داستان الیزابت دوم ، نوشته ی ساناز سیداصفهانی برای دومین بار رو به روی مخاطبین ترک قرار گرفت .
ادامه مطلبضجه های اشتوکمان
اقتباس نمایشنامه ی - دشمن مردم - اثر هنریک ایبسن /سانازسیداصفهانی
ادامه مطلبمیس شانزه لیزه در شیار
داستان میس شانزه لیزه در صحرا
ادامه مطلبنمایشنامه رادیویی ( سال ها ) نوشته سانازسیداصفهانی بر اساس داستانی از آناگاوالدا
نمایشنامه ی سال ها بر اساس داستانی به همین نام اثر آناگاوالدا ، نوشته و تنظیم برای رادیو از ساناز سیداصفهانی
ادامه مطلبقاب
عکس
ادامه مطلبیه کم نگاش کردم بعد محکم خوابوندم توی گوشش . کلاه از سرش در رفت و رفت که رفت . گفتم :" من میس شانزه لیزه ام تو خودت کی هستی ؟ " کلاهش داشت می رفت که می رفت . . .طوری که از افق دید محو شد و روی کرانه ی باختری توی کشتی دزدان دریایی کارائیب فرود آمد . البته رنگ صورتش پریده بود و چشماش دو دو می زد ولی نمی دونم چرا تکون از تکون نخورده بود ! بلند شدم . بلند شدنی به سیاقِ زن اثیری همچین یک جوری مدل خودم ، لوند طور ، توی لباس گیپور سیاه ! با همون دستکش سیاهه که همیشه دستم بود و لای انگشت شماره ی دو و سه ی دست راستش ، یه سیگار سو سو می زد و شعله می کشید واسه دل خودش . . . آره . . . . دوباره برای اینکه خوب شیرفهم بشه گفتم :" خودت کی هستی ؟ هان ؟ "
ادامه مطلبلبه تیغ – Razor’s Edge
یادداشت لبه تیغ برداشت آزادی از این فیلم است که به چگونگی ورود زن به دنیای سینما می پردازد و اینکه چقدر نقش زن در سینما مهم و ویژه بوده است . با این حال تقابل سنت و مدرنیته و رویدادهای تاریخی حرکت زن در جهان فیلم را به حرکت بر لبه ی تیغ می توان تشبیه کرد .
ادامه مطلبشاروناس بارتاس – The House
بررسی فیلم - خانه - اثر شاروناس بارتاس فیلمساز لیتوانیایی
ادامه مطلبادامه دارد . . .
همان طور که در جریان هستید ، امشب هم مثل سی صد شبِ قبل ، در سیرکِ دور افتاده از شهر ، اجرا دارم و همان طور که میبینید در حالِ گریم کردنِ صورتم هستم و هیاهوی بیرونِ اینجا ، و طوفان تشویقی که برایم می شود ، مرهمِ تمامِ نیازهای سرخورده ام میشود و حالم را خوب و کیفم را کوک میکند ؛ یادتان نرفته که من به جز دلقک بازی و سیاه کردنِ مردم ، رقاصه ی روی طنابم و همه ی تماشاچی ها بخاطر من بلیط می خرند .
ادامه مطلبتو منی یا من تو ؟
که میعادگاه ، کرانه ی همیشگی بود ... همان غوطه گاه ِ نگاه ... همان دیدن آمیختگی فوج فوج موجِ در هم ...به هم یک باهم. در این کرانه ، ستاره به تعداد موج بود درهم که کرده بودند خانه خانه با هم ...تو منی یا من تو ای همیشه ژرف ؟ ... که حدیث ما معکوسِ قصه هاست . خوب میدانم که در هر سَحَرت پُر خبر از هر سفری ... غصه در سر، سخت و سنگین می پروری. . . من در این لب مینشینم که تو می خواهی و نه من . . . که این من نیستم به شنیدن تو خموش ، این تویی همیشه پر بغض و سنگین، اینچنین گهگاه مغشوش . . . . تن به جزر میدهی و به مَد مکدر می شوی . . .
ادامه مطلب