حضرت والا ( ! )

 والا چه عرض کنم که زبانم از این همه عرض مو در آورد و موهاش سفید شد و کچل شد ! دیدن نمایش حضرت والا برای من میس شانزه لیزه ، خیلی بی رودربایستی و راستی راستی ، اصلا خوشایند نبود . بل لج در آر نیز بود . مدت ها بود در بوق و کرنا ، حضرت والا والا کرده بودند . من به شخصه معتقدم ، تئاتر در این  خاک ، مثل تاریخ ، که به دوره ی پیش از اسلام و بعد از اسلام تقسیم میشود ، – به لحاظ اجرایی – به دوره ی قبل و بعد از شکار روباه تقسیم میشود . خوب میتوانم حسین پاکدل را تصور کنم که بعد از دیدن – شکار روباه – چقدر نشسته و با خودش ضجه زده ، تاریخ را ورق زده تا کاری کند کارستان با این همه دم و دستگاه ! والا به خدا آقای پاکدل ما را نیز در نظر بگیرید . ما خر نیستیم . تقلید خوب است منتها اگر درست انجام شود . به خدا که ما دشمنی و عنادی با کسی نداریم والا به لا ! پرده ی قرمز که باز شد ، دکور را که دیدم کافی بود تا انتهای کار را پیش بینی کنم . علی رفیعی بودن ، کار آسانی نیست .آقای پاکدل شما برای مانیفست خود و اظهار نظر و دوره ی تاریخ خب یک مقاله مینوشتید چرا رفتید سراغ اجرا . در ( حضرت والا ) تمام تلاش شده بود تا عاطفه رضوی در چند نقش بدرخشد . آیا درخشید ؟ آیا با گریم های سنگین روی چهره ی ایشان( که تازه با همت عالی جناب  عبدالله اسکندری نقش بسته بود ) موفق شده بودید ؟ زنی در آن دوره از تاریخ را به درستی حتی به لحاظ بصری نشان دهید ؟ والا ما از ردیف چهارم بیشتر یک مایکل جکسون میدیدم که دارد با زبان و ادای فخری خوروش شیرازی حرف میزند ، میرود و میاید ، منیر و پوران و سرور میشود . منیر شدنش را دوست داشتم … شیطنتش من را یاد دختر پاک و معصومی انداخت که در فیلم نرگس رخشان بنی اعتماد ، ساده ، بازی بی نظیری از خود نشان داد . نرگس را نشان داد . یاد نرگس افتادم و منیر را ، شیطنتش را دوست داشتم که هیچ ربطی به باقی نقش ها نداشت ، با ریتمی افتان و خیزان میرفت پشت پرده و میامد و ما باید از چتری هایش تشخیص میدادیم حالا سرور است یا پوران ! حیفم امد …به نظرم حسین پاکدل یک جاهایی در این نمایش میتوانست بسیار موفق باشد که ان جاها را به پای تقلیدش در دیگر جاها از شکار روباه سوزاند . چرا ؟ تکرار تاریخ حتی تکرار موضوع آغامحمد خان هیچ اشکالی ندارد مسئله ی من خلاقیت است .مشکل من خسته شدنم از میزانسن است . میزانسن ها بوی نادربرهانی مرند در رمولوس کبیر را میداد . بعضی دیالوگ ها را از حاتمی قبلا شنیده بودم . بعضی ها هم خوب بود مال خود پاکدل بود اما خوب در کار خرجش نکرد و حیف کرد حضرت والا را . در هم ریختگی زمان و بی روحی صحنه ، ویلچر ، رنگ های مخمل قرمز و پرده ی دور تا دور سالن را فرا گرفته را دوست نداشتم…. پزشک احمدی ، هه … به بروشور نگاه کردید آقای پاکدل … من از نقش کسی که کور و کر و نابینای دستگاه ان دوره هست و به شکا استعاری در کار به کار ش بردید که هومن خدا دوست بازیش میکرد خوشم آمد ….تکرارش اما ذله ام کرد . نشانه ها بود اما چرا بود ؟ هر چیزی دلیلی دارد . یک جاهایی انگار میشد چشم ها را واقعا ها….. به خدا بست و فقط دیالوگ گوش داد … میشد رادیو شد و از صحنه پرید توی رادیو …داریوش موفق را دوست دارم … اما باز هم نمیدانم چرا یاد شکار افتادم …. کاش از شکار فاصله میگرفتید و به خودتان نزدیک تر میشدید . میشد کار خاصی بشود در مقام حضرت والا …والا بهش گفت اما کار نشده بود . هیاهویی برای هیچ . شعارهایی که میدانیم نصفش الکی است . کوبیدن و سیاه دیدن بدمن های تاریخ کار درستی نیست به کارهای خوبشان هم اشاره میکردید . ببینید میدانید آقای پاکدل شکار چرا موفق بود ؟ چون تا نیمه ی کار مخاطب با آغامحمدخانی که همه ازش بدمان میامد همذات پنداری کردیم … اصلا دوستش داشتیم … فهمیدیم طفلک چقدر بهش ظلم شده … اما این جاست که علی رفیعی در این پیچ خودش را نشان میدهد که نم نم نشان میدهد آغامحمدخان همان مردی شده سرشار از عقده که چشم در میاورد و نزدیکان را هم از خشم بیمار گونه اش بی نصیب نمیگذارد .

