طلا و مس

گرمکن مخمل صورتی رنگم تنم بود . آدی داس های سفیدم رو بند نبسته پوشیده بودم . پالتوی بلندم تنم بود و یه شال گردن زرشکی دور سرم پیچیده بودم و لک و لوک کنان از کلینیک بیرون اومدم . میوه فروشی و لبویی و بقالی و اتو شویی رو رد کردم . همه جا  – طلا و مس – . این فیلم رو به هزار و یک دلیل ندیده بودم . اما خریدمش . از خیر بهمن کوتاه گذشتم و نشستم توی ماشین و بی حال اومدم خونه . نگاه مردم اصلا برام مهم نیست . وقتی تب دارم . سرم گیج میره چه اهمیتی داره . این مردم به من وقتی که توی ماشین دارم جیغ میزنم و آواز میخونم و خوشحال هم هستم بد نگاه میکنن بذار حالا هم فکر کنن دیونه ام . چه اهمیتی داره . طلا و مس رو دیدم . منصفانه باید بگم . فیلمی نبود که بعد از اتمام اون بگی یه سکانسش یادت میمونه . نگار جواهریان ، گرچه در انتهای فیلم میگه که با کسی که ام اس داشته حرف زده حرکاتش رو دیده، اما به عنوان یه هنرپیشه  اصلا نتونسته بود این احوالات رو نشون بده . آقای  همایون اسعدیان شما به قدر جاه طلبید که فکر نکردید اگر یک ام اسی این فیلم رو ببینه ممکنه چقدر از مریضیش ناراحت بشه و فکر کنه چاره ای نداره ؟ روزنه ای امیدی میگذاشتید . . . . ما ایرانی ها برای خودخواهی خودمان میتونیم به قشر مریضمون هم حمله ور شیم . فیلم لحظات رئالی داشت که در آوردنش سخت بود و اون ها رو دوست داشتم اما روی هم رفته نه لیاقت سیمرغ دیدم بازیگری را و نه فیلمی بود که توی ذهنم وول بخورد .

برف میباره . توی خونه ام . دارم نیکی کریمی رو میبینم که در فیلم دو خواهر چه دیالوگ های مزخرفی رو میگه . . . این همون نیکی کریمیه که چند شب پیش توی سارا دیدمش ؟ لیلا رو دیدم . امروز بازی اون رو هم لایق سیمرغ نمیبینم . چرا اون سال بهترین بازیگر شد ؟ نه بیانی نه تاثیری ؟چرا این همه بی عدالتی ؟

توی لینک دونیم چند تا نخاله پیدا شدند . یکی که بیکاره اسم بلاگم رو برداشته داره چرند مینویسه . من ازش شکایت میکنم و اعلام میکنم همین جا عکس خونوادگیشم میذارم . نمیدونه با کی طرف شده .

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

8 نظرات

  1. من بیشتر فکر میکنم چون اون سال برهوت فیلمهای خوب بود واسه همین این فیلم آقایون رو هیجان زده کرده بود! فیلم بیشتر از اینکه راجع به بیماران ام اسی باشه بیشتر راجع به اون روحانی و زندگی شخصیش بود، میشه گفت تا حدودی فیلم خوبی باشه اما نه از اون دسته فیلمهایی که تو خاطراتت جایی داشته باشه.
    سلام میس جان
    همچنان پر شور و تب دار؟
    زنده باشیگل


  2. فیلم مهربونی بووووددد
    زهرا سادااات…
    اما فقط یک فیلمی که بیاد و دیده بشه…اما نه تو سال 88وووشاید سال 78 شاید 72 اینا….یکم بیشتر از یکم برای 88 کم داره همه چی….

    چه برسه به جایزه و سیمرغ…
    چرا داورا فکر میکنن باید به کسی که بیماری داره یا اعتیاد سیمرغ بدن؟
    آقا قانونه؟که ما بریم نقش معتاد بازی کنیم….
    !
    بهرروی نگار جواهریان را دوسش دارم….

  3. میس…! دیدی پارازیت هم زد تو پر این از فضله کمتر(جیرانی)
    2. آره دیگه از ضعفشونه دیگه… خوشکل نیستند ما که خوشگلم را نگاه میکنند!

  4. ايشالا رو اينجوري نمينويسن؟؟؟؟؟؟؟؟
    جدي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    مينويسن ان ن ن ن شاء الله؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
    خدا خيرت بده باز تو يكي دل مارو شاد ميكني چل خانم

  5. سلام میس شانزه لیزه ی عزیز . من هرکاری میکنم جدول نمایشنامه خوانی فجر باز نمیشه . میشه زحمت بکشی یه اطلاعاتی از ساعت و محل نمایشنامه خوانی ها و اسمهاشون , تو وبلاگت بذاری . ممنون .

  6. سلام…1 درباره پست قبلی باید عرض کنم حق با شماست این جیرانی از منافقین و صدام هم بدتره از فضله موش هم کمتره…
    2.فکر می کنم علت این که تو خیابون زیاد نگاهت میکنند زیباییت باشد میس… البته یکم هم خل بازیهات هم چاشنیش می شود…
    3. این حرفها را ول کن خودت چطوری…؟

  7. 2حالت بیشتر نداره
    یا واقعا تو چل تشریف داری
    یا اینکه اعتماد به نفست داره به حد انفجار میرسه
    خدا خر رو میشناخت که بهش شاخ نداد
    خوبه پخی نیستیا
    ایشالا فدام بشی تو
    از این به بعد واسه اعتمادبه نفست اتی صدات میکنم

  8. میس؟ وقتی تب داری باید بری خاک شیر بخوری… عجیبه ها! منم این چند روزه تب داشتم و دارم هنوز کمی… حالا تو باور نکن…حالا بخند… من داشتم توی تب می سوختم میس… مثل تو… الانم سفره اومده و گلودرد… برف می باره راستی؟ اینجا یه هویی هوا رفت روی منفی 15 درجه و همه مریض شدیم… وای افول تا به کجا؟ از سارا تا دو خواهر….میوه زیاد بخور میس… آب میوه و شربت خاک شیر و چای کمرنگ…