نصف شب شده . از بیرون سر و صدا میاد . بلند میشم . چشمام دو دو میزنه . میرم لب پنجره . آسمون بنفش و سرخه . زمستون میباره . آسمون مثل پنبه ، دونه دونه میریزه کف کوچه . سردم میشه . دلم تنگ میشه . ها ا ا ا می کنم . . . حنجره ام داغون شده . سیگار بهمن و ماربروم توی کیفم خشک شده مثل سنت . مثل یه کینه . کینه ای که میمونه و شبیخون میزنه به رگ و ریشه ی انسانیت . توی کوچه زمستون خونه کرده . دوست دارم با همین لباس خوابم برم توی خیابون . آدم برفی بسازم . دلم میخواد توی شیکمشو پر از خاطراتم کنم و صبح که بیدار شدم ببینم آدم برفی خاطره هامو برده . موبایلمو بر میدارم . به صداهایی که روی پیامگیرم ثبت شده گوش میکنم . بعضیهاشونو خیلی دوست دارم . میرم توی تخت . دستم رو روی قلبم میذارم . خدا خدا میکنم . میخوام تمرکز بگیرم . متصل بشم . برف بشم . پنبه . دونه دونه بریزم روی خاطره هام . محو بشم . صدام کن . دلم برات تنگ شده . آخه من دوستت دارم . وقتی پرده رو میزنم کنار یاد اون نصف شبی میفتم که بهم گفتی بیا با هم دوست شیم منم باور کردم و از ناباوری سرخ پوست ها ده روز زودتر حمله کردن . حالا زمان گذشته من خلال دندون شدم . منو میتونی مثل سنجاق بزنی کنار شلوار جینت و باهاش این ور و اون ور بری . منو سنجاق کن به قلبت . بذار توی قلبت شنا کنم . بگردم ببینم اون ته مه ها میتونم خودم رو پیدا میکنم ؟. . . صدا کن منو . . . صدا کن مرا صدای تو خوب است . . . صدای تو سبزینه ی آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمت حزن میروید . آخ که عاشق این صمیمیت حزنم . بیا با هم قهر کنیم . یه مدت همدیگه رو نبینیم . دلهامون واسه هم تنگ شه . بیا مثل همه نباشیم . دوست دارم گاهی ته فنجون قهوه ام باشی . مثل یه امید دور . بیا من و تو اون دریچه شیم که همه توی اوج بدبختی بهمون نگاه میکنن . بیا من دورت بگردم تو برام اسفند دود کنی دونه دونه . من تخم مرغ برات بشکنم اسم همه ی دشمنهات رو روش بنویسم و زیر پای شتر بذارم . بذار تب کنم . بسوزم . تو بیای منو نجات بدی . از آتیش رها بدی . بذار برو .بذار بمونی توی دلم . هیچ وقت بر نگرد منو نیگاه نکن . نمک میشی . سنگ میشی . توی تخت به صدای برف گوش میکنم . صبح که بیدار میشم . میبینم فقط توی کوچه ی تاریک و دراز ماست که زمستون به جا مونده . اخه آفتاب با ما قهره . همه جا بهاره . بارون های اسیدیه . میگن چتر بگیرین دستتون نذارین بارون بخوره به پوستتون . اسیدیه . اسیدی . میگن بنزین ها شده بزن .کتاب ها روی میزن . نگاشون میکنم . مدت هاست نه چیزی میخونم . نه ای میلی میزنم . کلا نیست شدم .س.ام اس هم نمیزنم . ا نمیدونم عین یه سربازی . . . . انگار که بخوام امتحان بشم . سخته . دل آدم که میگیره . تب که داری . زنگ که نمیزنه سخته . میرم پشت پنجره به این فکر میکنم که امسال شور جشنواره ندارم . . . جشنواره ی فیلمی که . . . همه چیز ته کشیده حتی هنر . دیگه دوست ندارم این جا باشم . میخوام برم . نمیدونم کجا . . . . . . . شنیدم توی گرجستان یه دختره از مجسمه ی استالین بالا رفته و رقصیده . اون من نبودم ؟ من چقدر اونم ؟ چقدر از هم دور شدیم . این یه خواب برفیه ؟دلم برای ( دلم برات تنگ شده ) تنگ شده .