خب خنده دار میشود …حتی در این عکس …میزانسن هایی میبینی که چند بار در همجین موضوعاتی این چنین دیده ای . من دوست داشتم تیمور شما روی میز با ان کفش های مسخره به خود نمیپیچید و هذیان نمیگفت و به ان شکل بیرون نمیپرید مثل دیو ! برای کارها و اکت ها باید دلیل داشت . شما با اجرای این کار تحسین من را و احترامم را به علی رفیعی که واقعا رفیع است در مقام دانش بیشتر کردید . ممنون . کاش همین موضوع درست کار میشد و احساسی و بیخودی تبلیغش را نمیکردیم که این طور توی نظرمان بد جلوه گر نکند .همه یک طرف …. منیر یک طرف . از این نظر خسته نباشید . 

 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

37 نظرات

  1. حداقل میخوای نقد کنی دیگه توهین نکن!! شما مایکل جکسون میدیدی ما داشتیم هنر خانم رضوی و میدیدم!!

  2. سلام و احترام

    خيلي از نحوه نوشتن اين نقد تاءسف خوردم به نظرم با بي احترامي و مسخره بودن همراه بوده من هنرمند نيستم اما به عنوان يه انسان مي بينم كه چقدر ما خواسته و ناخواسته داريم ارزشهاي خودمون رو از بين مي برم حتي در طرز صحبت و نوشتن

    اميدوارم ناراحت نشيد چون من نه شما و نه اون دوستان تئاتري رو مي شناسم و فقط حسي رو كه از خوندن نوشته شما بهم دست داد رو گفتم ممكنه درست باشه ممكنه درستم نباشه

    با اميد به بهتر بودن

  3. من از اجرای قاتل بیرحم خوشم نیومد . اجرا ها و لحن بیان دیالوگها  لوس و اغراق اميز بودند.. نمایش شکار روباه همانند بسیاری از کارهای دکتر رفیعی دیدنی و شاهکار بود. نقدهایی را هم که در زمان اجرای حضرت والا خونده بودم ترغیبم کرد که نمایش را نبینم. در کل تئاتر های اجرا شده در ایرانشهر را باید با دقت و وسواس انخاب کنی تا وسط اجرا پشیمون نشی از رفتنش.بخصوص که جائی نشسته باشی که نتونی بیائی بیرون. مجبور باشی بشینی تا موقع انتراکت و اگه انتراکت نداشت ؟
    من از سال 58 بطور مداوم و بدون وقفه تئاتر میرم ( بطور متوسط سالی 15 تا بیست تا ) و سعی میکنم از طریق نقد ها ،تئاتر های مورد علاقه ام را بیابم وببينم.

  4. من یکی که از دیدن این نمایش لذت بردم بازیها را دوست داشتم میزانسنو دوست داشتم برام خسته کننده نبود با وجود اینکه اجرای اولو دیدم که بیش از 2 ساعت بود روش داستانگوییشو دوس داشتم در ضمن قاتل بی رحمو هم دیدم و دیدنش خیلی لذت بخش بود برام با وجود این من حضرت والا را بیشتر پسندیدم

  5. خوشم میاد با اینکه اولین روز اجرا نمایش رو دیدم هیچی ازش نفهمیدم،چون چشمم یکسره توی دوربین بود و عکس!حالا که میبینم خواسته تقلید کنه خوشم نیومد،حداقل درست هم تقلید نکرده به قول تو و اینش بده،والا انجام کارای بزرگ بقیه هیچ اشکالی نداره.
    یادمه یه زمانی رضا موسوی گفت که از شکار روباه فیلم تهیه شده و قراره بدیم به یکی از همین موسسه های پخش فیلم که تا همین الانش همچین اتفاقی نیافتاده تا همچنان من شکار روباه ندیده به زندگی ادامه بدم.خودت زحمتش رو بکش و مطمئن باش هوات رو داریم.

    مرسی از نقد و نگاه نقادانت

  6. میس میس میس! مکث بلبل زبون بر باد رفت الکی الکی… بیا ادرس جدید..لینکمو هم تغییر بده لطفاااااا

  7. سلام. خوبی میس
    من نمی دونم چرا با من تیر تو کمونی؟!!
    کاش به منم میگفتی! واژه دوست داشتن شاید کم باشه .

  8. ببخشین
    این عکس مومیایی چقدر ترسناک
    ما که تهرانی نیستیم بتونیم این نمایش رو ببینیم ناراحت

  9. سلام
    من وقتی نمایش تموم شد یه حسه بدی داشتم اینگار سرم کلاه رفته باشه و با این کلافگی اومدم بیرون از ایرانشهر با دوستان بحث می کردیم و همه سریع می گفتند کار کاملا تقلید بوده از شکار روباه و اینجا هم که همینو می خونم و به کلی کلافگیم صد چندان شد که چرا شکار روباه و ندیدم  کاش می شد به جای اجرای مجدد بعضی کارا این شکار روباه باز اجرا بشه .ارزو که عیب نیست.
    سپاس میس عزیز

  10. بابا شما خیلی انگاری تماشاگر حرفه ای تئاتر هستی ؟
    خوش بحالت میس شانزه لیزه که میتونی بری ببینی . اصلا ما دهاتی ها برای همین نمیریم تئاتر که جایی رو اشغال نکنیم که دیگران برن .
    چشمک
    ولی نقدتون خوب بود. (‌یکی نیس بگه تو از تئاتر چی حالیت میشه که زر مفت میزنی که نقدتون خوب بود!!!!!!!)

  11. سلام میس عزیز
    من این تئاتر رو ندیدم . خوش به حالتون که همیشه توی دیدن کارها از همه جلوتر هستید . اما میس جون نمیدونم اگر واقعا این تقلیدی که میگی وجود داشته باشه پیاکدل خودش رو به مسخرگی زده؟ چرا نمیتونن از خودشون کاری بکنند . مسخره اس . ژس نمیرم کارو ببینم . مرسی که گفتی .

  12. سلام میس عزیز
    خیلی خیلی دلم برات تنگ شده بود
    مرسی از چیزی که نوشتی مرسی از این که گفتی علی رفیعی واقعا رفیع است و هر کسی نمی تواند او باشد.
    باز هم معذرت می خوام به خاطر دیر آمدنم و این که چند خط در میون یکی از نوشته هات رو از دست میدم.
    به هر حال مهم اینه که همیشه این جا احساس خوبی دارم.

