معشوقه : Maîtresse

معشوق و معشوقه کیست ؟

 

در یکی از خانه هایی که شیروانی هرمی شکلش از زیر چمن ها بیرون سر زده بود و اطراف شیروانی را برف فرا گرفته بود ، قصه ای جریان داشت . قصه این طور بود که ، مردی که میس شانزه لیزه به او دلباخته بود ، که مردی بود برای تمام فصول ، شب ها قرارهایی میگذاشت که  از چشم همه ی دنیا پنهان بود ، شاهد ماجرا ، چراغ خواب که نه ، برف های پوره پوره و گه گاه شبنم و نم نم و ابرهای در هم رفته بودند . هوا مه بود . کالسکه چی همان پیرمرد کج و کوله ی همیشگی بود ، میس شاید ، همان دختر اثیری بود ، در لباس های دوره ی ناپلئون ، با دامنی فیروزه ای ، چین هایی که خودشان را در هر چرخ میس ، پژواک میکردند و خودشان را به رخ مردی برای تمام فصول میرساندند . میس شانزه لیزه عطر همیشگی اش را زده بود . . . مرد ، که میان کاغذ پاره ها گم بود ، بوی مقوا میداد . سازش که هورن بود روی میز خاک گرفته بود و تارهای عنکبوت کنج اتاق زیر شیروانی را خاطره بافته بودند . میس به زیر چشمهای مرد که گود افتاده بود نگاه کرد و با دو دست استخوانی اش آن صورت خسته را گرفت و گفت : ” اگه بخوای میذارم میرم ، تو بگو . فقط یک جمله است . ” مرد که بی حوصله بود گفت :” همه ی دنیا میدونن که تو اینجایی” میس چرخی زد و بند کمر را که پاپیونی بود پر گره باز کرد . گفت :” تا کی باید قایم بمونم این جا ، این شکلی که تو بخوای ، اگه همه میدونن چرا همه چیز یواشکیه . . .  بذار برم . ” مرد سیگاری روشن کرد و روی کاناپه ی فنر در رفته ی مخمل یشمی دراز کشید و به میس نگاه کرد .:” کاش میشد تو کمتر حرف بزنی . ” میس شانزه لیزه سیگار را از دست مرد گرفت و پک زد . گفت :” این جوری تو چطوری میفهمی توی ذهن من چیه ، چطوری منو میشناسی ؟ من نمیخوام تو منو بشناسی اگر من رو میشناختی هی حرف نمیزدم . ” مرد دستش را دور میس انداخت و گفت :” تو نگاه که کنی همه چیز از چشمات پیداست . ” و به همین روال میس سالها زیر بار رابطه ی تفننی مردی برای تمام فصول رفت و مرد هیچ وقت زنی را که در بهارخواب خانه اش نگه میداشت را به او ترجیح نداد . روزی میس برای مرد که برای تمام فصول بود نامه نوشت که چقدر از تله ی متعفنش بیزار است و چقدر از دروغ هایش که برای او داستان است خیال ساخته و او را ترک میکند تا با خیال هایش سر کند . میس رفت تا با آقای شاعر کارتون خواب و شرلوک هولمز و دیگر دوستان مراوده کند اما آیا آن روز کسی بود که بپرسد چه بلایی سر این معشوقه آمد ؟

امروز عصر ،برنامه ای از سرکار علیه اپرا دیدم که در ان به همین مسائل توجه شده بود . مردهایی که خیانت میکنند و زن هایشان شوکه میشوند اما او یک چیز مهم را یادش رفت زنی که همیشه دوم است و قربانی است و نه شاید زن یک شبه و این چیزها …تکلیف این دست زن ها که در خاک ما صیغه میشوند و تف میشوند توی خاطرات چیست ؟ من بعد از دیدن این برنامه برای همه ی زن ها متاسف شدم و از اینکه مردها این قدر راحت میگویند همه ی مردها خائن هستند و هر کس برعکسش را بگوید دروغ گفته خوشم امد اما برنامه یک حفره ی بزرگ داشت . چرا زن ها خیانت نمیکنند ؟ چرا زن ها یی که خیانت میکنند این طوری رفتار نمیکنند ؟ عکس العمل شوهرانشان چیست ؟ همه جا سنگسار و این ها یا نه مثل این برنامه دست در دست هم دهیم و صلح و این ها ؟ اگر مردی زنی را دوست داشته باشد میتواند ان را همه جوره در اختیار داشته و بعد پاسش بدهد به دیگری . . . اگر نه خانه ای در خیابان فرشته برایش گرفته و هر هفته سری . اگر زنی مردی را دوست داشته باشد چه ؟ این جاست که همه چیز لنگ میزند .زود به قلبت خیمه میزنند و مثل ماری میگزندش و بعد هم وفادار عهدی هستند که فقط به صرف روی کاغذ نوشته شدن اهمیت دارد . چه اهمیتی دارد وقتی روی کاغذی چیزی را امضا کرده ای و دل و ذهنت کار دیگر میکند ؟ اهمت ندارند ؟ پس این آسیب های اجتماعی تکلیفش چه میشود ؟

