بایگانی برچسب: نقد آثار ادبی

پیتر و ایران

آمبیانس ((  اینجا )) ست . به به . شخص سمت راست ( پیتر بروک ) نام دارد که خب ، کسانی که اهالی تئاتر هستند ایشان را شناخته و اون هایی که نیستند بدونند ، ایشون کسی بود که در سال ١٣۵١، یک بار به ایران آمد و در جشن هنر شیراز تئاتر (اورگاست ) را با کسانی که …

ادامه نوشته »

حبس

  سوگند به همه ی سوگندهایی که همه ی مردها شکسته اند که همینک قفل را شکستم و از محبس خلاص شده و در کوتاه ترین زمان ممکن حیات خود را مهر کرده در این خاک و نامه های شما را بوسه زده بر در و دیوار اتاقم خواهم آویخت . در این مدت که نبودم 2 کیلو وزن کم …

ادامه نوشته »

اینترلود – بلیط نیم بها –

 مثلا من یک عدد میس خوش و خندانم . مثلا دارم با دمبم گردو میشکنم ، مثلا میخوام  بگم هیچ وقت توی هیچ هچلی نیفتادم برای همین خیلی خوش و خندان ، با خط 11 میرم سر یه کوچه ، تا این سر کوچه رفتن باید کلی سرپایینی نفرین شده رو طی کنم ، طی میکنم . وای میستم . …

ادامه نوشته »

افقی پر از غبار

آمبیانس : سکوت       وقتی که اینجا آماج توپخانه ی نامرئی خودمان شده ، وقتی که هوا سخت سرد و خشک شده و مزاج هوا سنگ شده ، افسرده شده ، ما داریم چه کار میکنیم ؟ به روزمرگی هایمان ادامه میدهیم . بی اعتنا از کنار همه چیز میگذریم . همچنان جشن ها میگیریم ، حتی جشن …

ادامه نوشته »

نوسترآداموس یا میس ؟

  یک شب که  تولدم بود ، با چکمه ی 15 سانتی خود ، همراهِ سگ مسخ شده ام و لباسی از خز توی کالسکه ای با 14 اسب نشستم . . . ابر بارانش گرفته بود و من خیلی غیر عادی شاد بودم . شادی میکردم . می خورده و لپ می رنگی شده بودم . . . موهایم …

ادامه نوشته »

“Le passé” / The Past/ گذشته

  گذشته      قبل از دیدن ِ فیلم ِ (( گذشته )) ناخودآگاه یک حس ِ کنجکاوی داری ؟ حضور علی مصفا در فیلم ؟ آیا به زبان ِ فرانسه تسلط دارد ؟ چقدر تسلط دارد ؟ پس بنا بر این پیشینه حضورش در فیلم برای چه خواهد بود ؟ تصویری زنی میان ِ دو مرد در پوستر ! جایزه ی کَن ! آیا …

ادامه نوشته »

تولدت مبارک !

(جمیله شیخی) بزرگ ، یکی از هنرمندانیست که به نظر من تاثیر خودش را در همه ی کارهایی که بازی کرده ، درست و ماندگار،  به جا گذاشته ، ردی که جای پایش فقط به اندازه ی خودش و قواره ی ظرافت خودش است در لحظه حک کرده . اولین بار ، اولین تصویری که از جمیله ی شیخی نازنین …

ادامه نوشته »

کودکی . . .

سرآغاز : ( این ) پرولوگ : دکتر روان شناس یا روان پزشک یا روان پریش  ، سرش رو آورد جلو  و از من که توی صندلی فرو رفته بودم  پرسید :” وقتی در خونه ت رو باز میکنی میری تو ،‌وقتی در باز میشه چه احساسی داری؟ “ من : ” ( به دلیل ترس از کتکهای بانوی خانه ، …

ادامه نوشته »

کمک

بس تجربه کردم در این دیر مکافات با دردکشان هر که در افتاد بر افتاد * گاهی به جای دردکشان ، سوختگان هم میبینی … *** نقل اینکه چرا تا حالا نوشتم حکایت آوارگی و این ها نیست . لپ تاپ بنده مشکل داشت ، حل شده به شکرخدا منتهای مراتب حالا هم که درست شده فلش پلیر نداره که …

ادامه نوشته »

آواز زنان زیر اکسیژن مصنوعی

  آواز زنان زیر اکسیژن مصنوعی   هی خانه ی موسیقی سلام ! هفته ی پیش توی دوازدهمین جشن خانه ی موسیقی ، توی تالار وحدت ، اومدی و معلوم نیست چی شد ، چه جوری دری به تخته خورد و تو از دوازده تا بانوی موسیقی تقدیر کردی و عده ای هم واست هووورااا کشیدند که بابا تو چه …

ادامه نوشته »