بایگانی برچسب: میس شانزالیزه

عدو شود سبب خیر

  میس شانزه لیزه ناخن هایش را سوهان زد . فوت و بلند و بالایی بهشان کرد. غبار سفیدی عین برف از زیر ناخن ها بلند شد و روی زمین نشست . میس شانزه لیزه از روی صندلی بلند شد و رو به روی آینه ایستاد . بارانی چرم مشکی رنگش را به تن کرد . کمربند پت و پهن …

ادامه نوشته »

اختراع و پروفسور بالتازال

از در و دیوار شیمی و عنصر میریخت . میس شانزه لیزه نگاه کرختش را انداخت به قفسه ی رو به رو . مواد شیمیایی رنگی با عطرها و جنس های مختلف کنار هم …قد و نیم قد ردیف شده بودند. صدای قل قل از آزمایشگاه پشت سرش بلند بود . پروفسور بالتازال دستش را کشید به ریش پروفسوری اش …

ادامه نوشته »

مرثیه ای برای یک سبک وزن

مثل همیشه رسیدن به ۴ راه ولیعصر نیرویی مرموز رو توی وجودم فعال میکنه…شاید بوی نسکافه و سیگار و کاغذ کاهی و یا نم نم بارون و صدای هر هر حنده یا شاید هم هق هق گریه واسه زمانی که دم تلفن کارتیا صف میبستیم و میخواستیم اذیت کنیم جماعتی رو و گروتسکی به وجود میومد که خند خندان و …

ادامه نوشته »

پدرو پارامو

 * با توجه به اینکه هر بار  که در مورد کتابی  یا فیلمی در این جا نظراتم رو هویدا کردم دوستانی آمده اند و پیشنهاد دادند که :” کاش از قبل میگفتی ….” فکر کردم این بار به جای بذله گویی یا مدیحه سرایی در رثای خودم و این زندگی بیایم و از کتابی که دست گرفته ام تا بخوانمش …

ادامه نوشته »

جارو + حماقت من

میس شانزه لیزه چمدان را وسط اتاق گذاشت و شروع کرد بستن وسایلش….هر چه بود و نبود را در آن ریخت و آماده ی هجرت کوتاه مدتی شد…تا بلکه در این هجرت کوتاه مدت بتواند رمان آخر را آن طور که باید و شاید ماشین کند و به قول و نصیحت دوستش عمل کرده قسمت هایی را حذف کرده و …

ادامه نوشته »

شاید….

  بعضی وقت ها از خودم سئوال میکنم” یعنی تو قبل از اینکه همینی باشی که الانی چی بودی ؟” و مدام فکر میکنم که شاید من یک ذره بودم در خورشید….یا یک گیاه بودم …شاید گیاه گوشتخوار وحشی و سرکش…شاید هم یک کرم خاکی بودم یا که یک جغد توی خرابه ها….درست مطمئن نیستم….اما هر چیزی که بوده باشم …

ادامه نوشته »

زن ستوان فرانسوی

پرولوگ : همین جوری که از فرط کنجکاوی و فضولی سر خم کرده بودم ببینم فیلم های جدیدی که پهن زمین شدن چیه…احساس کردم کسی از پشت سر سعی میکنه کیفم رو بدزده…پس بدون اینکه نگاهش کنم کیف رو از بندش از روی شونه -طی حرکت مارپیچ -چرخوندم دور مچ دستم و بی اینکه به پشت سرم توجهی کنم…در میان …

ادامه نوشته »

عشق بهتر است یا ثروت ؟

    عشق بهتر است یا ثروت ؟ همیشه وقتی زنگ انشا میرسید یکی از کلیشه ای ترین سئوال های معلمی که رسالت تدریس انشا رو بر عهده داشت این بود که گچ رو برداره و روی تخته بنویسه (علم بهتر است یا ثروت ؟) و همیشه همه ی بچه ها انشاهای زیادی در باب بهتر بودن علم مینوشتند و …

ادامه نوشته »

ای (یی-چینگ) چاخان !

  سکه ها رو توی دستم چرخونم و یه نفس عمیق کشیدم و سعی کردم خودم رو با کهکشان ها و جهان یکی کنم و روحم رو به اعماق جهان بفرستم…..سکه ها رو میچرخوندم و بعد مینداختم روی سطح صاف پارکت اتاقم…سکه ها دور خودشون چرخ میخورن یه طوری که انگار مثطند (ببین اینو مخصوصا این طوری نوشتم ها )….بعد پهن …

ادامه نوشته »

روان شناسی از راه دور

من مدت هاست که میخوام در مورد یه مسئله ی فوق العاده جزیی و کم اهمیتی بیام نظریه ام رو ارائه بدم اون هم چیزی نیست جز برنامه هایی از قبیل – رازها و نیازها– و غیره که ماشاالله تعدادشان به تعداد انگشتان دست و پای من و تو همه ی برو بچه هایی که سمت چپ لینک شده ن …

ادامه نوشته »