یاد 87 به خیر . یاد شکار روباه. مگه میشه دوستش نداشت . به یاد سیامک صفری . . . در ادامه مطلب …
سلام ميس عزيز ،
بالاخره برگشتم و فرصت نوشتن پيدا كردم. البته مطالب رو مرتب دنبال مي كردم.
منم دلم تنگه ، فكر كنم هممون دلمون تنگه. ياد اين آهنگ افتادم:
دلم تنگه براي گريه كردن….
خوش به حالت واقا
از اينكه شادي
خوشحالي
يه جورايي هيچي از دنيا نميفهمي
راست ميگن جهان هركس به اندازه ي وسعت فكر اوست
هميشه حسرت آدمايي مثل تورو ميخورم
اما از تو بيشتر حسرت يه باغبون رو
وقتي حسابي كلافه ميشم اونو ميارم تو ذهنم تا آروم كنم خودمو
مخصوصا وقتي كه تو يه ظهر آفتابي گرمممم كلاه حصيري بزرگشو گداشته بود رو سرشو داشت آواز ميخوندو چمنا رو آب ميداد.
حسوديم شد بهش چون خيلي داشت كيف ميكرد
بعدشم رفت زير سايه درخت عرعر كه من حالم ازش به هم ميخوره بغچشو باز كرد و شروع به خوردن نون پنير كرد. غذاشو كه خورد دراز كشيد اما هنوز سرشو نذاشته بود خوروپوفش هوا شد.
آخخخخخخخخخخ كه اينجاي كار ديگه از حسادت داشتم ميتركيدم.
كاش منم مپل اون بودم…
يه باغبون…..شايدم يه چوپون و حتي شايدم يه ميس شانزليزه
سلام
خوبید؟ اومدم که بگم دوستت دارم اما نشد
اومدم که بگم هنوز نگاهت رو احتیاج دارم اما نشد
اومد بگم چشم هاتو از من بر نگردون اما نشد
اومدم بگم با من بمون اما نشد
اومدم بگم بی تو تنها میشم اما نشد
اومدم بگم هنوزم جای تو و نفسهات در خونه خالیه اما نشد
اومدم بگم دیگه وستت ندارم اما نشد !!
دل همه اینجا تنگه آخه دستا زیر سنگه!
به قول ژاک پرور:
ما خود تمامی روزهاییم ای دوست
ما خود زندگی اییم به تمامی ای یار
یکدیگر را دوست میداریم و زندگی می کنیم
زندگی می کنیم و یکدیگر را دوست می داریم و نمی دانیم زندگی چیست و نمی دانیم روز چیست و نمی دانیم عشق چیست…
سلام میس عزیز
چرا به من سر نمی زنی
منم دلم براش تنگ شده ولی تو رودربایستی بقیه خودم رو زدم کوجه علی چپ.نه اشکی نه هق هقی
چی کار کنیییییییییییییییمممممممممممممم ؟؟؟
میس عزیز،
کاش می توانستم برایت مرهمی باشم ، مهربان!
سلام . چقدر بی تابی میکنی ، بیا اومدم
انگار بهتر شدی .
مطلب قبلی رو هم خوندم . یه کمی بی انصافی نمیکنی؟ فیلم خوبی بود که البته من منظورم مضمونشه . نگار جواهریان هم به نظرم این قد که میگی ضعیف بازی نکرده بود. البته من در مقایسه با بازی هایی که این چند سال از بقیه دیدم دارم میگم .
خوب و خوش باشی
درووود
عکسش با ۹۰ درجه چرخش منو یاد تقاطع انداخت….!
مممممم
آدم برفی که تو شکمش پر از خاطره باشه…
مممم
من تو یخچال نگهش میدارم و باهاش دوست میشم به شرطی که یک قول بهم بده…
که زمان را برام نگه داره همونطور که من نگه داشتمش تو جای سرد…
…
شنیدین یک دختره از مجسمه بالا رفته …اون من نبودم…
یاد یک شعر:
او کیست:
او من است؟
من اوو کیست؟من است؟
من من کیست؟من است؟
….
و یاااد…
آهنگ ى خواننده مزخرف امید…که شعرش میگه من خوددمم….تو که منی منو نزن….از این ها یکی که به خودش
…
دیگه….
میبینی چقدر یادم زنده است؟
با هر چیزی میرم تو چیزهایی که تو خاطرم هست…
و شاید تو حال نیستم….