 

 

 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

20 نظرات

  1. فعلا که این طوریاست . نمیدونم چه باید کرد…

  2. میس جان از تو میپرسم چون احتمال میدم بدونی
    معنی مانیفست یعنی چی؟

  3. با دختر اثیری و مرد کالسکه چی دلی بردی از ما ! فیلمان یاد هندوستان کرد، همه ی بوف کورهام دست این و اون گیر افتاده 🙁 هوس کردیم

  4. واسه تنوع…. شاید حالا یه چیزی شد

  5. من می گم وقتت رو بذار رو این.
    به احتمال زیاد می پسندی.
    در ضمن موافقم شجاع ت می خواد. منم منظورم این نیست که یه زن بره به یه مرد بگه تو رو می خوام.
    منظورم عشق دوطرفه است که ممکنه منجر به خیانت بشه.
    مگر نه اونو زمانی همه مون می خوریم.چشمک

  6. نرو تو اگر در باز شد… نه ناموس باش نه عشق… فقط عاشق باش

  7. ميس بد ميگذره خيلی انقدر كه از خودم بدم ميآد .از بوی عطر هميشگيم،از اين همه خر فرض شدنم از اينكه نميدونم چرا نميكشيدم  بيرون ،از اينكه انقدر بی صدا كشيدم بيرون كه آقای شاعر فكر ميكنه ك…خل شدم يا بودم،كلاً هم بيرون هم توی تله بد ميگذره

  8. خیلی چیز جلبی گفتی.
    آره این زنا کم نیستن و علاوه بر اون مجبوریت هاشون هم به همون اندازه زیاده.
    اما گاهی بعضی هاشون شجاعت به خرج میدن و ابراز هم می کنن.
    حالا که به این مسئله اشاره کردی.
    سریال عشق ممنوع رو ببین. شنیدم داره از یکی از کنالها پخش میه. حتما بببین. خییل زیباست.
    در ضمن ایرادی نداره اگه نمیایی. مهم اینه که یه جوری بالاخره با هم حرف می زنیم. لبخند

  9. آخر قصه چی شد. میس موند یا رفت؟ چه فرقی می کنه معشوقه باشی یا زن اول؟ مهم اینکه باید انتخاب بشی بر وزن مفعول

  10. " ميس نميدونی چقدر اين چند خط شبيه روزهای منه….                                                                                            مرد دستش را دور میس انداخت و گفت :" تو نگاه که کنی همه چیز از چشمات پیداست . " و به همین روال میس سالها زیر بار رابطه ی تفننی مردی برای تمام فصول رفت و مرد هیچ وقت زنی را که در بهارخواب خانه اش نگه میداشت را به او ترجیح نداد . روزی میس برای مرد که برای تمام فصول بود نامه نوشت که چقدر از تله ی متعفنش بیزار است و چقدر از دروغ هایش که برای او داستان است خیال ساخته و او را ترک میکند تا با خیال هایش سر کند

  11. نسعلیق پسمیستی

    من به گمانم زن خائنی بشم….از الانم معلومه ….

