“ هیچ کدام از ما طی فرایند رشد هرگز قادر نخواهیم بود از تاثیر گذاری و نفوذِ مادر در روانِ خود بگریزیم . ” *
فیلمِ خونِ مقدس سه فیلمنامه نویس دارد که یکی از آنها خود خودوروفسکی میباشد . اهمیتِ نویسنده در این سینما مشهود است . خون مقدس یک اثر دقیق روان شناسانه از وجودِ مادرِ کنترلگر در زندگی ماست . البته خودوروفسکی برای نمایشِ بحرانِ مادرِ کنترلگر در روانِ فرزند و مراحلِ رشد او سعی میکند همانند سایر فیلمهایش دست ببرد به جهانِِ پر رمز و رازِ سیرک .
در توضیحاتی که در ویکیپدیا و سایر متن ها از این فیلم شده ، به غلط آن را سورئال نامیدهاند حال آنکه این اثر یک سینمای فرافانتزی ست . دلایل آن را در متن توضیح خواهم داد .
مضمونِ خون مقدس شرحِ زنی ست که معبدی ساخته و تندیسِ دست بریده ی زنی قربانی را ستایش می کند . این زن قرمز پوش حوضچه ی خونی و مرکز معبد ساخته و زنانِ زیادی هم از او طرفداری می کنند . بتِ مقدسِ او زنی ست که قربانی شده و دولت میخواهد با تانک از روی این معبد رد شود و ویرانش کند . در ابتدا اتحاد زنان را میبینیم که با لباسهایی سرخ ، با علامتی روی سینه از دوستِ بریده ، دستهایشان را باز کرده اند و اجازه نمیدهند معبدِ مقدسشان نابود شود . پاپ از یک ماشینِ مدرن پیاده می شود و با زن داخل معبد میرود تا ببیند چقدر توضیحات زن از پرستش این قدیسهی ساختگی درست است . پاپ – یا کاهن مسیحی – متوجه می شود حوضچه با رنگ به قرمزی در آمده و خون نیست ! کاهن آنها را فریبکار مینامد و دستور ویرانی معبد را صادر می کند .
زنِ سرخ پوش ، پسری دارد به نام فینیکس که سوژه ی اصلی فیلمساز است ، فینیکس در بحران بلوغ شاهدِ افکار افراطی و کنترلگر مادر است و از طرفی شاهدِ چگونگی شغل پدر ( صاحب سیرک ) .
پدر فینیکس سیرک دارد و با یکی از زن های بیبند و بار سیرک به همسرش خیانت می کند . زنِ سرخ پوش بعد از دیدن این خیانت روی اندام تناسلی زن و شوهرش اسید میریزد . پدر فینیکس که بعد از این اسیدپاشی خودش را بی هویت میبیند درجا دو دستِ زنش را میبرد و چاقو را توی حلق خودش می کند و میمیرد . از آن شب به بعد سیرک به هم میریزد و فینیکس دچار اختلال روانی می شود با این وجود مادرش از او می خواهد جای دو دستِ نداشته اش را پر کند . به جای او پیانو بزند ، به جای او بافتنی ببافد و با دستانِ او زن ها را بکشد . در انتها فینیکس با کشتنِ این مادر روان پریش و دیوانه به زندگی باز می گردد .
لوکیشن اصلی فیلم سیرک است . سیرک یکی از مهم ترین عناصر بصری ست که ناخودگاهِ انسان را به صورتِ ابژه پیش رویمان قرار می دهد . سیرک ، در زیرِ چادر رنگینش جهانی تازه برای ما در چنته دارد . محلی ست از کشمکش انسان با انسان ، انسان با حیوان ، انسان با اشیا ، پر از نمایش های دروغینِ اگزجره شده ، اکسپرسیونیسم محض ، نور ، رقص و شعبده بازی ، هرآنچه بیرونِ آن دایره نیست زییر چتر سیرک میسر است . بند بازی ، معره گیری ، پرتاب چاقو ، طناب بازی ، راه رفتن روی طناب ، معلق بودن در فضا ، خاموش شدن رنگ ها و صدا ها و پدیدار شدن اتفاقی نا معلوم . تماشاچیان گرداگردِ صحنه تحت تاثیر نمایشی هستند که از تمام نقاط جذاب و خیال انگیز و ترسناک است . شبیه خواب ، شبیه بالا آمدنِ اضطراب ها و عقده ها ، نمایشِ غریزه به صورتی غیر متعارف . بهترین جا برای حل و فصل کردنِ درون انسان . رو به رو شدن خود آگاه و ناخود آگاه . رمزهای افشا شده زیرِ چتر امنِ سیرک افشا میشوند .
دلقکان ، کوتهقامتان ، آدمهای ناقص ، گریم های پر رنگ ، خالکوبی ، نمایشِ آدمهایی از جنسِ خواب یکی از مهمترین و جذاب ترین نقاط فکری فیلمساز است که شاید خودش را به عنوان یک کاراکتر بتوان ارزیابی کرد .
سینمای خودوروفسکی پر از نماد است . سینمای خودوروفسکی از این نمادها جهت نشان دادن روان نژندی ها ، سیاست و مذهب و فرهنگ استفاده می کند .
ما در ابتدای فیلم فینیکس ( بازیگر این نقش خودوروفسکی ست ) را می بینیم که در یک تیمارستان بالای درخت است . او برای روایت داستان تبدیل به ققنوس می شود و طی یک فلش بک فلش فوروارد ما را به جهان ناشناخته ای می برد که برای تحلیلش باید آگاه باشیم .
او ققنوس می شود . روی سینه اش علامت یک ققنوس دارد . در خون مقدس ، فینیکس از یک پسرِ زیرِ سلطه تبدیل می شود به یک مردِ آزاد و رها . این ققنوس را پدرش با چاقو روی سینه ی او حک می کند . میراثی که از پدر به او میرسد همین نقش است . رسیدن به استقلال و رها شدن از بند .
در سکانس های اولیه ی سیرک ، فیلی را میبینیم که دارد از خرطومش خونریزی می کند . فیل نماد عرفان و تخیل، قدرت ، غرور ، آگاهی و عشق به خانواده است . میتوان خرطوم آن را نماد نرینگی دانست . پس خودوروفسکی با این خون ریزی سورئال و اغراق شده می خواهد در ابتدای فیلم به ما بگوید عشقِ به خانواده از ناحیه ی مردِ خانواده دچار خون ریزی شده و خانواده در حال سقوط است مثل فیل ِ رو به مرگ .
موتیف چاقو : یکی از مهمترین شاخصههای فیلم خون مقدس است . تاکید فیلمساز بر پدر خانواده در سیرک و پرتاب چاقو ( نمادِ نرینگی )اطرفاِ زنِ خالکوبی شده ی ایستاده ی روی دارت بزرگ . نگاهی هرزه و نابود گر . کمانه ی این نگاه با چاقو نشان داده می شود . لیسیدن چاقو توسط زن هرزه ی سیرک ، نمادی از یک رفتار ناهنجار جنسی . جادوی سحر کردن چاقو وقتی که با حرکتی ساختگی می توان دیگران را هیپنوتیزم کرد ! بریدنِ طنابِ تابوتِ فیل توسط چاقو . ( پدر خانواده ، موجب قطع شدن ریشه ها می شود . ) . بریدنِ دستِ زن سرخ پوش ( مادر ) با دو چاقو . ، وسیله ی خالکوبی حکاکی ققنوس با چاقو . ابزاری که باعث زندگی و مرگ می شود . می توان زخم ها را برداشت و میتوان جان ها را گرفت . از این ابزار با کاربردی دو سویه به دقت و با هنرمندی تمام در فیلم استفاده شده است .
موتیف ققنوس : نماد جاودانگی و عمر دوباره ، نام فینیکس از همین کلمه برگرفته شده است . بازتولید از خاکستر .
وقتی پسر به مرحله ی بلوغ می رسد پدرش نقش ققنوس را روی سینه ی او نقر می کند . هم زخم است هم زیباست . با خون نشان داده می شود ، هم ترسناک است هم اثرش ماندگار . تناقضاتی جذاب که در گوش مخاطب کوبیده می شود . بالافاصله پدر دست فینیکس را می گیرد و او را به دختری میسپارد که هم سن و سال خودش است و تاج گل و تلی از خرگوش دارد که نمادی از رابطه جنسی ست .
با وجود اینکه پدر در فیلم مردی شهوتران معرفی می شود اما او به فینیکس میراثِ ققنوس بودن را میدهد و باعث میشود مادرِ سمی فیلم در انتها شکست بخورد . تا این جای داستان مادرِ سمی فیلم خون مقدس ، نه تنها توجهی به بلوغ پسرش نشان نداده بلکه در ابتدای فیلم او را خرافاتی با خلقیات افراطی میبینیم . وقتی این زن ، شوهرش را در حال معاشقه با زنی میبینید ، بدترین شکل و دیوانه کننده ترین شکل انتقام را انتخاب می کند . او موجب آسیب دیدن زن هرزه و مرگ شوهرش می شود . وقتی دو دستِ خودش را از دست میدهد بی اینکه شاهد رنج کشیدنِ این مادر مستبد و کنترل گر شویم او را این طور میبنیم که رو به روی پنجره ی تیمارستان از فینیکس می خواهد تا همراهی اش کند . تا با دست های فینیکس بافتنی کند ، تا با دست های پسرش پیانو بزند ، تا با دست های پسرش سرش را بخاراند . تا با دست های پسرش ادم بکشد . ما میبینیم که غزیزه ی مادری در این زن از ابتدا سرکوب شده و خشکیده . بازتاب داشتن مادری خشمگین و کنترلگر و عصبی در فینیکس ایجاد عدم اعتماد به نفس است تا جایی که او می خواهد مرد نامرئی بشود .
حال ببینیم کمپلکس منفی مادر چگونه تشکیل میشود؟ اختلال در اعتماد به نفس بنیادی در یک فرد، ریشهاش در رابطه آغازین او با مادرش است. عدم اطیمنان از سوی مادر در تأثیرات بیرونی مانند گرسنگی، درد، ترس، خشم و …منجر به بوجود آمدن “ایگو” ئی در فرد بشود که این “ایگو”، قادر به حل کردن و تمامیت بخشیدن به تجربههای مثبت و منفی در خودش نشود. این عدم قابلیت ِ “ایگو” در هضم تجربههای واهی زندگی توسط آن مادری پایه گذاری شده است که خودش قادر به تحمل تمامیت بخشیدن و در بر گرفتن تجربههای دشوار کودک خود نبوده و در نتیجه، ایگوی فرزند، جهان را آنگونه که هست مشکل خواهد پذیرفت. در چنین شرایطی است که مادر نتوانتسته با حضور و قابل دسترس بودن خود، رل تسکین بخش و تشفی دهنده که نیروهای آرکی تایپی را فعال بسازد را ایفا کند و میانجی فهم و درک جهان واقعی بگردد.
موتیف اسکلت : در تمام فیلم های خودوروفسکی اسکلت وجود دارد ، این شکل یا روی لباس ها کشیده شده یا به خودی خود وجود دارد . اسکلت هایی روی زمین ، انباشتگی استخوان ها . هدف فیلمساز از استفاده از این موتیف چیست ؟ سنبل مرگ ، چرخه ی مرگ و رستاخیز ( باز به ققنوس بر میگردیم ) ، بد اقبالی ، تنفر ، مرگ ،
فینیکس حق ندارد عاشق شود . او به هر کس دل میبندند مادرش ان زن را هرزه می نامد و با دست خود فینیکس آن را به قتل می رساند . فینیکس ناخوداگاه دلش می خواهد از یک زن قوی تر از مادرش خوشش بیاید تا این مرگ انجام نپذیرد اما با همه ی این اوصاف این مادر دیوانه است که پیروز می شود و استخر خون به پا میکند . مادر بی دست . فینیکس در صحنه هایی جادویی ، در قبرستان از تمام کسانی که ناخواسته و تنها با دست او کشته شده اند عذر خواهی می کند و صدای مردگان او را دیوانه می کند . ” چرا منو کشتی ؟”
مادر فینیکس به او می گوید : تو بدون من هیچی نیستی .
سرانجام دختری که با تل خرگوش در نوجوانی با فینیکس معاشقه کرده بود را می بینیم که به زندگی فینیکس باز می گردد و فینیکس عزمش را جزم میکند تا از این کابوس خلاص شود و با او بیامیزد . هرچند مادر را به قتل می رساند و رایحه ای ملایم در فیلم میوزد اما پلیس ها بیرون خانه که طراحی صحنه ی دکتر کالیگاری طوری دارد منتظر او هستند .
و فینیکس با دستهای خودش و آزاد و رها رو به روی پلیس می ایستد .
این فیلم یک شاهکار روانشناسی و سینمایی میباشد .
سانازسیداصفهانی
( هرگونه برداشت با ذکر منبع مجاز میباشد )