باشگاه خریداران دالاس /Dallas Buyers Club

باشگاه خریداران دالاس

من اول فکر کردم وقتی به تو گفتند ایدز داری از غصه خودت را سر به نیست می کنی و یا در آن سی روزی که وقت داشتی تا چکه چکه ریق رحمت را سر بکشی به الواطی ت ادامه میدهی و بی محابا دلبرکانِ عزیزت را با کشیدنِ کُک و نوشیدن عرق و لولیدنِ درهم ایدزی میکنی تا در این مرض مسری تک و تنها نباشی تا بقیه هم مثل تو بعدا هلاک شوند ، اما تو این کار را نکردی و در کمالِ حیرت شیطانِ توی جلدت را بردی لب جوی و سرت را بیخ تا بیخ بریدی و شروع کردی به تحقیق و تفحص ، اینکه تو سرانجام به جای سی روز هشت سال زنده ماندی سوژه ی فیلم باشگاه خریداران دالاس است و من چقدر عاشق تو شدم وقتی به خودت ایمان آوردی و محل سگ به نسخه های جعلی مردم خر کنِ اف.دی.ای ندادی و درِ همه گذاشتی و رفتی تا قهرمان زندگی خودت باشی .

متیو مک کانهی و جرد لتو

اینکه تو با همه ی نفرتی که از هم جنس گرایان داشتی ، تبدیل به کسی شدی که دست یک همجنس گرا را گرفت تا احساس نکند یک انگل است و می توان او را هم مثل هر کسی در این دنیا دوست داشت . اینکه بارها و بارها سعی کردی بی هیچ خوفی تف توی صورت دکترهای بیسواد آن زمان بیندازی برایم قابل تقدیر است . آن روز که رفته بودی خرید وقتی توی سوپر مارکت دنبال محصولاتی می گشتی که فراوری نشده باشند کلی ذوق زده شدم و بیشتر . . . وقتی دیدم جواب سلام دوست زن نمایت را نمیدهند دیدم رگ غیرتت باد کرد و خر طرف را گرفتی و مجبورش کردی عین آدم با دوست همجنس گرایت دست داده و جواب سلامش را بدهد . . . وقتی ترجیح دادی رو به روی عکس هرزه ها با خودت ور بروی و با هیچ کس نخوابی تا ویروست را منتقل نکنی دوست داشتم برایت ستاره های آسمان را بچینم و بریزم زیر پایت یا مثل این عکس با هزار پروانه بر روح بلندت بوسه زنم و از همه مهم تر وقتی اف دی ای را بخاطر تجویز اشتباه به دادگاه کشاندی شیفته جسارتت شدم . –اینکه یک عیاش ایدزی به این شعور و خرد می رسد که ویروسش را پخش نکند بی اندازه با ارزشمند است .


Dallas Buyers Club

من تعجب می کنم از کسانی که ویروس کرونا را بدون زدن ماسک و بدون فاصله گذاری و با مهمانی ها ی دور همی و گردهمایی های جهنمی تکثیر می کنند . مردشور برده هایی که دو سال است در حال انتقال ویروس هستند و همه چیز را گردن نبود واکسن می اندازند . _* باشگاه خریداران دالاس اقتباس از زندگی واقعی ران وودروف است . * کارگردان سعی ندارد روی هیچ عمل و عکس العملی آکسان بذارد و گل درشت بازی در بیاورد .* تحول شخصیت آدم ها به نرمی حرکت حلزون است . . . طوری که متوجه نمیشوی این ادم ها چطور از نقطه ی الف به ب می رسند . *فیلمساز دوست ندارد به شخصیت ایدزی فیلم ترحم کنی . . .دوست دارد او را یک قهرمان ببینی . * آقای متیو مک کانهی با بیست و چهار کیلو وزن کم کردن و ارائه یک بازی درخشان ، خیره کننده است . *تدوین و نور پردازی بی نظیر است . همین بس

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .