آمبیانس ………… (( اینجا )) سگی که درونم زوزه میکشه ، آرومم نمیکنه ، بی قرارم ، مثل دود سیگارم ، سگی که درونم زوزه میکشه ، تا نرقصم ، آروم نمیگیره ، من … که قلبم سیاهه ، مثل قیر ، مثل قعر چاه سیاه ، سخت مثل سنگ ، بی حوصله مثل فیلی سنگین و پیر ، …
ادامه مطلباز فریدا کالو تا تراس
فریدا کالو رو دوست دارم . شخصیت محکمش رو ، آثارش رو ، زندگیش رو ، ریسک پذیری هاش رو ، عاشقیتش رو ، دیدگاهش رو وخیلی به خودم نزدیک میبینمش . یکی از بدترین ویژگی های ما این هست که وقتی فیلمی به دست ما میرسه بی هیچ اطلاع و تحقیقی ، محض پر کردن اوقات بیکاری فیلم میبینیم …
ادامه مطلبای بیهوشی، جاودانه باش !
آمبیانس ((( اینجا ))) آمبیانس رو گوش کنید . ای استخوان ها که زیر سنگ لحدید و زیر لگدید و زیر برف سردید و توی آفتاب تف دیده و گرمید و توی آن خاک و خل تنگید ، ای استخوان های بابابزرگم ، هیچ وقت تو را نفهمیدم … عکس هایت را زیر و رو کردم … استخوانهایت پشت …
ادامه مطلب“Le passé” / The Past/ گذشته
گذشته قبل از دیدن ِ فیلم ِ (( گذشته )) ناخودآگاه یک حس ِ کنجکاوی داری ؟ حضور علی مصفا در فیلم ؟ آیا به زبان ِ فرانسه تسلط دارد ؟ چقدر تسلط دارد ؟ پس بنا بر این پیشینه حضورش در فیلم برای چه خواهد بود ؟ تصویری زنی میان ِ دو مرد در پوستر ! جایزه ی کَن ! آیا …
ادامه مطلباستالین خوب
و این منم . . . ( آمبیانس – – – – اینجا ) … ) اینجا ) … و خاطره ، برای من ، همین عکسی است که هیچ گاه گرفته نشد . همین عکسی که در این بالا سنجاق کرده ام .تنگ غروبی که حبس کاشی های حمام آبی رنگ بودم ، انگار که کف اقیانوسها باشم …
ادامه مطلبداستان های عشقی هزار و یک شب
داستان های عشقی هزار و یک شب یا داستان های عربی ( ! ) فیلم داستان های عشقی هزار و یک شب اثر پازولینی ، فیلمی بود که به شدت با تمام وجودم ، روحم ، خونم ، پوستم دوستش داشتم و با آن ارتباط برقرار کردم . شاید یکی از مهمترین دلایل آن دنیال کردن داستان های (هزار و …
ادامه مطلبچندمین جشنواره ی بین المللی دستمالسیم
شاید باورت بشه ، میخوادم ، باوت نشه . داشتیم میرفتیم . بهم قول داده بود . قرار بود من و اون تنها . و همه ی آسمون سیاه بود . ساعت 6 صبح بود . فکر من پر _ بابابزرگ بود . توی اتوبان چمران یک سگ به بزرگی گرگ یا پلنگ ، سیاه ، له شده بود . …
ادامه مطلبگرانی وجود ندارد
بی هیچ مقدمه میخواهم بگویم واقعا گران شدن ِ اجناس ، بی کیفیت شدن ِ کالا ، نبودن ِ دارو ، عدم ِ سواد ِ پزشکان ، کشتار ِ غیر عمد ِ بیماران اتاق عملی بر اثر آمپول های تاریخ گذشته ، آمپول های بی حس نکننده ی دندان سازی ، گرانی خلال دندان ، نبودن ِ نوار بهداشتی چشمک ، گرانی کاندوم ، نایاب شدن ناگهانی قرص …
ادامه مطلبتولدت مبارک !
(جمیله شیخی) بزرگ ، یکی از هنرمندانیست که به نظر من تاثیر خودش را در همه ی کارهایی که بازی کرده ، درست و ماندگار، به جا گذاشته ، ردی که جای پایش فقط به اندازه ی خودش و قواره ی ظرافت خودش است در لحظه حک کرده . اولین بار ، اولین تصویری که از جمیله ی شیخی نازنین …
ادامه مطلببعضی وقت ها خوبه که آدم چشم هاشو ببنده …!
نمایش ( بعضی وقت ها …) به کارگردانی سیاوش تهمورث ، و نویسندگی آرش عباسی ، نمایشی بود که دوستش داشتم ، وقتی وارد سالن اصلی شدم ، پرده ها ی قهوه ای بسته بود و سر و صدا و موسیقی پشت پرده رو به راحتی میشنیدی ، مثل اینکه جشنی در کار باشه ، بعد نور میره ، …
ادامه مطلب