The Human Voice
صدای انسانی
یادداشتی بر فیلم ِ « صدای انسانی » اثرِ پدرو آلمودوار کارگردان و فیلمنامهنویسِ اسپانیائی از سانازسیداصفهانی در سینما چشم .
ساختِ این فیلمِ سینمایی سی دقیقهای شش هفته وقت گرفت . این فیلم در اوجِ پاندمی کرونا ساخته شد . قسمتِ اولِ کار در فوریهی 2020 ساخته شد وساختِ آن درماهِ ژوئن ادامه پیدا کرد .
فیلمِ سی دقیقهای صدای انسانی اقتباسی ست از نمایشنامه ی صدای انسانی اثر ژان کوکتو ، شاعر ، فیلمساز و نمایشنامهنویسِ برجسته و آوانگاردِ فرانسوی . شاید یکی از دلایلی که پدرو آلمودوار دست به اقتباس یک مونودرام میزند این باشد که پاندمی کرونا ، اجازه نمیدهد انسان ها به هم نزدیک شوند . فاصلهگیری اجتماعی و تقلیلِ روابطِ انسانی یک شکافِ مضاعف بر زندگی سردِ عصر نوین گذاشته است و مضمونِ نمایشنامه ی صدای انسانی هم گسست روابط انسانی است . بنابراین انتخابِ این نمایشنامه برای ساخت فیلم در زمانِ کرونا ، انتخابی درست است . این اولین بار نیست که سینما برای اعتلای خود به جهانِ نمایشنامه و اقتباس از درام روی می آورد . پیش تر روبرتو روسیلینی در سال 1948 در فیلم « عشق » با بازی اینگرید برگمن از این نمایشنامه بهره برد و در سال 2014 ادواردو پونتی کارگردان ایتالیایی یک فیلم کوتاهِ سینمایی با بازی سوفیا لورن با اقتباس از همین نمایشنامه ساخت . پس « صدای انسانی » پدرو آلمودوار با بازی تیلدا سویینتن اولین اقتباسِ سینمایی از نمایشنامه ی ژان کوکتو نبوده است . برای نقد و نگاه به این اثر باید برداشت های مختلفِ سینماگران مختلف از یک متن را نگاه کرد .
آیا ابزار سینماگر میتواند به انتقالِ کلام و حس کمک کند یا اینکه کلام تنها روی صحنه میتواند در یک قالب ارسطویی و در حضور تماشاگر تاثیر گذار باشد ؟ « صدای انسانی » اولین فیلم ِ انگلیسی زبانِ آلمادوار است . مضمون نمایشنامه به این صورت است : زنی در خانه است . شریک زندگی اش قصد دارد بعد از پنج سال او را ترک کند . آنها پای تلفن وداع می کنند . این پنج سال در سینمای آلمودوار به چهار سال تقلیل پیدا می کند شاید چون زمان زیادی برای عصر امروز است که دو نفر در یک رابطه ی عاشقانه بمانند . معرفی شخصیت زن در فیلم با لباسی قرمز از پشتِ یک پرده ی مات صورت می گیرد ، در حالی که دامنِ سرخش شفاف و بالا تنه اش پشت پرده است . ما با فاصله تیلدا سویینتن را میبینیم . او با صورتی بی روح اما جذاب در لباسی ژپون دار و سرخ در استدیو ی بزرگ تنهاست ، صدای کفشِ پاشنه بلندش هنگامِ راه رفتن و پژواک آن در آتلیه – یا استدیوی فیلم – می تواند استعاره ای از تنهایی میانِ دارایی های بسیار باشد . لباس قرمز ، پوششی که نشانمایه ی عشق ، خون و ثروت است در بستری تاریک و سیاه نمادی از حالات روحی زنِ طرد شده است . تیتراژ بعد از این صحنه ها با کلاژِ اره و تبر رو نما میشود . حالا زنی که نامش را نمیدانیم ، با بازیگری تیلدا سویینتن که نه جوان است نه پیر بلکه در میانسالی است همراهیم ، او به یک ابزار فروشی میرود تا تبری بخرد . همراهش یک سگ است . آیا این سگ نمادی از وفاداری ست ؟ آیا نشان از تنهایی او و عدمِ توانش در دفاع شخصی است ؟
؟ این سگ ، سگِ معشوق اوست که وی را ترک کرده . حتی سگ از تنهایی زن ناراحت است و در جستجوی صاحب خویش . در نمایی تیلدا سویینتن را میبینیم که کتاب های روی میز را مرتب می کند . فیلم ها را جمع می کند. در بین آنها « بیل را بکش » تارانتینو و « برباد رفته » دیده می شود . زن هایی که در این آثار هستند واکنش های مختلفی نسبت به رفتارِ طرد شدگی از خود نشان میدهند . یکی در صدد انتقام بر می آید و دیگری با سوگندی معروف به سوگند اسکارلت بین عشق و زندگی می ماند . در « صدای انسانی » خبری از بیل و رت باتلر نیست . شاید مردِ تصمیم گیرنده برای ترکِ رابطه میتواند با تصمیمش مثل بیل از زن انتقام بگیرد