکی و …

ادامه مطلب

ادیپ

ادیپوس شهریار کیست ؟  یادگیری نام(تس پیس )-(آریستوفان )-( سوفوکلس) -(اورپید)برای دانشجویان رشته ی تئاتر، همان قدر مهم است که یادگیری جدول ضرب برای مهندس هوا فضا . خب ، اگر این جا مهندس هوا-فضا =دانشجوی تئاتر باشد    نتیچه میگیریم که دانشجویان تئاتر  با این سه نویسنده ی یونانی آشنایند و از آن مهمتربه جناب  سوفوکل ارادت زیادی دارند . …

ادامه مطلب

سفر

دلم خیلی گرفته . شدم آدم خونه به دوش . هیچ چیز دیگه خوشحالم نمیکنه . گاهی فکر میکنم روحم . تنهایی های عمیقم اذیتم میکنن. فکر میکنم آدم بدبختیم چون میدونم میخوام چی کار کنم. اما آرزوم اینه که زود بمیرم . چیزی از دنیا نمیخوام . کمتر شادم . بیشتر غمگینم  . ترس چیزیه که یادم دادن . …

ادامه مطلب

خشکسالی و دروغ

خشکسالی و دروغ رو دیدم . خشکسالی و دروغ خیلی به دل نشست . شاید چون خیلی ساده و بدون جنگولوک بازی حرفهایش را میزد . بدون استفاده از ایهام ، یا استعاره هایی که این روزها از زبان همسرایان تئاتری ها و گه گاه توسط تصاویری روی پلاسماها باید کشفشان کرد. خشکسالی و دروغ نمایش بود با صحنه های …

ادامه مطلب

خواب / تولد یک سیامک صفری

آمبیانس فضا : (( این )) یکی از نوکتورن های شوپن کمر به قتل زمان بسته م . پام رو روی صفحه های تقویم میذارم . له و مچاله شون میکنم . بادبزنم رو تکون میدم و از پشت اون ، خودم رو میبینم . یه جوری راه میرم انگار روی لبه ی بهشتم و از این بهتر نمیشه . دهنم …

ادامه مطلب

قصه پریا

  سلام گرم با بوی کافه موکا به آقای فریدون جیرانی عزیز عرضم به حضورتون استاد که …. اهم … این جانب برای برطرف شدن افسردگی های ناشی از آلودگی هوا و اشعه های عجیب غریبی که در فضاست و افسردگی های روزانه و خلاصه برای آزاد شدن کمپلکس های گره خورده ی روانی راهی پردیس سینمایی شدم و با …

ادامه مطلب