  12. نسعلیق پسمیستی

    من اعتقادم همین است ..اگر مردِ من خیانت کند ..بی شک خیانت میکنم …بی شک…

    زن ها نمیکنند؟
    نزدیکمان خوبش را دیدم …خوب ِ خوب…
    زن ِ دایی ام ! دایی ای که مادر ش را به خاطر زنش در زوهای اول زدنگی بی خانمان کرد زن مهریه اش را همان روزهای اول خوسات که خانه ی مادر بود …مادر بی خانه شد …قهر کردند و رفت …
    سالها گذشت …
    مرد را همان زن بعد ِ 20 سال از خانه بیرون انداخت …بی هیچ چیز حتی کیفی …
    و با پسر عموی مرد سالها بوده که بوده است …دایی آن هارا با هم دیده بوده در خانه اما دهانش را بسته بوده خفقان گرفته بود …با این توجیه که من عاشقشم هر چه باشد و این را من از نزدیک دیدم راست میگوید عاشق است …
    از خانه انداختش بیرون بعد 2خ سال آمد به خانه مادرش..مادرش او را راه داد …و دستش را گرفت ..
    زن از دایی طلاق خواست …
    دایی داد …
    زن با پسر عمو حال زندگی میکند ..پسر عموی دایی…
    شاید باور نکنید حتی اگر الان هم میگوید مادر به دایی …زنیکه ی کثافتت …میگوید مامان تورو خدا بهش توهین نکیند …اون عشق ِ من بوده …
    ببینید چه عشقیووو اساطیری است به جد…زن خیانت کرد…

  13. ادمي كه ارزش نداره نداره چه زن چه مردممكنه يه مدتي مردمو گول بزنه هميشه نميتونه ياعلي

  14. UFOهمون آدم های ناشناخته ی فضایی هستند که تو فضایی بودن ونبودنشون هم شک هست.هم مردونش هست هم زنونش.
    خودت میگی دوست نه همسر.تا وقتی دوست هستن الحق والانصاف رفاقتشون حرف نداره ولی تا مسئولیت گردنشون می افته…
    نوشته های قبلیت پر از لحظات ناب بود فکر می کنم کمی ریزش داشتی!!!!!!نظرم بود.شاید هم اینطور نباشه نمی دونم!

  15. اگر خواستی کسی را سیر کنی ماهی بهش نده ٬ ماهیگیری یادش بده . . .

  16. آره دوست دارم این ویژگی نوشته هاتو ،سوء تفاهم نشه

    گل

    مشکل از عدم توانایی در گفتن نه هست…من کتابامو میخوااااام گریه

  17. خیلی از ما ها من جمله خودم یه دورانی تو توهم عشقیم یعنی فکر می کنیم که آهان الآن من عاشق شدم و…
    ولی این عشق اجباریه.تواون موقع چون اطرافیانت همه یه جورایی یکی کنارشونه(مثلا)تو هم می خوای مثل اونا باشی.احساس نیاز(کاذب)می کنی .یه عشق(کاذب)گیرت میاد.تنها چیزی که حقیقت داره تنهاییه. توزندگی بیشتریا شکست می خورن وبعضیا فکر می کنن که پیروز شدن درواقع اوناهم شکست خوردن.
    همیشه برای مردها مرغ همسایه غاز بوده!!!!!!!!!
    زنها همیشه توکارساخت وسازن باید بسازندو بسازندو بسازندحتی اگه بسوزند وخاکستر بشن:(
    به خانم ها هم توصیه می کنم قید آقایون رو بزنن.این همه موجود کشف نشده تواین دنیا وجود داره آخه چه کاریه خودشونو پابند موجودی کنن که سالهاست شناخته شده ولی به خاطر حمایت بیشتر خانم ها فکر می کنن هنوز کشف نشدن وخودشون رو به راحتی در اختیارهمه ی خانم ها قرار میدن.قبول کنیدبا این همه کمبود وقت چه طوری عاشق شن ووفادار بمونن.البته میشد اگه روزمون 25ساعت بودویااگهUTCبه هم می ریخت.
    اصلابابا بی خیال.الآن دور دوره UFOهاست!!!:)))
    فکر کن چه شود مثلا من ویه UFO.این جور چیزا خوراک خودمه:)

  18. چی؟ نمیدونم اصلا چی می گفتم یادم رفت… تو کتاب دادی بیرون؟ اسمت چیه خب بریم بخونیم؟

  19. من منظورم تبلیغ نبود!!! 🙁 پس چطوری کتاباتونو پیدا کنم؟می خواستم کتاباتونو بخونم