  13. سلام و احترام

    خيلي از نحوه نوشتن اين نقد تاءسف خوردم به نظرم با بي احترامي و مسخره بودن همراه بوده من هنرمند نيستم اما به عنوان يه انسان مي بينم كه چقدر ما خواسته و ناخواسته داريم ارزشهاي خودمون رو از بين مي برم حتي در طرز صحبت و نوشتن

    اميدوارم ناراحت نشيد چون من نه شما و نه اون دوستان تئاتري رو مي شناسم و فقط حسي رو كه از خوندن نوشته شما بهم دست داد رو گفتم ممكنه درست باشه ممكنه درستم نباشه

    با اميد به بهتر بودن

  14. من از اجرای قاتل بیرحم خوشم نیومد . اجرا ها و لحن بیان دیالوگها  لوس و اغراق اميز بودند.. نمایش شکار روباه همانند بسیاری از کارهای دکتر رفیعی دیدنی و شاهکار بود. نقدهایی را هم که در زمان اجرای حضرت والا خونده بودم ترغیبم کرد که نمایش را نبینم. در کل تئاتر های اجرا شده در ایرانشهر را باید با دقت و وسواس انخاب کنی تا وسط اجرا پشیمون نشی از رفتنش.بخصوص که جائی نشسته باشی که نتونی بیائی بیرون. مجبور باشی بشینی تا موقع انتراکت و اگه انتراکت نداشت ؟
    من از سال 58 بطور مداوم و بدون وقفه تئاتر میرم ( بطور متوسط سالی 15 تا بیست تا ) و سعی میکنم از طریق نقد ها ،تئاتر های مورد علاقه ام را بیابم وببينم.

  15. من یکی که از دیدن این نمایش لذت بردم بازیها را دوست داشتم میزانسنو دوست داشتم برام خسته کننده نبود با وجود اینکه اجرای اولو دیدم که بیش از 2 ساعت بود روش داستانگوییشو دوس داشتم در ضمن قاتل بی رحمو هم دیدم و دیدنش خیلی لذت بخش بود برام با وجود این من حضرت والا را بیشتر پسندیدم

  16. خوشم میاد با اینکه اولین روز اجرا نمایش رو دیدم هیچی ازش نفهمیدم،چون چشمم یکسره توی دوربین بود و عکس!حالا که میبینم خواسته تقلید کنه خوشم نیومد،حداقل درست هم تقلید نکرده به قول تو و اینش بده،والا انجام کارای بزرگ بقیه هیچ اشکالی نداره.
    یادمه یه زمانی رضا موسوی گفت که از شکار روباه فیلم تهیه شده و قراره بدیم به یکی از همین موسسه های پخش فیلم که تا همین الانش همچین اتفاقی نیافتاده تا همچنان من شکار روباه ندیده به زندگی ادامه بدم.خودت زحمتش رو بکش و مطمئن باش هوات رو داریم.

    مرسی از نقد و نگاه نقادانت

  17. میس میس میس! مکث بلبل زبون بر باد رفت الکی الکی… بیا ادرس جدید..لینکمو هم تغییر بده لطفاااااا

  18. سلام. خوبی میس
    من نمی دونم چرا با من تیر تو کمونی؟!!
    کاش به منم میگفتی! واژه دوست داشتن شاید کم باشه .

