جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳

ببخشید ، شما ؟

فک میکردم تو یه عقابی ، من یه جغد ، فک میکردم یه زمانی ، من و تو دو پرنده بودیم توی یه کوهستان ِ غریب ، توی لونه هامون ، با نگاه ِ تیزمون ، همسایه های ترسناکی بودیم تو و من برای همه اطرافیانمون ، فک میکردم ، زمین که بچرخه همه ازش میفتن زمین جز تو و من ، جز من و تو ، فرقی نمیکرد ، وقتی که ما پر میزدیم توی آسمون ِ دم ِ غروب کوهستان ساکت ، پی شکارمون ، شکار ِ تو من و من شکارم خود ِ تو . . . فک میکردم من یه جغدم تو دستهای تو ، بچه جغدی تو لونه ی تو ، شدی تو ، سیمرغ و من زال ِ نگون بخت ، تو شنیدی صدامو تو منقارت رو باز نکردی ، طعمه ی بچه هات نه منو … تو نذاشتی بشم تیکه تیکه تو لونه ی خار دار ِ تو . . . حالا من همون جغدم و تو یه عقاب ، شکارم کردی ، منو گذاشتی کنار ِ لونه ات رو با اسپری خشکم کردی تو . . . عین ِ یه تابلو ، مات و صاف روی دیوار . . . نه حتی شبیه یه خاطره ، من حبس ِ اون قاب و شاهد ِ شکارهای تو . . . بره ها و گوشت ها و پرنده هایی که میاوردی و طعمه ی تو بودن و تو بعد از یه عشق بازی میخوردیشون . . . خود ِ تو . . . بعدا که رفتی . . . من رو آویزون کردی در ِ لونه ات و پر کشیدی به یه کوهستان ِ دیگه . . . حبس ِ اون قاب من و یه دشت ِ گریان و کوهستان ساکت . . . شب و روز شد ذکر ِ اسم ِ تو . . .دم غروب . . . بد تر از گودو . . . نیومدی تو … نه هرگز . . . تو منو گذاشتی رفتی . . . شن های یادگاریمو توی جیبهات پر کردی و بُردی . . . ماهی هام رو خوردی و یه آبم روش . . . فک میکردم تو عقابی ، من یه جغد ، فکر میکردم . . . همیشه اشتباه . . . همه ی اون قاب شد خون از حنجره ی من ، جیغ من فریاد . . . زندگی من . . . تا اینکه توی اون قاب خفه شدم . . . حک شدم . . . به خودم که میام توی یه کابوسم ، اسمش زندگی ، بیدارم ؛ دستهای تو آمپول و چشمهای تو نیاز ، پشت ِ کالسکه رفتی کنی ساز . . . نشسته ام با لباس عروسم که هیچ وقت برات نپوشیدمش . . . کالسکه چی رو کشتی چون دوستش نداشتی ، تو از روی همه همین جور رد میشدی ، مردمان ِ سوخته ی شهر تو نه بودند یکی نه دو تا تو مثل یه حیون ِ درنده همه ی چیزهای خوب رو بلعیدی . . . عین یه تراکتور رد شدی تو خندیدی . . . نگاه میکنم ، تاریخ ها رو مرور . . . من ، سر ِ راه بودم . . . منو قاپیدی بردی بدی پناه ، ای وای ِ من که من شدم پناهگاه و تو قفل ِ در رو عوض کردی ، منو حبس تو بد کردی . . . حالا ساعت شنی دیگه تموم شده . . . مثل شیشه ی عمر من ، شن هاش . . . دلم تنگ که میشه ، گلوم سفت و سخت میشه . . . بازم تو هی . . . . عاشق ِ دروغ و حیله ، نگاهت پر ز کینه ، دستت پر از رگ های سوخته ، میگیرمش ، برگ ها نگات میکنن ، چتر میشم کسی چشمت نزنه ، آفتاب میشم ، تن ِ سردت گرم بشه و مهتاب میشم  مونس ِ تو . . . آهنگ گوش کنی . . . من چرخ میشم ، تو بتازی تو بگازی ، من همه چیز میشم و تو هیچ وقت نمیبینی مثل خدا رو … تو نهالی حالا شدی یه درخت ِ چاق . . . ای درخت بی سایه . . . رد میشم از کنارت ، زمان که میگذره ، میکنم روت یه اسم رو با اسم ِ خودم میکنم یادگاری واسه خودم . . . همین جوری . . . الکی . . . اسم ِ کنار من نیست اسم تو . . . حالا بشو شاهد یه امنیت ِ واقعی . . . بذار ریشه هات پوک بشه و خوراک مورچه ها . . . عمری تو گوشت بره خوردی و زدی سادگی پرنده ها رو گول . . حالا بذار ریشه ها ت بپوسه . . . خش شی بیفتی . . .تو نه عقابی نه یه قصه و نه یه مرد پر از غصه . تو یه ضمیری که حذف شد از صرف و نحو من . . . مثل همون وقتا که من و تو ما شدیم و تکرار هم هی . . . حالا من هستم و تو نه . . . . . پودر شدی . .. توی کالسکه ای که بی سوار میره . . . لباس عروسم رو با قیچی تیکه تیکه میکنم ، هر تیکه رو یه جایی خاک میکنم . . . بعد انگشت هامو و بعد موهام رو . . . نیست میشم از نگاه ِ تو که بردی همه ی شن های ساحل من رو خوردی ماهی های رنگی من رو . . . و رفتی و پشت سرت رو هم ندیدی . . . حالا قبل از اینکه بیفتی میخوام روی یه شاخه ات بشینم تا تاب بخورم . . . از آفتاب آب بخورم . . . روی رنگین کمونش سر بخورم . . . ابراشو شکل اونی کنم که دوستش دارم و برم بغلش و یادم بره که تو بودی . . .افتادی شکستی و من نشنیدم که پشت سرم ، توی کالسکه یه درخت بزرگ افتاد . . . تو گفتی کالسکه چی نگه دار و و  پیاده شدی . . . خودت رو دیدی که افتادی . . . یه مشت جک و جونور بهت حمله کردن و تو رو جویدن . . . وقتی برگشتی . . . من رو ندیدی . واسه همیشه نمک شدی . . . چشم های من بعضی شب ها میباره و شوری یاد ِ تو رو به همراهش داره . . . تو ولم کردی و من از آسمون خدا افتادم توی اقیانوسش . . . واسه همیشه تو دیگه نیستی . . . کی هستی ؟ شما ؟

