از ماضی تا مستقبلش ، حمالِ عمارتی بودم مقرنس نشان ، هر کنجِ ضلعش آیینهبندان، از سخنی به سخنی در سفر شدم . در نهایت نیست ، من شدم و آنچه هست گشت نامش شد کتاب . مهرههای این تسبیح هر یک ستارهای سخنور بودند و زنهارداری استوار کرده دستشان را به دستم دادند تا در یک نبّاشی تاریخ ، متحد شویم با عشقی مسخر به طرب و شور ، به شیرینی اصواتِ بیبدیلِ مدفون در سلولهای عمارت تالار رودکی .
نخ من شدم ،مهره دیگران .
نه آنان که بنازند به حشمت و جاه که آنان که بسازند بر سوزِ دوردستی تاریخی فراخ.
کتاب نامبرده، حسین سرشار همچنان ادامه دارد …
این رونما ، در آشیانِ موزه موسیقی بتهوون به تاریخ سردترین شب ۴۰۲ ، هفتم اسفند و با حضور گرمترین قلبها به سربلندی برپا شد .
کمال تشکر را دارم از عزیزانی که به حرمت او ، ایستاده جلسه را سپری کردند .
از مصادیق حلال شادی همانا حضورِ اساتید و دوستانی بود چون بانو شهلامیلانی و آقایان استاد جاوید مجلسی ، هوشنگ گلمکانی ، سجادپورقناد، اصغر جنابی ،رضاآشفته،محسن خیمه دوز ، اسدالله امرایی ،احمد تهوری و عزیزانی چون آرش نصیری ، سیناجعفریکیا، آقای میرعلینقی،دوستان هنرمندی چونرویا میرعلمی ، نگین احتسابیان، یکتا اعتمادی و عزیزانم سروش میلانیزاده، غلامرضاصراف، علی دادرس ، اسماعیل عباسی، علیرضا کلیایی ، حامد شیوایی،بهاره ارشدریاحی و سحرِ دنیای صوفی و محمدرضا ذبیحی و آرش بابایی عزیز و …
تشکر ویژه دارم از دوست مهربانم جلال زرگانی برای عکسهای ماندگارش
و
برای همیشه سپاسگزارم از بابک چمنآرا ی گرامی و خانه موزه بتهوون برای فرصتی که به این رونما دادند .