دستم را بالا آوردم ، بالا آوردَمش و پیش ِ رویم بگرفتم ، پیش ِ رویم بگرفتم و تپش هایش را بشمردم . تپش هایش را که کف ِ دستم بدیدم ، غلطیدنش را خندیدم ، این خنده نه از ِ سر ِ شوق بود که از سرِ باختن بود . بود ، همیشه در گذشته جا مانده بود و …
ادامه مطلبایستاده همچون سرو خواهم مُرد !
میس شانزه لیزه ،پوستین ِ شُتُرکُش را پوشیده بود . پوستین ِ شترکُش بوی روده و خون و رگ میداد ، اما گَرم بود . در آن هوای تازه نَفسِ بهاری ، که سرش سردی میکرد و تهش باران میزد ، پوستین ، خوب گرم بود . اصلا پوشیدن لباس ِ مردی که دوستش داری ، همیشه حالِ خوشی دارد ، انگار همه …
ادامه مطلبهرگز فراموشم نکن NEVER FORGET ME
به بهانه ی نمایش ى ویدئوهای سمیرا اسکندرفر این نمایش ها که شامل ِ سه ویدئو ( من برگشتم خونه ، توی یک اتاق ، جهزیه ای برای ماهرو ) همراه ِ عکس های سیاه – سفید فیلم بلند ِ روت کانال از سمیرا است در نگارخانه ی شماره ی 6 تا 25 اردی بهشت از ساعت 5 تا 9 شب ، …
ادامه مطلبدال . الف . ف
دروغ چرا ؟ تا قبر آ.آ.آ.آ نوشتن در مورد ِ دال . الف . ف ِ برایم موشکافی دردناکی است ، ازیرا که باید در حُسنِ مطلع اَش به خودم و زنان تَشر زده و سپس به مردان و پدران و جامعه . . .و تیغ و تشر بازی خلاصه ، هرگز نکرده است من را راضی . باری اندر …
ادامه مطلبخیابان گاندی
ایدون که دارم مینویسم ، همین (اینک ) را میگویم ، روی پله های سرد ِ مرکز خرید ِ گاندی با یک چمدان نشسته ام . همین حالا را میگویم که ساعت به زمان ِ تهران ، دو بامداد است ، هیچ صدایی نیست جز صدای باد و هیچ نوری نیست جز روشنی شَب . من با یک پالتوی نازک ِ مخمل ِ مشکی که …
ادامه مطلبدر بدن ِ روح
“مودب باش و ملاحظه کن ، ساکت باش و در خَموشی روشن باش ، جلب ِ توجه ننما و نسخه ی تکراری باش .” گفت مرد . میس شانزه لیزه خورجینه اَش را باز کرد و نصیحت ها را در آن بگذاشت . اکنون از آن روز میگذرد به سال سیزده ، اینک میس شانزه لیزه روی به آرامگاه ِ اهریمن و …
ادامه مطلبتقدیر الابختکی
تقدیرِ الابختکی ، بتاز ! عروسک ِ اسباب بازی ، یه سر ِجداست توی دل ِ باغچه ، یه تَنش جداست لعنتی ! تقدیرِ الابختکی ، بتاز ! خیالی نیست ، کوه به کوه برسه ، بازم جای ما خالی نیست که نیست . تو بتاز ، تقدیر الابختکی ! من جام توی قاب ، ماه هاست خالیه تو بتاز ، ای چرتکی …
ادامه مطلبچرا شبیه کاکتوس اَم ؟
چرا شبیه کاکتوس اَم ؟ چرا شبیه کاکتوسی ؟ این نوشته را تقدیم میکنم به همه ی کسانی که از پدر – مادر های نارَس به این جهان پا گذاشته اند و ( یتیم تر از یتیم ) اَند . “تو شبیه کاکتوسی ، حالا گُل هم داری امّا پُر از تیغی ، هر کسی نزدیکت بشه ، آسیب …
ادامه مطلبمرد ِ بی سر و تَه !
” ای پا اَنداز ! من را جا اَنداخته ای . مثل ِ یک حرف ِ اضافه . من همان خاطره ی آخته ام ، ای هرزه گَرد ِ هرجایی پَسند ! از من تندیسی بساز ، بزن به آواز و دیوانه شو !” مردِ بی سر ، نامه را در مشتش مچاله کرد و توی آتش کنار ِ نیمکت اش انداخت . نیمکت …
ادامه مطلبآیا علیرضاخورشیدفر درگذشت یا ما از ایشان درگذشیتم ؟
میس شانزه لیزه پالتوی مخمل مشکی اش را پوشید . دستکش سیاهش را دست کرد . از درز و شکافِ دیوار و پنجره سوز می آمد . سوز آتش ِ بی رمق ِ شومینه را خاموش کرد و خاکسترِ کم جانش را به جا گذاشت . میس شانزه لیزه آب دماغش را بالا کشید و صورتش را با دستمال پاک کرد . …
ادامه مطلب