چون حال مزخرفترین جای ممکن….آینده از این مزخرفتر….!
به باشی میس ى عزیزم…!
میس میخونمتاااااااا…منم دلم برات تنگ شده…بیا بریم یه جایی که هر چقدر دلمون میخاد داد بزنیم بدون مزاحم..ها؟ میای؟
سلام میس. عین برف نوشته بودی. اون حس دونه های نرم. من امسال برف ندیده بودم. رشت برف نیومده بود تا پریروز. و درست پریروز که من از رشت برگشتم تهران ، اونجا برف اومد … اول فکر کردم برف از من فرار میکنه. اما یکی، نمیدونم کی، برفارو فوت کرد اینطرف. عین احمقا ذوق دارم میس. که سرمو بکوفم تو برف. گفتم عین برف نوشتی . نه؟ آدم دلش میخواد سرشو بکوفه تو کلماتت. از بس که سپید و حزن انگیزه. از بس که برفه…
سلام ميس عزيز ،
بالاخره برگشتم و فرصت نوشتن پيدا كردم. البته مطالب رو مرتب دنبال مي كردم.
منم دلم تنگه ، فكر كنم هممون دلمون تنگه. ياد اين آهنگ افتادم:
دلم تنگه براي گريه كردن….
خوش به حالت واقا
از اينكه شادي
خوشحالي
يه جورايي هيچي از دنيا نميفهمي
راست ميگن جهان هركس به اندازه ي وسعت فكر اوست
هميشه حسرت آدمايي مثل تورو ميخورم
اما از تو بيشتر حسرت يه باغبون رو
وقتي حسابي كلافه ميشم اونو ميارم تو ذهنم تا آروم كنم خودمو
مخصوصا وقتي كه تو يه ظهر آفتابي گرمممم كلاه حصيري بزرگشو گداشته بود رو سرشو داشت آواز ميخوندو چمنا رو آب ميداد.
حسوديم شد بهش چون خيلي داشت كيف ميكرد
بعدشم رفت زير سايه درخت عرعر كه من حالم ازش به هم ميخوره بغچشو باز كرد و شروع به خوردن نون پنير كرد. غذاشو كه خورد دراز كشيد اما هنوز سرشو نذاشته بود خوروپوفش هوا شد.
آخخخخخخخخخخ كه اينجاي كار ديگه از حسادت داشتم ميتركيدم.
كاش منم مپل اون بودم…
يه باغبون…..شايدم يه چوپون و حتي شايدم يه ميس شانزليزه
سلام
خوبید؟ اومدم که بگم دوستت دارم اما نشد
اومدم که بگم هنوز نگاهت رو احتیاج دارم اما نشد
اومد بگم چشم هاتو از من بر نگردون اما نشد
اومدم بگم با من بمون اما نشد
اومدم بگم بی تو تنها میشم اما نشد
اومدم بگم هنوزم جای تو و نفسهات در خونه خالیه اما نشد
اومدم بگم دیگه وستت ندارم اما نشد !!
دل همه اینجا تنگه آخه دستا زیر سنگه!
به قول ژاک پرور:
ما خود تمامی روزهاییم ای دوست
ما خود زندگی اییم به تمامی ای یار
یکدیگر را دوست میداریم و زندگی می کنیم
زندگی می کنیم و یکدیگر را دوست می داریم و نمی دانیم زندگی چیست و نمی دانیم روز چیست و نمی دانیم عشق چیست…
سلام میس عزیز
چرا به من سر نمی زنی
منم دلم براش تنگ شده ولی تو رودربایستی بقیه خودم رو زدم کوجه علی چپ.نه اشکی نه هق هقی
چی کار کنیییییییییییییییمممممممممممممم ؟؟؟
میس عزیز،
کاش می توانستم برایت مرهمی باشم ، مهربان!
سلام . چقدر بی تابی میکنی ، بیا اومدم
انگار بهتر شدی .
مطلب قبلی رو هم خوندم . یه کمی بی انصافی نمیکنی؟ فیلم خوبی بود که البته من منظورم مضمونشه . نگار جواهریان هم به نظرم این قد که میگی ضعیف بازی نکرده بود. البته من در مقایسه با بازی هایی که این چند سال از بقیه دیدم دارم میگم .
