پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳

sanazseyedesfahani

قتل آقای کاف

گفت و گوی میس شانزه لیزه با جواد روشن به مناسبت اجرای قتل آقای کاف    گفت و گوی میس شانزه لیزه و دکتر جواد روشن پیرامون ِ نمایش ِ ( قتل ِ آقای کاف ) . . . پیش از گفت و گو  میس در مورد ِ زیاد بودن ِ تماشاچی های قتل ، از دکتر روشن میپرسد و اینکه خدا وکیلی چند نفر …

ادامه مطلب

زمین

سکوت میس شانزه لیزه همین طور که توی جزیره در کهکشان قدم میزد و دستهایش را از پشت به هم گره زده بود و فکرهای عجیبی توی ذهنش میلغزید ، به ناگاه با شنیدن صدای جیغی بنفش از خود بی خود شد و زمین را نگاه کرد . صدا از زمین بود . کسی داشت بد جوری داد میزد . …

ادامه مطلب

قایق

آمبیانس ( ** )  چشمم رو که باز میکنم میبینم روی سقف ِ اتاقم یه قایق ِ قرمز داره روی موج ها تکون میخوره ، یاد فیلم ِ پاپیون می افتم . . . کاش این قایق بره سراغ ِ مردی که از بالای کوه پرید و خودش رو برای آزادی به صخره و موج و بیکرانگی سپرد . . . از روی تخت …

ادامه مطلب

سحر ها . . .

آمبیانس ((  کنسرتوپیانو شماره 2 .راخمانینف ))   خواب دیدم درِ باغ بچگی هام باز مونده ، لای لولای درش عَشقه در اومده و خودش رو دور ِ لولای در پیچیده ، یک طوری که انگار اون لولا رو اسیر ِ خودش کرده و در راه فراری نداره . . . در زنگ زده بود . باد چرخ زنان زوزه میکشید و این …

ادامه مطلب

مرد عوضی

آمبیانس : ( کاپریس24/پاگانینی در * )  میس شانزه لیزه توی بالکن ِ مرد ِ عوضی ایستاده بود و سیگار میکشید ، با دود ِ بی قرار کلنجار میرفت . دود به طرز ِ غیر عادلانه ای به سمت ِ چشم های میس فِر میخورد . میس شانزه لیزه به افق ِ پیش رویش که پر از استخوان بود نگاه میکرد . نه درختی و نه …

ادامه مطلب

دیسونانس ، یک میس شانزه لیزه

آمبیانس (( پرلود در می مینور برای پیانو / اپوس28/ شماره ی 4/ شوپن در ** یا در ** یا در **  بشنوید  ))   دستم رو توی گلوم میبرم و کلی مروارید و پولک و گلِ ِ چینی ریز ریز در میاورم . . . باز دستم را توی گلوم میبرم و یک تخم ِ سفید بیرون میاورم . ماهی تابه را روی گاز …

ادامه مطلب

چاتانوگا / آقای شهردار

چون خورشید چهره نشان کرد ، میس شانزه لیزه با نوازش تیغه ی آفتاب ، پلک پُف کرده ی خود را به سختی گشود و عینک آفتابی زد و رفت توی بالکن  . ابرها در هم تنیده بودند و در خاموشی شب برای هم ناز و نیاز ها کرده بودند و صبح  دمان و سپیده زنان از شرمِ نور ِ بر …

ادامه مطلب

ببخشید ، شما ؟

فک میکردم تو یه عقابی ، من یه جغد ، فک میکردم یه زمانی ، من و تو دو پرنده بودیم توی یه کوهستان ِ غریب ، توی لونه هامون ، با نگاه ِ تیزمون ، همسایه های ترسناکی بودیم تو و من برای همه اطرافیانمون ، فک میکردم ، زمین که بچرخه همه ازش میفتن زمین جز تو و من ، …

ادامه مطلب

شیش و بش

دکان ِ جدید ِ میس شانزه لیزه ، کافه ای بود ، شبیه هیچ کدام از کافه هایی که فیلم های سینمایی نشان میدهند ! اسمش کافه بود ، توی این کافه از شیر ِ مرغ تا جون ِ آدمیزاد پیدا میشد ، یک جورهایی شهر فرنگ بود . از همه رنگ بود . کافه ای بود که کفش  رو آینه ی نشکن ، …

ادامه مطلب

باران من را میخورد

این آسایش و راحت ِ گرمابه چیست ؟ آنگاه که قطرات سرد و گرم در هم میلولند و با هم می آمیزند و یکی میشوند و پُر میشوند از هم و با هم خالی میشوند از هم و با هم به ته ِ چاهی میروند ،نامش  قنات و بهتر بگویم فاضلآب . که این دو قطره با هم در این معبرِ زیر …

ادامه مطلب