گفتگوی ساناز سیداصفهانی با پری صابری
[ برش هایی از گفتگو با پری صابری از روی عکس پیاده شده است . این گفتگو در شماره ی ۱۳۴ ، سه شنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۵ روزنامه اعتماد ملی چاپ گردید . ]پری صابری سال ها است که می نویسد و کارگردانی می کند. او این بار به سراغ لیلی و مجنون نظامی رفته و بر اساس آن نمایشی را برای اجرا در تالار وحدت آماده کرده که قرار است از فردا چهارشنبه ۲۸ تیر ماه روی صحنه برود. در این نمایش یازتا یاران و آتش تقی پور بازی می کنند. با پری صابری درباره اجرای لیلی و مجنون و دیدگاهش نسبت به متون ایرانی گفت و گو کرده ایم که در ادامه می خوانید.
میدانیم که رنج و نابودی آدمی می تواند محصول انتخاب عمل و قهرمان بودن او باشد. به نظر شما در این نمایش قهرمان تراژیک کیست که دچار هامارتیا و رنج و سپس تحول و بازشناسی شود؟ لیلی و مجنون عملا برای رسیدن به یکدیگر دست به عصیانگری نمی زنند و برعکس تن به رعایت قوانین و تابوها می دهند در صورتی که در گوشه دیگر این مثلث عشقی، رفتار ابن سلام نسبت به آن زمان متمدنانه و مدرن است و از خود گذشتگی اش حیرت آور اما بازهم قهرمان نیست. تحلیل شما از این سه شخصیت و عشق از زاویه دیدشان چیست؟
مبنای زندگی برای من عشق است اگر عشق وجود نداشته باشد زندگی هم وجود ندارد. حالا عشق در سطوح مختلفی ابراز می شود. در منظومه لیلی و مجنون عشق در نهایت زیبایی و خواستن است. این خواستن دو رو دارد؛ یکی عشق ناگزیر زن و مرد به یکدیگر است که باعث و بانی تسلسل نسل میشود ، اگر عشقی نباشد اصلا نسل منقرض می شود یکی دیگر هم عشقی است که بین دو آدم نباشد و غیر زمینی باشد که لیلی و مجنون در واقع این عشق را هم دارند. آنها فراتر از عاشق مادی می روند، آنها خودشان را در گرو عشقی می گذارند که در آن ایثار و فداکاری هست و حتی در نهایت ممکن است هر دوی آنها را هم نابود کند . بنا بر این این دو تا شخصیت هر دو قهرمانی هستند که عشق را در بالایی ها می پذیرند نه در ارتباطی که معمولی هست و برای همه پیش می آید . کسی نیست که در دنیا عشق را تجربه نکرده باشد چون در این صورت است که زندگی تداوم پیدا می کند و در غیر این صورت مقطع می شودو از بین می رود. مجنون به خصوصی از کلماتی که در طول نمایشنامه با آن برخورد می کنیم فراتر از عشق مادی می رود. در واقع لیلی بهانه ای است برای او که به مرحله بالاتر برسد و می رسد. مجنون به معنویت بالاتر می رسد اگر تمام دیالوگ ها را با دقت گوش کنیم این مساله را در می یابیم. اما آنچه که مربوط به ابن سلام است این است که بنا به امر و عادت قبیله لیلی شوهر لیلی می شود. در واقع او شوهر صوری او است چون لیلی به ازدواج او تن در نمی دهد و ابن سلام هم از نرسیدن عشق از بین میرود… قبیله ای که اسیر داده هایی هستند که گمان می کنند درست است که آنها هم مشکل شخصیتی ندارند، چون از ابتدا فکر میکردند حرفشان درست است و کسی روی حرفشان نباید حرف بزند .
مخاطب امروز تئاتر ما که دیگر محال و حوصله خواندن شاهنامه و نظامی و مولانا را ندارد و در واقع از این کتاب ها به عنوان دکور استفاده می کند چگونه کهن و یا می تواند با کار شما ارتباط برقرار کند؟ آیا این مخاطب همان نیست که در کمترین قیاس در حال نابود کردن مَثَل و اصطلاحات است و دیگر از به کار بردنشان در زبان لذت نمی برد چه رسد به درک شعر آن هم با این همه آرایه ادبی؟
اگر کسی با شاهنامه نظامی و یا سایر بزرگانی که هم ردیف آنها هستند ارتباط برقرار نمیکنند جا ی تاسف دارد،چون این بزرگان مسائلی را بازگو می کنند که جاودانه است. شما ممکن است در مملکت خودتان زندگی کنید ولی ارزش مملکت خودتان را ندانید. این دلیل بر این نیست که مملکت شما ارزش ندارد، شما چشمانتان را بسته اید. من شخصا تلاش می کنم که چشمان مردم را به آنچه دارند باز کنم. شاهنامه کتاب نفتالین خورده ای نیست سرسبز است کافی است درست نگاهش کنید . . .
مخاطب امروز تئاتر به دلیل زندگی در دنیای ماشینی تبدیل به انسان پوچ شده که خودش را به دست ناملایمات زندگی سپرده و حتی جرات خودکشی هم ندارد این مخاطب چگونه می تواند با نمایشهایی اقتباسی از متون آرکائیک دچارِ کاتارسیسم در این زمان شود و به فکر فرو رود؟!