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …

۱۵ نظرات

  1. ای بابا ظاهرا سوء تفاهم شده!!! یک جوابیه ساده در مقابل توهین یک خانم هنردوست به یک آقای هنرمند اسمش شده "پیگیری شدید"!!! من اصولا صداقت و رک گویی رو در عین احترام دوست دارم پس صادقانه میگم کنجکاوی باعث شد دوباره به وبلاگت سر بزنم و ببینم عکس العملت در مورد متنی که نوشتم چی بود و اصولا علاقه ای به چنین وبلاگهایی ندارم. در هرصورت موفق باشی!

  2. سلام میس عزیز…
    به نظرم این پست بیشتر از این که بوی تنفر بده بوی عشق می داد!چشمک

  3. فکر کنم از فونتی استفاده می‌کنی که به صورت پیش‌فرض در ویندوز نصب نیست و به خاطر همین در بعضی سیستمها (مثل مال من و احتمالا این آقا/خانم پایینی) به این صورت درمیاد. وگرنه بعید می‌دونم کسی به این فونت، به این شکلی که من دارم می‌بینم، رای داده باشه!

  4. و یادم بره که تو بودی …كاش ميشد.

  5. ميس جونم با تو نبودم خودتم ميدونی

  6. واقعا چه خوب گفتی….کلمه ای که تضاد نداره!!!

  7. سلام میس.خوبی؟ فوق العاده یود!خیلی دوستش  داشتمخیلی

  8. سلام میس.خوبی؟ فوق العاده یود!خیلی دوستش  داشتمخیلی

  9. میس جونم سلام…یه مدت طولانی بود بهت سر نزده بودم…چطوری؟ هم فونتت خوبه هم اندازه اش!:)
    چرا همه زنها یک قصه عاشقانه غمگین دارن؟ تنها نیستی عزیزکم…:*

  10. اتفاقی یه متن از شمای باصطلاح "میس" خوندم که در مورد نادر برهانی نوشته بودید که از جملات و کلماتی استفاده کرده بودید که شاید بیشتر برازنده خودتون بود. بنظرم آدمی که خیلی ادعای صداقت میکنه اسمش رو پشت یه عنوان بی مزه پنهان نمیکنه و راحت و مودباه نظرش رو میگه و نقد میکنه. با این حساب باید خیلی ناراحت شده باشید که اقای برهانی بعنوان یکی از برترین مجریهای رادیو انتخاب شدند. در اینصورت نمیدونم واقعا چطور به شما تسلیت بگم میس! خب اگه خیلی ناراحت شدید شاید باز دلتون بخواد یکی از اون متنهای بی سر و ته راجع بهش بنویسین که کمی آروم بشین اما من جای شما بودم ….!!!!

  11. سلام میس جونم!چندبار متنتونو خوندم! خیلی زیبا و تاثیر گذار…. ممنونم…بازم ممنون عزیزم

  12. یک کلمه از این فونت رو هم نمیشه خوند خواهر من نه نوعش مناسبه و نه اندازش

  13. یک کلمه از این فونت رو هم نمیشه خوند خواهر من نه نوعش مناسبه و نه اندازش

  14. یک کلمه از این فونت رو هم نمیشه خوند خواهر من نه نوعش مناسبه و نه اندازش