و یا مثل رت باتلر ، زن را ترک کند . با روند فیلم ، میتوانیم حضور تنهای تیلدا سویینتن را در حالتی عصیانگونه ببینیم ، او لباس مرد را روی تخت خواب دو نفره می اندازد و با تبری که خریده است به جانِ آن می افتد . مثل کشتن مردی روی تخت خواب ، شکلِ یک فرافکنی ، نمایشی از خشم . فیلمبردای فیلم و دکور صحنه ادای دینی به متنِ اقتباسی آن از نمایشنامه ی کوکتو ست . طراحی صحنه یک فضای کاملا باز و ساخته شده به ما این امکان را می دهد که شخصیت را در کل داستان دنبال کنیم . صحنه، طراحی جعبه در جعبه و استدیویی ست که می توانیم گاهی از بالا هم ناظرِ حضور زن باشیم . صحنه ای که مانند ماکت است ، رفتاری شبیه طراحی صحنه ی داگ ویل اما این طراحی صحنه یک تیر با دو نشان است . زیرا هم به اقتباس نمایشی و فضای کوکتو نزدیک است هم استدیوی فیلمبرداری مکانِ زیست زن را نشان میدهد . اما چقدر موفق بوده است تا انقلابِ درونی زنِ طرد شده را منتقل کند ؟ معماری پوچ گرایانه در حالی که ادای احترام به خاستگاه تئاتری ست سرشار از رنگ و زرق و برق ست ! آیا این تضاد روابط انسانی را نشان میدهد ؟ تیلدا سویینتن در نقش زنِ داستان قرص های آرامبخشش را میخورد ، سگ معشوقش کنارش می خوابد و بعد از چند ساعت با زنگ تلفن بیدار می شود . اثری از رخوت در او نیست ! انگار این قرص ها اسمارتیز بوده که خورده ، شاید فریب خورده ایم ؟ او ناله نمیکند ، اشک نمیریزد ، عصبی ست . تلفنش زنگ میخورد و برای اینکه صدای مرد را نشنویم از هندزفری استفاده می کند . راه می رود و با معشوقش خیلی عادی صحبت می کند . او وانمود میکند . چمدان های مرد را بسته است و مرد قرار است بعد از سه روز که او را ترک کرده بیاید و وسایلش را ببرد . زن چگونه به مرحله ی پذیرش می رسد ؟ آیا سه روزه به این مرحله نائل می شود ؟
شوک ، درد ، گیجی ، مرحله ی انکار ، تامل ، عصبانیت ، سیستم خودکار و بی تفاوتی ، پذیرش ، غصه خوردن ، به رسمیت شناختن، رها کردن از مراحلِ طرد شدگی ست . زن در کدام مرحله است ؟ نیمه ی دوم فیلم مکالمه ی زن با مرد است . زن ابتدا همه چیز را دروغ می گوید ، قرار با مدیر برنامه ، گردش با دوستان ، ناهار خوردن ورفتن پیش روانکاو. بعد از مطرح کردن این دروغ مردِ پشت تلفن که ظاهرا مردی شناخته شده است از او میپرسد که اسمِ من را که نگفتی !؟ . . . زن انکار می کند و سپس موضعش عوض می شود که برای نجات خودش با روانکاو صحبت کرده . سپس شکل دوست داشتن افراطی اش نسبت به مرد را بیان می کند که گاهی می خواسته او را بکشد تا از آنِ خودش باشد و بعد انکار می کند او میگوید من یک تباه شده هستم . اعتراف می کند که در این رابطه ، هرگز نتوانسته با مزه باشد . او مدام میگوید که مثل یک حیوان با او برخورد شده و او هم از این بابت لذت برده ، تحمل حقارت ! مطیع بودن . شاید رابطه ی جنسی خاصی بین زن و مرد بوده و قطعا ارتباطی حسی آن دو را به هم متصل نکرده و شکل رابطه شان جنسی بوده این را از تابلوهای نصب شده ی استدیو هم میتوان فهمید .
زن اعتراف می کند که هرگز کنار این مرد نتوانسته بامزه باشد ، تنها موجودی خاص بوده. مرد گوشی را قطع می کند و زن رو به روی پنجره که ظاهرا به پنجره ی خانه ی مرد باز می شود روی گل های بالکن نفت می ریزد و به مرد زنگ میزند و می گوید خانه ام را نگاه کن . من دارم میسوزم عزیزم . او بخشی از خانه را آتش می زند و فردا با سگ معشوقش بیرون می رود ! شاید در مراحلِ رنج طرد شدگی آلمادورا می توانست زن را جهت کنجکاوی بیشتر به سمتِ گوشی موبایل، پنجره و آلبوم عکس سوق بدهد و خلاقیت بیشتری خرج کند . شاید میتوانست از خانم تیلدا سویینتن بازی بهتری بگیرد .
چقدر این مکالمه روی احساس مخاطب اثر می گذارد ؟ پاسخ در دستان منتقدین نیست ، تنها کسانی که در این موقعیت بوده اند می توانند در این مورد صاحب نظر باشند .
ساناز سیداصفهانی