میس شانزه لیزه کتک مفصلی نوش جان کرد ه بود . خودش را پابرهنه رسانده بود به اولبن ایستگاه شورانگیزی که در نزدیکی اش بود . همان همیشگی را سفارش داد و شالش را کشید روی سرش تا صورت له و لورده اش دیده نشود . توی کافه چند نفر با ساز و نوا و لباس های رنگ وارنگ و …
ادامه مطلبخنجر
میس شانزه لیزه که زنی بود اثیری، مثل دود سیگارش بی قرار و مثل هیجان هایش آشکارا ، جنون وار ، در میان کتاب هایی که روی میز یک کافه ، جا مانده بود ، خواند :” دوست خوب ،دوستیه که مرده باشه . ” توی کافه ی دم منزلش ، کز کرده بود و مشعلش را افروخته بود . هیچ …
ادامه مطلبوقتی فریدون جیرانی (زرد)میشود باید ….
نامه ی سرگشاده ی (میس شانزه لیزه) به جناب مستطاب (فریدون جیرانی)، پیرامون زرد کردن خودش و فروش خودش و حراج نام خودش بابت چاپ مصاحبه ب کوتاه پوچ بی سر و ته احمقانه ای که نه تنها به چهره ی بازیگر سرشناس کشور ما – ایران- لطمه وارد نکرد بلکه خود را و شان و مقامش را افت داد …
ادامه مطلبوقتی شاعر خر و مرد فحش میشود !
بزبزقندی ، این جوری نگام نکن . . . میشنفی . . . چه بوئیه ! به به . . . بیا جلو . . . میبینی هان ؟ تو رو خدا اون چشای باباقوریتو باز کن . . . چه چرمی . . . این دستکش رو لورد آنگستروم تانژانتیوم سوم برام از ولایت خودمون فرستاده . . …
ادامه مطلبسکوت لورنا
میس شانزه لیزه هر چه اسمارتیز تجویز شده توسط دکتر بود را خورده بود ، نباید این همه پشت رایانه مینشست و مینوشت اما کو گوش شنوا؟! امان از دست این قرص ها و گلاب به رویتان شیاف های خلسه آور و زیر زبانی های مزه فلفلی برای تثبیت سیگنالهای مغز ! میس دید که بد جوری شب شده و بد جوری …
ادامه مطلبباران + مضحکه ی بهار 89
چتر ها رو باز کنید خیس نشید . هوا بد جور بارونش گرفته . خب حالا که بچه های خوبی شدید . این آهنگ رو که با کلی دهن سرویسی پیدا کردم رو گوش کنید …نوستالجیکتون جیک جیک نکنه ها . این جا . نصفه شبه ، دارم یه چیزایی مینویسم . تکیه دادم به دیوار . روی میزم انقدر …
ادامه مطلبشکلک
میتونم بگم من یه فیلسوف تمام عیارم . عیار ناب . خودم یه پا دکتر روان شناسم . خودم آرایشگر و دکتر عمومیم . خودم دکتر هولاکویی رو میذارم توی جیبم . والت دیسنی هم عددی نیست . بتهون هم بره بوق بزنه . من یه پا دیوید لینچم . آخه خوب بلدم داستان در بیارم از خودم . …
ادامه مطلبمورچه – سوسن تسلیمی – من
سلام مورچه . . . روی هفته ی پیش یک بشکه نفت ریختم و با کبریتی که میخواستم سیگارم رو روشن کنم سوزوندمش . زمان رو به آتیش کشیدم و حالا دوباره میخواد خیلی زورکی (شنبه ) بشه . مورچه ! گاهی اوقات میخوام سوار پاندل ساعت شم و باهاش چپ و راست خلسه برم . . . های …
ادامه مطلبهیچ
من از اون دست مخلوقاتی هستم که به شدت به اوج میرم و با شتابی حساب نشدنی فرود میام و محکم میخورم زمین . شاید اسم این مرض به لحاظ علم روان شناسی مانیک – دپرسیو باشه . الان دقیقا با سه ساعت پیشم ١٨٠ درجه فرق کردم . طوری که میتونم تمام قرارهای کاری و دوستانه م رو کنسل کنم …
ادامه مطلبخیلی جدی مسئول مرگ من کسی نخواهد بود جز . . .
بهم زنگ زدند و گفتند که رمانم ( غیر مجاز) اعلام شده . کتابی که حتی گمان نمیکردیم اصلاحیه بخوره حالا غیر مجاز اعلام شده . من از همین جا – که شاید خیلی ها فکر کنن جای کوچولو موچولویی است ، با همین حال نزار و بدم ،اعلام میکنم یه روز یه حال حسابی از این آقایان بیسواد …
ادامه مطلب