مثلا من یک عدد میس خوش و خندانم . مثلا دارم با دمبم گردو میشکنم ، مثلا میخوام بگم هیچ وقت توی هیچ هچلی نیفتادم برای همین خیلی خوش و خندان ، با خط 11 میرم سر یه کوچه ، تا این سر کوچه رفتن باید کلی سرپایینی نفرین شده رو طی کنم ، طی میکنم . وای میستم . …
ادامه مطلبافقی پر از غبار
آمبیانس : سکوت وقتی که اینجا آماج توپخانه ی نامرئی خودمان شده ، وقتی که هوا سخت سرد و خشک شده و مزاج هوا سنگ شده ، افسرده شده ، ما داریم چه کار میکنیم ؟ به روزمرگی هایمان ادامه میدهیم . بی اعتنا از کنار همه چیز میگذریم . همچنان جشن ها میگیریم ، حتی جشن …
ادامه مطلبگم شدن یا پیدایی !
ما به یک مهمونی دعوت شده بودیم . یک مهمونی که قرار بود توش بازی کنیم و نمایش اجرا کنیم و هر کسی در بدو ورودش باید تکست ِ خودش رو و دیالوگ هایی رو که بهش میدادند رو میخوند و اجرا میکرد . در جایی که گفته بودند مینشست . آخر شبِ این مهمانی ها همیشه به دعوا و …
ادامه مطلبابن الوقت را یوسف انصاری ننوشته است !
توی این دوره زمونه ی دغل و افاده ها طبق طبق ، توی این دور زمونه ی سگ مصب که هنرمندجماعتمون اخلاقشون شده دنگی زدن توی صورت دیگری برای اداهای هنری ، یک هو کتاب ِ- ابن الوقت – رو دست میگیری بخونی ، شایدم نه این ابن الوقت ِ که تو رو دست انداخته و داره میخونتت . نمیدونی بخندی …
ادامه مطلبقوی سیاه
آمبیانس : (( اینجا )) فیلم ( قوی سیاه ) ، که نمیدونم دقیقا به دلیل ناتالی پورتمن یا دریاچه قو ی چایکوفسکی ، یا کارگردانش ، دارن آرونوفسکی ، شهرت پیدا کرده ….رو دیدم . (روی هر کدوم کلیک کنید اطلاعات دیده میشود ) . برای اینکه برای شما جالب انگیز تر باشه مصاحبه ی ناتالی پورتمن رو در …
ادامه مطلبآواز زنان زیر اکسیژن مصنوعی
آواز زنان زیر اکسیژن مصنوعی هی خانه ی موسیقی سلام ! هفته ی پیش توی دوازدهمین جشن خانه ی موسیقی ، توی تالار وحدت ، اومدی و معلوم نیست چی شد ، چه جوری دری به تخته خورد و تو از دوازده تا بانوی موسیقی تقدیر کردی و عده ای هم واست هووورااا کشیدند که بابا تو چه …
ادامه مطلبخانه ی سینما ؟
وقتی فکری میشوم ، یا فکری ام میکند روزگار ، رگ های سرم سفت میشود ، خشک و چغر ، این رگ ها از پشت کره ی چشمم درد را با چنگکش میکشد تا دور گوش ، میپیچد همچون عشقه تا مهره های کمرم … درد در یک طرف بدنم ریشه میدواند … شفایش نه شراب است و نه قرص …
ادامه مطلباتاق سیگار
تفلیس / گُرجستان میس شانزه لیزه کنار ِ شومینه دراز کشیده بود که یک نامه از زیر در خانه سُر خورد و آمد تو . در نامه نوشته شده بود که شما در قرعه کشی برنده شده اید و میتوانید به تفلیس بروید . میس شانزه لیزه که از شهر ِ خاکستری بی روحی که درش زندانی شده بود و میلیون ها …
ادامه مطلبمیس شانزه لیزه در سینما چشم
میس شانزه لیزه وقتی به خودش آمد ، دید وسط ِ باغ فردوس ، دراز کشیده است . فواره های باغ دیگر سربلند نبودند ، صدای جیرجیرک می آمد و درِ باغ بسته شده بود . میس شانزه لیزه به خودش که آمد دید سیگارخاموشی میان انگشتانش مانده . فهمید که سیگار را روشن نکرده به خواب رفته . کبریت لازم …
ادامه مطلبتار و پود
معصومیت از دست نرفته آمبیانس :(( اینجا )) میس شانزه لیزه ، قیچی را برداشت و آستین همه ی لباس هایی که داشت را قیچی کرد . آستین ها را به هم گره زد و ازشان ریسمانی ساخت . میس شانزه لیزه کاغذ کاهی هایش را برداشت و روی هر کدام رج زد ( نجابت ) . خنده بر لبانش میماسید …
ادامه مطلب