همیشه وقتی برف اول میزنه دلم میگیره . پوره های برف سبک و بی پروان واسه همین دوستشون دارم . زود آب میشن و همه فراموششون میکنن . واسه همین دوستشون دارم . خوشگلن و اضلاعشون با حساب کتاب توی دل هم رفتن . واسه همین دوستشون دارن . باند فرودگاه رو یخ میزنن ،واسه همین دوستشون دارم . آرومن …
ادامه مطلبشب یلدا
امیدوارم سو ء تفاهم نشه ! من همیشه از مراسم آیینی – سنتی بیزار بودم، چون هیچ وقت چیزی جز یک نمایش مضحک از اطرافیان ندیدم . گاهی فکر میکنم چرا مراسم هایی مثل عید نوروز ، شب یلدا ، چهار شنبه سوری ، سیزده به در ، تولدها ، عزاداری ها همیشه برای ما ایرانی ها تبدیل به محلی میشه …
ادامه مطلبچه تجربه ای
میس شانزه لیزه کنار شومینه نشسته بود و چیزهای ترسناکی فکر میکرد . با دست ، گوشه ی ناخنش رو گرفت و کند و انداختش توی شومینه که کنار باقی چیزهایی که داشت میسوخت بسوزه ، توی شومینه چند ورق کاهی از دفتر خاطرات و چند تا عکس و یه داستان به نام (شوهرم ) ناتالیا گینزبورگ بود . میس …
ادامه مطلبمرگ یا من
من تا حالا چند بار با مرگ معاشقه کردم . مرگ تا حالا چند بار به من -زواج ت- برعکسش کن – کرده . دهنم رو سرویس کرده . حالا نمیدونم چرا آخرش من روئین تن بودم و ، من دهن مرگ رو سرویس کردم !!!!! یکی از این موقع ها که مرگ بی اجازه و با کمال پررویی اومده بود …
ادامه مطلببی تا
( بی تا ) فیلم (بی تا ) را به هزار و یک دلیل دوست دارم . دلیل های بچگانه ام شباهت بیش از اندازه ی خودم به (بی تا ) است به طوری که مو لای درزش نمیرود و دلایل غیر بچگانه ام ، خود فیلم است . خوب یادم هست خیلی سال پیش در یکی از همین شبکه …
ادامه مطلبدوستت دارم
از روزی که مستر ( اف ) سرش رو تکون داد و گفت : ” قلب طلای تو نایابه دختر قدر خودتو بدون ! ” یه کم رفتم توی لک ! عادت صحبت کردن با خودم رو به روی آینه ،عادتی است که سالهاست دارمش . میشه ساعت ها رو به روی آینه بشینم و با خودم صحبت کنم . …
ادامه مطلبماز………………………MAZE
گاهی فیلم و کارتون های خیلی جالبی ، مثل کش تنبان ، از دست ، تلوزیون محترم ، در میرفت و پخش میشد که یادش همیشه در خیال من یکی باقی است ، مثل همه ی چیزها . ( ذهن من حتی نسبت به اشیا هم معرفت دارد ) . یکی از فیلم هایی که در دوره ی نوجوانی بنده …
ادامه مطلبایدز……………………………………HIV
وقتی با یارو رو به رو شدی ، سرت گرم شد ،توی پیست یه چرخ زدی و دیدی چه چشمای اغواگری داره و چه جالبانه میخرامه ، وقتی سرت بازم گرم شد و دیدی اون ته ته ها یه اتاقی پیداست ، دستش رو میگیری و میبریش تو ، وقتی طعمش رو میچشی و لبخند بهش میزنی ، وقتی بهت …
ادامه مطلبخیال بازی
میس شانزه لیزه ، فکر کرد چون دختری نیست که کسی به خاطرش دست از آرزوهاش بکشه ، بهتره خودش دست از آرزوهاش برداره . پس یواش دستش رو از روی آرزوهاش برداشت و گذاشتشون توی صندوق و درش رو با قفل بست . هفت جفت کفش آهنی پوشید و هفت جفت عصای آهنی برداشت و یاعلی مدد راه افتاد …
ادامه مطلبسیاه بازی
خیلی وقت بود داشتم زاغ سیاهت رو چوب میزدم . از زیر تور چادرم نگات میکردم و توی بازار پشت سرت راه میفتادم و هر جا میرفتی قدم به قدم ، شونه به شونه ت یه جوری که تصادفی به نظر برسه دنبالت میکردم .. تو هیچ وقت حواست پی من نبود چون من زیر برقع بودم و تو منو …
ادامه مطلب