امیدوارم که این انسان به فکر فرو رود من اعتقاد ندارم که آدم ها ماشینی شده اند اگر به چنین مرحله ای برسند یک هفت تیر بر می دارند و خودشان را می کشند. چنین چیزی نیست زندگی مشکل است . اگر شما در زندگی امید نداشته باشید زندگی مشکل است، زندگی مبارزه و نابسامانی دارد اما امید هم دارد . پس اصلا برای چی تو دنیا هستید و این آدم های بزرگ فردوسی و نظامی – راه امید را به شما یاد می دهند. نشان می دهند که از ورای همه ی این سختی ها یک افق گسترده تری هم هست که شما میتوانید به سمت ان افق حرکت کنید . چخوف که برای من حکم یکی از بزرگ ترین نویسنده های جهان را دارد جمله ای را در مرغ دریایی از زبان «نینا» می گوید که همه ی ادم ها یک صلیب روی دوششان هست ولی این بدین معنی نیست که بزنی و خودت رابکشی .
در اکثر کارهای شما حرکات موزون وجود داشته آیا حذف این حرکات از شکوه نمایش می کاهد؟
حرکات موزون طوری سر زبانها افتاده که همه فکر می کنند روی صحنه می آیند که قر بدهند. اصلا این طور نیست. حرکات موزون یعنی شما به حرکاتتان نظم بدهید که بتوانید مساله ای را بیان کنید و من فکر میکنم که حرکت در تئاتر امروز ما بسیار نقش مهمی را بازی می کند. شما نمی توانید یک بازیگرتان را بنشانید یک طرف آن یکی را هم بنشانید طرف دیگر و بگویید حالا بیا و دیالوگهایت رو بگو اینجوری حوصله همه سر می رود. امروز دنیا دنیای تصور و حرکت و جنب و جوش است. همین الان خود شما که روبروی من نشسته اید من چشم هایتان را که میبینم یک لحظه این چشم ها ساکن نیست. دائم در حال حرکت است. حرکات موزون سبک نیست. من دوست ندارم یک کار جلف روی صحنه بیاورم. حرکات موزون یعنی تلطيف حرکات به علاوه قدرت دادن به آن برای اینکه حس را درست و قوی منتقل کند. قصد ما فردادن روی صحنه نیست. می خواهم روی این مساله تاکید کنم می آیند طوری راجع به این چیزها حرف می زنند که انگار ما مطرب هستیم. می گویند مردم برای این می آیند کار شما را ببینندچون جلب این حرکات می شوند. هر کس آزاد است که نظرش را بدهد. باید به کار درست نگاه کرد و پیشداوری نکرد. خیلی کارها هم می آید اجرا می شود که حرکات در آن زیاد است، ولی کسی را نمی تواند جلب کند یک زمینه و تفکری پشت کار باید باشد که مردم را به سمت کار بکشد، نه حرکت حرکتی که وصل به یک جنبش زیر زمینی احساس و تفکر نباشد مفت نمی ارزد. هر کس سلیقه ای دارد و می تواند آزادانه حرفش را بزند، اما من همیشه ابراز سلیقه همه را تایید نمی کنم .
….
اگر بنا باشد یک لحظه مهم تراژیک را از لیلی و مجنون
انتخاب کنید کدام لحظه است؟
لحظه برخورد لیلی و مجنون با هم و جاذبه ای که آنها را به هم میکشاند و هیچ قانونی نیست که بتواند اینها را
از هم جدا کند و آخر سر هم اتحاد اینها در مرگ.
در چهره پردازی و دکور این کار چه مولفه هایی مد نظرتان بوده است ؟
الگوی خاصی نیست. سعی میکنیم فضایی را بسازیم که کار به قوام برسد. اصلا قصدم مستندسازی نیست.
از کدام کارتان راضی نیستید و کدام به نظرتان موفق تربوده است؟
موفق تر شمس پرنده حافظ او همه همه را دوست دارم مثل بچه آدم میماند آدم نمی تواند فرق بگذارد. عاشق همه شان بودم که روی صحنه آوردمشان و از آنهاراضی هستم. یعنی هیچ کدام از کارهای شما دچار ضعف نبوده؟ ضعف همیشه هست. ما هیچ وقت به هدفی که مدنظرمان هست نمیرسیم سعی می کنیم که برسیم تلاش میکنیم ولی هیچ وقت نمی رسیم. به دلیل همین نرسیدن ها هم هست که آدم می خواهد جلو برود. می گویند فواره چون بلند شود سرنگون شود. برای همین هم اگر به هدفت برسی از یک طرف دیگر باید پایین بیایی ما باید تلاش کنیم که ضعف ها و هدف مان رابشناسیم و حرکت کنیم.
وضعیت تئاتر ایران نسبت به جهان چگونه است؟
نمی دانم ضعیف است. خیلی ضعیف است. در جهان به این مساله نگاه میکنند توجه می کنند و به تئاترشان می رسند. ببینید به تئاتر انگلیس و فرانسه و ایتالیا رسیدگی می شود و توجه میشود که میشود تئاتر انگلیس تئاتر فرانسه یا… برای بعضی کشورها مهم است، برای بعضی هم نه همان کشورهایی که فوتبالشان به صدر می رسد به آنها رسیدگی شده تئاتر خوبی هم دارند، چون تئاتر افتخار فرهنگی شان است و به آن علاقه دارند و رویش سرمایه گذاری میکنند اگر میخواهید ملتی را خوب بشناسید به آثار دراماتیکش نگاه کنید. شکسپیر همه چیز را گفته انگلیس را زیر و رو کرده و خیلی قدرتمند به مسائل جهان نگاه کرده است.
برای آینده چه برنامه ای خواهید داشت؟
احتمال دارد «بابا نشاط» برگرفته از ملا نصر الدین باشد.