بایگانی برچسب: سانازسیداصفهانی

شن

تیک.تاک.تیک.تاک.تیک.تاک.تیک.تاک……… – : ” تلفن زنگ زد ؟ پرسیدم تلفن زنگ زد ؟ “ -: ”  اگه زنگ زده بود من جواب میدادم . “ تئاتر شهر . تالار سایه . دو زن . حبس شده در تالار سایه . شاید در فضایی  پنج متری . حرکاتشان…عروسکوار.نگاه ها سرشار از ابهام ، موج نگرانی، برق حیرت….تیک/ تاک …صدای ساعت … هیپنوتیزم …

ادامه نوشته »

معشوقه : Maîtresse

معشوق و معشوقه کیست ؟   در یکی از خانه هایی که شیروانی هرمی شکلش از زیر چمن ها بیرون سر زده بود و اطراف شیروانی را برف فرا گرفته بود ، قصه ای جریان داشت . قصه این طور بود که ، مردی که میس شانزه لیزه به او دلباخته بود ، که مردی بود برای تمام فصول ، …

ادامه نوشته »

فصل گرم تئاتر شهر

فصل گرم تئاتر کنار شومینه با آدم برفی و بهار و . . .    اگر بانگ جرس بزنند ، تئاترهای تئاتر شهر ، همهمه برپا شده ، قافله ی آدمیان با مقابله ی بی صبرانه در برابر غبار و دود بی شرمانه که از لنت ترمز بر اکسیژن هوا دمیده ، کنار تئاتر شهر توقف کرده ، زندگی روزمره …

ادامه نوشته »

حقیقت ، درد /دکتر زملوایس

دست های دکتر زملوایس نویسنده : نغمه ثمینی کارگردان و طراح :ژیام فروتن بازیگر : رضا بهبودی دی ماه هزار و سی صد و نود / ساعت هفده و سی دقیقه / تماشاخانه ی استاد انتظامی / خانه ی هنرمندان ایران قبل از اظهار افاضات میس شانزه لیزه ای فی باب دست های دکتر زملوایس ، باید خاطر نشان کنم …

ادامه نوشته »

خواب را با دیده ی عاشق چه کار ؟!

  من نه بد خوابم ، نه بسیار خواب . نه پُر خواب و نه بد خواب . همیشه از تخت خوابم ترسیده ام . همیشه خواب هایی سراغم را گرفته اند ، بردندم به دنیای ناشناخته شان که ازشان ترسیده ام . همیشه بیدار که میشوم ، چشم بندم را که باز میکنم ، از این بیدار شدن خسته …

ادامه نوشته »

نِگروگیس

نِگروگیس سنجاق قفلی ها رو دستم میگیرم ، سرِ دیگری را در حلقه ی پایینی دیگری می اندازم و دوباره قفل میکنم ، آن قدر این کار را تکرار میکنم تا از این سنجاق قفلی ها رشته ای درست شود . قطارِ سنجاق قفلی ها روی لحاف ِ چهل تکه ام با هر تکانم بالا و پایین میروند ، دهان ِ بعضی …

ادامه نوشته »

مرگ

میس شانزه لیزه ، در را قفل کرد و کفشهای تخت بند دارش را که بندش پیچ میزد دور ساق را پرت کرد گوشه ای ،‌ برق ها قطع بود ، توی خاموشی به سر میبردند ، تلو تلو خوران خودش را به کاسه ی دستشویی رساند و به ریمل هایی که از مژه هایش ریخته بود روی گونه ها، …

ادامه نوشته »

مرض تحقیر

آمبیانس  (( اینجا )) تحقیر نمودن دیگران ، نام مرضی است که خیلی ها دچارش میشوند . در این حال آنها با تحقیر و تخریب روحیه ی دیگری دچار نوعی خودستایی از نوع نامرئی شده و در درون قانع میشوند . مخصوصا اگر این آدم ها (گاو پیشونی سفید) باشند که دیگه بدتر . . .  این روزها ورزشکاران ، …

ادامه نوشته »

دکتر دزدی زشت است .

آمبیانس………………………………..((  اینجا   )) ساعت دم هفته که دارم مینویسم . هفت صبح . هوا که روشن میشه  ، یاد دار زدن آدم ها می افتم . یاد یک روز دیگه . قرص هام رو انداختم بالا که یک کم آروم بگیرم . بهم زنگ زد ، گفت این کلمه رو سرچ کن ببین یعنی چی . کلمه & بود …

ادامه نوشته »

Requiem Mass in D Minor

      آمبیانس :((  این جا   )) در شهر من هر روز کارناوالی برپاست . صبح ها با روی گشاده برپا ، بر میخیزیم و به عادت همیشگی ، برای جشن و پایکوبی ، خوشی و شادمانی ، خود را آراسته به میان جمع میرویم و میخندیم و میچرخیم و میرقصیم . در شهر من هر روز همه …

ادامه نوشته »