به نام خدا ی یکتا جناب آقای فریدون جیرانی ، شما که حزب باد تشریف دارید و در سریال مرگ تدریجی یک رویا با پررویی تمام و به غایت به شخصیت و صنف نویسندگان توهین کردید ، در ادامه ی راه دست از سر فریماه فرجامی بر نداشته و برای تخریب چهره ی زنان هنرمند کمر همت بسته و دست …
ادامه نوشته »من . کلاه . معجزه . ابوی . sms.نوشتن .
ماشین رو توی پارکینگ میذارم . به خودم میگم بذار سیگار بمونه توی ماشین تو که چند ساعت دیگه دوباره باید سوار شی بری . برای عدم استفاده از دود خودم رو تنبیه میکنم و سیگار رو توی ماشین میذارم تا کنار ماسک و کفش تمرین و دو تا کتاب تا صبح انتظارم رو بکشه . در ماشین رو محکم …
ادامه نوشته »اس.ام.اس
من دوست داشتم توی دوره ی چاپار و تلگراف و صندوق پستی زندگی میکردم تا دوره ی تلفکس و ای – میل و اس.ام. اس .هر چی راه های ارتباطی بین آدم ها آسون تر میشه . . . به همون اندازه . . . شایدم از اون اندازه بیشتر… فاصله ی آدمها از هم دور تر میشه . وقتی …
ادامه نوشته »عشق پر !
رفته بودم آرایشگاه . همیشه حرفهای شنیدنی توی آرایشگاه زیاده . گاهی حتی از حماقت بعضی از آدم ها نمیتونی دهن باز کنی وارد دیالوگشون بشی . مثلا یه خانومی که با کلی ولع و هیجان ، همین طور که آب از لب و لوچه اش میریخت و آویزون بود داشت در مورد پسری حرف میزد که با دختری قصد …
ادامه نوشته »آخرین شب
* این متن دو بار پرید تا گذاشتمش . ** کسی اگر با فونت این جا مشکل و ناراحتیی داره لطفا زبون در دهان نگه نداره و بگه . میس شانزه لیزه داشت صندلی های لهستانی کافه ی زیر هتل را برعکس میکرد و روی میز مینشاند . هیچ صدایی نبود جز صدای باد . باد زوزه میکشید و خرناس …
ادامه نوشته »حضرت والا ( ! )
والا چه عرض کنم که زبانم از این همه عرض مو در آورد و موهاش سفید شد و کچل شد ! دیدن نمایش حضرت والا برای من میس شانزه لیزه ، خیلی بی رودربایستی و راستی راستی ، اصلا خوشایند نبود . بل لج در آر نیز بود . مدت ها بود در بوق و کرنا ، حضرت والا والا …
ادامه نوشته »فرق ساعدی و فروغ
یاد آوری ها این بار چهارمیست که دارم این پست رو مینویسم . چون سه بار نوشتم و هر سه بار فقط تا قسمتی آپ شد ولی من از رو نمیرم . دیدن فیلم La prima notte di quiete یا همان the professor یا le professeur اثر والریو زرلینی ، با بازی آلن دلون ، یکی از شوکه کننده ترین اتفاقاتی بود …
ادامه نوشته »این جا
http://jazirehdarkahkeshan.blogfa.com/post-6.aspx مدیر محترم پرشین بلاگ باید توضیحی برای این مشکلات باشد نه ؟
ادامه نوشته »جزیره در کهکشان در خاک ماسوله
صابر راد ( بدون پاک نویس ) داشت میرفت ماسوله جایی که ازش خاطره داشتم بهش گفتم ، نه جدی ، شوخی شوخی ، همین شکلی ،که ” یه (جزیره در کهکشان) هم روی درخت اون جا یادگاری بنویس عکسشو بفرس. “ امشب خمیازه کشان اومدم بلاگم و بعد رفتم ای- میل هام رو مثل یک مناسک همیشگی واجب انجام …
ادامه نوشته »جمشید مشایخی
جمشید مشایخی عزیز کمال الملک ذهن ما در سینما تولدت مبارک جانا آمبیانس : ( این ) جمشید مشایخی را وقتی شناختم که (صدایی که هم اکنون میشنوید صدای آژیر خطر است ، صدای وضعیت قرمز است به پناهگاه بروید . بوووووووووق ممتد . ) آن وقت ها سریال هزاردستان را میداد و من از این که مفتش شش انگشتی …
ادامه نوشته »