آمبیانس : سکوت وقتی که اینجا آماج توپخانه ی نامرئی خودمان شده ، وقتی که هوا سخت سرد و خشک شده و مزاج هوا سنگ شده ، افسرده شده ، ما داریم چه کار میکنیم ؟ به روزمرگی هایمان ادامه میدهیم . بی اعتنا از کنار همه چیز میگذریم . همچنان جشن ها میگیریم ، حتی جشن …
ادامه مطلبنوسترآداموس یا میس ؟
یک شب که تولدم بود ، با چکمه ی 15 سانتی خود ، همراهِ سگ مسخ شده ام و لباسی از خز توی کالسکه ای با 14 اسب نشستم . . . ابر بارانش گرفته بود و من خیلی غیر عادی شاد بودم . شادی میکردم . می خورده و لپ می رنگی شده بودم . . . موهایم …
ادامه مطلب“Le passé” / The Past/ گذشته
گذشته قبل از دیدن ِ فیلم ِ (( گذشته )) ناخودآگاه یک حس ِ کنجکاوی داری ؟ حضور علی مصفا در فیلم ؟ آیا به زبان ِ فرانسه تسلط دارد ؟ چقدر تسلط دارد ؟ پس بنا بر این پیشینه حضورش در فیلم برای چه خواهد بود ؟ تصویری زنی میان ِ دو مرد در پوستر ! جایزه ی کَن ! آیا …
ادامه مطلبوقتی میس خنجر میزند
مطلع داستان ما با موسیقی سرگئی راخمانینف حتما شروع شود / در این جا شنیده شود/ و همزمان داستان خوانده شود . میس شانزه لیزه بادبزن مشکی رنگش را دستش گرفته بود و کلاه تور داری که جلوی صورتش را میپوشاند هم به سر گذاشته بود . صوتش مثل گچ سفید شده بود و گوشواره های مروارید سیاه رنگش را هم به …
ادامه مطلبجدایی نادر از سیمین
رفتم . جدایی نادر از سیمین رو دیدم . امیدوارم کتکم نزنید . چون نظرم برخلاف نظر کل دنیاست . دلیل هم دارم . آقای اصغر فرهادی ، به نظر من ( که کارشناس نمایشم نه سینما ) در چهارشنبه سوری و در درباره ی الی بسیار موفق تر بود . بنده در این جا هورا…..هورا….نمیکنم …چون برای (جدایی نادر …
ادامه مطلبدرخت شدن
آمبیانس : (( اینجا )) روز خوبی رو نداشتم . توضیح نمیدم چرا . توی این توفان و بارون های ناگهانی ، آدم پرت میشه و میخوره به در و دیوار اتاق کهنه ای که بوی نا میده و یه زمانی شمع و چراغ عشق توش برپا بود و چلچله واسه خودش خوش بود و سور و ساط عیش و پیمونه …
ادامه مطلبکمک
بس تجربه کردم در این دیر مکافات با دردکشان هر که در افتاد بر افتاد * گاهی به جای دردکشان ، سوختگان هم میبینی … *** نقل اینکه چرا تا حالا نوشتم حکایت آوارگی و این ها نیست . لپ تاپ بنده مشکل داشت ، حل شده به شکرخدا منتهای مراتب حالا هم که درست شده فلش پلیر نداره که …
ادامه مطلبآواز زنان زیر اکسیژن مصنوعی
آواز زنان زیر اکسیژن مصنوعی هی خانه ی موسیقی سلام ! هفته ی پیش توی دوازدهمین جشن خانه ی موسیقی ، توی تالار وحدت ، اومدی و معلوم نیست چی شد ، چه جوری دری به تخته خورد و تو از دوازده تا بانوی موسیقی تقدیر کردی و عده ای هم واست هووورااا کشیدند که بابا تو چه …
ادامه مطلبخانه ی سینما ؟
وقتی فکری میشوم ، یا فکری ام میکند روزگار ، رگ های سرم سفت میشود ، خشک و چغر ، این رگ ها از پشت کره ی چشمم درد را با چنگکش میکشد تا دور گوش ، میپیچد همچون عشقه تا مهره های کمرم … درد در یک طرف بدنم ریشه میدواند … شفایش نه شراب است و نه قرص …
ادامه مطلببه تو چه ؟!
آمبیانس ( Persian march ) ** صبح که میشه ، آفتاب که در میاد ، خورشید که میاد خودی نشون بده ، دستهای درازش رو از وسط ِ نرمی ابرها بیرون میاره تا بچسبونتشون به زمین که زمین ِ مادر رو مغز پخت کنه ، من فک میکنم ، باز یه روز دیگه شروع شد ، باز خورشید یک درگوشی ملیح …
ادامه مطلب