خوب و خوش باشی
درووود
عکسش با ۹۰ درجه چرخش منو یاد تقاطع انداخت….!
مممممم
آدم برفی که تو شکمش پر از خاطره باشه…
مممم
من تو یخچال نگهش میدارم و باهاش دوست میشم به شرطی که یک قول بهم بده…
که زمان را برام نگه داره همونطور که من نگه داشتمش تو جای سرد…
…
شنیدین یک دختره از مجسمه بالا رفته …اون من نبودم…
یاد یک شعر:
او کیست:
او من است؟
من اوو کیست؟من است؟
من من کیست؟من است؟
….
و یاااد…
آهنگ ى خواننده مزخرف امید…که شعرش میگه من خوددمم….تو که منی منو نزن….از این ها یکی که به خودش
…
دیگه….
میبینی چقدر یادم زنده است؟
با هر چیزی میرم تو چیزهایی که تو خاطرم هست…
و شاید تو حال نیستم….
چون حال مزخرفترین جای ممکن….آینده از این مزخرفتر….!
به باشی میس ى عزیزم…!
میس میخونمتاااااااا…منم دلم برات تنگ شده…بیا بریم یه جایی که هر چقدر دلمون میخاد داد بزنیم بدون مزاحم..ها؟ میای؟
سلام میس. عین برف نوشته بودی. اون حس دونه های نرم. من امسال برف ندیده بودم. رشت برف نیومده بود تا پریروز. و درست پریروز که من از رشت برگشتم تهران ، اونجا برف اومد … اول فکر کردم برف از من فرار میکنه. اما یکی، نمیدونم کی، برفارو فوت کرد اینطرف. عین احمقا ذوق دارم میس. که سرمو بکوفم تو برف. گفتم عین برف نوشتی . نه؟ آدم دلش میخواد سرشو بکوفه تو کلماتت. از بس که سپید و حزن انگیزه. از بس که برفه…
الام اينايي كه گفتي چه ربطي داشت به عمو سيامك من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستش رو بگم ؟ واقعا راستش رو بگم؟ دیگه از فنجون قهوه بدم می یاد… گلوم درد می کنه و صدام گرفته و سرم هنوز داغه… هذیانهاتو خوب می فهمم و خوب تنم گر می گیره… ولی انگاری توی برف گیر کردم… نمی دونی چقدر سخته توی برف موندن و افتاب نزنه و آدم برفی اب نشه..ادم برفی که اب نشه ادم برفی نیست… می مونه روی دل آدم کهیر می زنه لامصب… مثل کهیر دل من و میس ! خوابت برفیه میس… باید بیدار بشی یه جورایی…
سلام دوستم.خيلي وقت بود كه نبودم.دلتنگت شدم.چه روزاي عجيبيه.منم مثل تو دلتنگم.دلتنگي همان جهنم است……
چه خوب كه هستي و ميتونم بهت سر بزنم.
برنامه ي هفت هم توي اينترنت ديدم و اشكم در اومد.افتضاح بود.از جيراني متنفرم.
دلم برای این همه هذیون قشنگ تنگ شده بود . اما برای تو . . . هنوز چند روز دیگه جا داره.
راستش رو بگم ؟ واقعا راستش رو بگم؟ دیگه از فنجون قهوه بدم می یاد… گلوم درد می کنه و صدام گرفته و سرم هنوز داغه… هذیانهاتو خوب می فهمم و خوب تنم گر می گیره… ولی انگاری توی برف گیر کردم… نمی دونی چقدر سخته توی برف موندن و افتاب نزنه و آدم برفی اب نشه..ادم برفی که اب نشه ادم برفی نیست… می مونه روی دل آدم کهیر می زنه لامصب… مثل کهیر دل من و میس ! خوابت برفیه میس… باید بیدار بشی یه جورایی…
سلام دوستم.خيلي وقت بود كه نبودم.دلتنگت شدم.چه روزاي عجيبيه.منم مثل تو دلتنگم.دلتنگي همان جهنم است……
چه خوب كه هستي و ميتونم بهت سر بزنم.
برنامه ي هفت هم توي اينترنت ديدم و اشكم در اومد.افتضاح بود.از جيراني متنفرم.
دلم برای این همه هذیون قشنگ تنگ شده بود . اما برای تو . . . هنوز چند روز دیگه جا داره.