  19. ببخشین
    این عکس مومیایی چقدر ترسناک
    ما که تهرانی نیستیم بتونیم این نمایش رو ببینیم ناراحت

  20. سلام
    من وقتی نمایش تموم شد یه حسه بدی داشتم اینگار سرم کلاه رفته باشه و با این کلافگی اومدم بیرون از ایرانشهر با دوستان بحث می کردیم و همه سریع می گفتند کار کاملا تقلید بوده از شکار روباه و اینجا هم که همینو می خونم و به کلی کلافگیم صد چندان شد که چرا شکار روباه و ندیدم  کاش می شد به جای اجرای مجدد بعضی کارا این شکار روباه باز اجرا بشه .ارزو که عیب نیست.
    سپاس میس عزیز

  21. بابا شما خیلی انگاری تماشاگر حرفه ای تئاتر هستی ؟
    خوش بحالت میس شانزه لیزه که میتونی بری ببینی . اصلا ما دهاتی ها برای همین نمیریم تئاتر که جایی رو اشغال نکنیم که دیگران برن .
    چشمک
    ولی نقدتون خوب بود. (‌یکی نیس بگه تو از تئاتر چی حالیت میشه که زر مفت میزنی که نقدتون خوب بود!!!!!!!)

  22. نخیرم کامپیوتر من درستههههههههههههههههههههههههههههههههههه… می یام هر روز نگات می کنم از دور…اما خب هنوز حضرت والایی که تو!!!!

  23. سلام میس عزیز
    من این تئاتر رو ندیدم . خوش به حالتون که همیشه توی دیدن کارها از همه جلوتر هستید . اما میس جون نمیدونم اگر واقعا این تقلیدی که میگی وجود داشته باشه پیاکدل خودش رو به مسخرگی زده؟ چرا نمیتونن از خودشون کاری بکنند . مسخره اس . ژس نمیرم کارو ببینم . مرسی که گفتی .

  24. این پست که برای کارامل نبود…برم سرمو بکشم و بخوابم تا پست بعدی…..دوستتتتتت دارم.

  25. سلام میس عزیز
    خیلی خیلی دلم برات تنگ شده بود
    مرسی از چیزی که نوشتی مرسی از این که گفتی علی رفیعی واقعا رفیع است و هر کسی نمی تواند او باشد.
    باز هم معذرت می خوام به خاطر دیر آمدنم و این که چند خط در میون یکی از نوشته هات رو از دست میدم.
    به هر حال مهم اینه که همیشه این جا احساس خوبی دارم.

  26. من قول می دم که حتما سی دی یا دی وی دی شکار روباه بخرم تا دیگه اینقده غصه ندیدنش رو نخورم.
    کمک هم اگر خواستی و کاری اگر از دستم بربیاد حتما خبرم کن.لبخند

  27. دیشب توی گالری نشسته بودم، یکی اومد داد زد که "حضرت والا اگه بلیت دارید، داره شروع میشه" … لبی تر کردم و دودی بیرون دادم و طبق معمول گفتم من حالا حالا ها گُه بخورم ایرانشهر کاری ببینم…
    ولی در کل بحث، بحث ایرانشهر نیست، در کل نمایش اوضاع خوبی نداره… هیچی اوضاع خوبی نداره…

  28. حداقل میخوای نقد کنی دیگه توهین نکن!! شما مایکل جکسون میدیدی ما داشتیم هنر خانم رضوی و میدیدم!!

  29. من قول می دم که حتما سی دی یا دی وی دی شکار روباه بخرم تا دیگه اینقده غصه ندیدنش رو نخورم.
    کمک هم اگر خواستی و کاری اگر از دستم بربیاد حتما خبرم کن.لبخند

  30. دیشب توی گالری نشسته بودم، یکی اومد داد زد که "حضرت والا اگه بلیت دارید، داره شروع میشه" … لبی تر کردم و دودی بیرون دادم و طبق معمول گفتم من حالا حالا ها گُه بخورم ایرانشهر کاری ببینم…
    ولی در کل بحث، بحث ایرانشهر نیست، در کل نمایش اوضاع خوبی نداره… هیچی اوضاع خوبی نداره…

  31. کاش کسی بود که قفسم رو به باغی زیبا میبرد تا روحم رو شاد کنه.