به بهانه ی نمایش ِ درحال ِ اجرا مردی برای تمام فصول ! چند سال پیش ، بهمن فرمان آرا در بوق و کرنا کرد که یا باید بمیرم یا مردی برای تمام فصول را به اجرا ببرم و دیگر هم هیچ ! بنا شد برای ماهنامه ی اسمش را نبری ، در ویژه نامه ای که میخواست صرفا برای پروسه ی …
ادامه مطلبتوپ مرواری
توپ مرواری و دانستم که هیچ ندانم . هر چ ِ بیشتر از هر نویسنده ای خواندم ، هر چ ِ بیشتر از هر فیلمسازی فیلم دیدم ، هر چ ِ بیشتر از نقاشی ، کار دیدم ، هر چ ِ بیشتر از موسیقی شنیدم ، فهمیدم که بر دانسته هایم اضافه که نشد هیچ کَم هم شد . یک طوری سیر ِ نزولی …
ادامه مطلبکنسرت آنسامبل مسایا
چند وقتی بود میس شانزه لیزه که از حضور در هر (جمع ) و هر کار ِ (جمعی ) گریز داشت ، هیچ خوش بین نبود . به هیچ چیز ِ جمعی و کاری که محصولش تداوم حضور ( یک جمع ) باشد ، اما یکی از روزهای گرم و داغ ِ تابستون که از آسمون آتیش میبارید و کولر ها هر …
ادامه مطلبهوموریباس
هوموریباس وقتی ( کلام ) بار ِ معنی خود را نمیتواند به دوش بکشد ، موسیقی ، رنگ ، نور ، بیداری و هوشمندی یک ( ضرورت ) میشود تا در ارتباط بین انسان با انسان یا به صورت تخصصی ، مخاطب و بازیگر ، تماشاچی و صحنه ، مخاطب و بازیکن ، دال و مدلول ، پادرمیانی کرده و …
ادامه مطلبچگونه عاشق و زیبا شویم با شبکه ی ریور !
از آنجا که کشته مرده ی ترکیه شده ایم و سریالهایش را چهارچشمیدنبال میکنیم ، بس غافلیم از اتفاقاتی که زیرپوستی از این شبکه ها به افکارمان تزریق میشود . یکی از به میخ کشیدنهای ِ روان ِ هر انسانی موقع ِ دیدن یک سریال یا فیلم ، پیام های بازرگانی لا ینقطع ما بین اش است . شکر ِ خدا هر چقدر …
ادامه مطلبچرا لیلا حاتمی را دوست ندارید ؟
گذاشتم تا آب از آسیاب ِ اخبار بی افتد و بعد نوشته ام را روی دیوار این جا نقر کنم . ما کی هستیم ؟ مُشتی آدم ِ همیشه ناراضی و زورگو یا زورپذیر که برای اتفاقات ِ جامعه ، برای گرانی و مسائل کم اهمیت جُک میسازیم . ما چگونه آدم هایی هستیم ؟ کسانی پایبند به اخلاق …
ادامه مطلبچرا دن کامیلو را دوست دارم ؟
دُن کامیلو چرا دُن کامیلو را میبینم ؟ گاهی در مواجهه با یک اثر ِ هنری انقدر با خودت درگیر میشوی و احساسات ِ شخصی ات در دام می اُفتد که گمان میکنی از هر نقد یا بررسی یا تحلیلی باید پرهیز کنی . این اتفاق دو قطب مثبت و منفی دارد یا یک کاری را بیش از …
ادامه مطلبمُرداب روی بام
مرداب روی بام مرداب روی بام ، نمایشی است که اقتباس آزادی از نمایشنامه ی دوشیزه رزیتا ی لورکا ست . این نمایش در تماشاخانه ی ایرانشهر ، سالن استاد ناظرزاده ی کرمانی ساعت 19 : 30 اجرا میرود . بروشور ِ کار ، با توجه به عکس های عجیبی که از کار دیده بودم ، چندان چنگی …
ادامه مطلباخبار را مثل طعم بد قهوه فرانسه مینوشیم!
” من یه گنجشکم ، نشستم روی لپ تاپ و دارم صفحه ها رو بالا پایین میرم ، با نوکم این کارو میکنم ، اخبار رو میخونم ، تک میزنم به نون های خشک ِ جو ، من یه گنجشکم ، یه ذره سواد دارم ، اخبار رو میخونم ، الان مرده م . صاحبم من رو دید ، برم داشت …
ادامه مطلبخورشید دروغگو
دستهای باد ، ابرها را چنان هُل میدهد به جلو ، انگار که ازشان بَس بیزار است . پوره های ابر بالا سر ِ میس شانزه لیزه چنان در هم فرو میروند و از هم میشکافند که بی تاب میشوند . باید از این خانه گریخت و به جای امنی پناه برد . میس شانزه لیزه ، پالتوی سیاهش را …
ادامه مطلب