چرا بگویم ؟ حکایت، حکایتِ بار کج است . حدیث دست از جان گذشتن است . قلمم نخشکیده که ننویسم ، قلبم نایستاده که نکشم نفسی ، نیست رمق و امیدی . فرسوده گشته تداومِ اعتراض و نق . هنرمند کی با هنرش تاثیر گذاشته یا چیزی را از بیخ درمان کرده ؟ هنر کنیم همین حفظ سنگر کنیم . روزهاست و شب هاست که بیدادگری میتازد و انتظار میرود این هنرمندِ ناامید شورافکنی کند و کارستان ! ( واکنش) فلان هنرمند به فلانمین بدبختی ! که چه ؟رها کردن تیرهای پلاستیکی هشتگ ! گردنها زیرِ مهمیز است و طنابها آمادهی بالا کشیدن، وظیفهی هنرمند توجه به خویشتن و طبیعت است و این توجه با غور کردن در هنر هم نشدنیست زیرا تمرکز رخت بربسته بخاطر کرونا و فقر اقتصادی . ما آیینهی شکستهایم که مدام جفا منعکس میکنیم و آب از آب تکان نمیخورد .هه! بیشتریها شدهاند سرباز دنیای مجازی !واکنش یا عدم واکنش ، هر دو فحش خورش ملس است. حال آنکه هنرمند باید به اجراونمایشش بچسبد ، به ویترین و صحنهاش اگر که مصیبت گذاشت و سوراخهای جیبش گشاد نشد . چه خبر داری که دل در سنگ شکسته !دراین محنتکده ی کرونایی و گرانی ، باید منتظر هیچ افق امنی نبود ، چون از صبرْ چشمْ سنگ میشود . ما تامرگ یک چکه فاصله داریم . به زمینِ مادر نگاه میکنم که چه یکباره حالش بد شد و آغوشش پر از جسد های ویروسی و سیلاب و سنگ .به چهرهام مینگرم که هیچ ارزشی دربرابر هدف روح ندارد . روحم کنجی افتاده در زاویهی تیز تقدیر و میگرید به ناگزیر . شاید که پاقدم عشق خاکی به پاکند که توتیا کنیم . وصله به سوراخ جیب زنیم و از کرختی عصرمعاصر برهیم . “شاید “و “اگر” را کاشتند در نیامد . به هر جمله که میرسم رو به رویش دیوار است روم به دیوار . کدام -پام بود که موثر بود ؟ اگزازپام یا دیازپام به یک کدامشان اقتدا کنیم تا فقط بگذرد .
سانازسیداصفهانی