اصغر فرهادی ، بازیگر تکرار نشدنی !

بهرام بیضایی

بهتر بود ، بهرام بیضایی ، پرویز کیمیاوی و فیلمسازانِ متمایزِ ما با تفکراتی بدونِ تاریخ انقضا در دنیا مطرح می‌شدند .

آقای فرهادی بازیگر خوبی ست . تاریخ سینمای ایران چهره های به مراتب باهوش تر و هنری تر و باسواد تر از اصغرفرهادی به خود دیده است . این که فیلم های فرهادی همیشه ی همیشه تاریخ انقضا دارد نشان دهنده ی تاریخ انقضای آن اثر است . سینمایی هم نیست محصول زمانه ، اثری ست که برای جایزه ساخته میشود مثل متری شیش و نیم و ابد و یک روز ، فیلم هایی که نمای ویرانی ایران را در اکران عمومی جهان رونما می کنند .

فیلمسازانی که از فکرِ فقر فراتر نمیروند و به این قشر ِ آسیب دیده دوبار تجاوز میکنند ، یک بار با حقارتشان دراکران بین المللی ، یک بار هم با منتی که سرشان می گذارند .

شما ، سینماگرهایی که ادعا دارید دک و پز و صحت و سلامتی و شادی تان را با همین فروش اکرانِ بختِ بدِ مردم در اروپا تضمین کرده اید . ارجاعاتی به جز فقر ندارید چون نان تان از فقر در میاید . . . سینماگر گره افکن سینمای هیچکاک است نه سینمای اصغر فرهادی موفقیت فیلم های فرهادی از سینمای سهل الوصول ساخت با پیش تولید دقیق بیرون میزند نه با دغدغه ی اندیشه ی هنری . این نه بد است نه خوب است . این سینما سینمای اسمارتیزی است . سینمای مک دانلد است . در آثار هیچکاک تو سینمایی را تماشا می کنی که در کادرها و نماهایش خفه نمیشوی ، مضمون ریتم دارد ، فضا ، رنگ می شناسد ! مطلقا در یک چرک ابدی ماندگار نیست . روابط بین چشم و شی مهم است . میل و شهوت و یا عدم آن با ترفند های آرتیستیک در تسخیر کاراکتر در میاید . نیم بند نیست . سینمای تصاحبِ نوگرایی در فیلمبرداری و روان کاوی ! نه سینمای ضجه و گریه . . .

در این موارد – فقر و فلاکت – بسیار تهیه کنندگان هستند که سفارشی یا غیر سفارشی با پشتی گرم مشغول نمایش ملکه های گدایانشان هستند . شما که ادعای کار هنری داری بعد از شهر زیبا چند فیلم ساخته اید که بشود شما را کسی دانست که پا فراتر از کیومرث پوراحمد و سر نخش گذاشته ؟

بازیگرانی که شما با آن ها کار کرده اید یکی از یکی خوش پرونده تر هستند . نه به معنای بد بلکه به معنای کاتالیزورهایی برای شما . بعد از شهر زیبا فیلمی از اصغر فرهادی ندیدم که حیرت زده ام کند . درباره ی الی فیلمی بود که با موضوع مطرح نشده ی غرق شدن در دریا . . . و پیچاندن قصه به بیراهه و عدم ریتم توانست گامی نو برای پرواز اصغر فرهادی به جهان خلاق ها باشد ( هرچند عدم توجه به موضوع قصه و تحقیق درباره ی آن برای من که شخصا تجربه ی این حادثه ی غرق شدن یک فرد امانتی در دریا را دارم باعث شد آن نبودِ هلیکوپتر روی دریا برای پیداشدن جسد و فاز دوم فیلم را کمرنگ تر از دلمردگی و هراس بعد ازحادثه ببینم ).فروشنده و جدایی نادر از سیمین فیلم هایی با تاریخ انقضا که به بدترین و غیر هنری ترین شکل ممکن در کادرهایی به ظاهر بسته متکی بر پنهان کاری آشکار از فیلمساز است ، سینمایی که خودی ها و مجله ها برایش پستان به تنور چسباندند . جدایی نادر از سیمینی که باید برای درخشش ساره بیات به او امکان دیده شدن ِجهانی میداد نه به لیلا حاتمی !

سینمای فرهادی حتی نزدیک هم داستان هایش در جشنواره ها نیست . . . سینمایی مثل انگل که مجموعه ای کل در یک جز است . ما عادت کرده ایم هر جا مراسم جایزه پخش کنی جایزه ای داد اثر را روی سرمان بگذاریم ، این کار کسانی است که غریبه و مه ندیده اند . این ستایش از کسانی بر میاید که چریکه ی تارا راندیده اند . . . تصورشان از سینما به سینمای جایزه بگیر اسکار محدود می شود و بعدا سر فیلم های ترکی شان می نشینند و سریال های عشقی میبینند .

سوسن تسلیمی – چریکه تارا

. آقای فرهادی جوری در مورد پاسپورتش صحبت می کند انگار نمیداند نویسنده های این خاک دم به دقیقه با ممیزی طرف هستند ، حرف اشتباه که بزنند توی زندان هستند . . . بازیگرانی که زمانی بخاطر مهمانی های خصوصی و بیرون آمدن عکس هایشان سالها ممنوع الکار شدند . آرشیتکت هایی که بخاطر بناهایشان سئوال جواب پس داده اند که فلان المان به چه چیز ربط دارد .
شاعرانی که توبیخ شدند .
نقاشانی که آثارشان از روی دیوار پایین کشیده شد .
آهنگسازانی که سالها خانه نشین شدند . کسانی مثل ثمین باغچه بان ها که وطن را ترک کردند و اساتیدی مثل استاد حنانه که اسبابشان را از خانه بیرون انداختند اما آن ها انقدر بزرگوار و عیار دار بودند هرگز مثل شما خودشان را سر زبان ها نینداختند و اعتراض نکردند . سربلند بودند و باعزت .زیر بمباران نشستند خانه و موسیقی هزاردستان ساختند !شرم کنید آقای فرهادی !

چریکه تارا

شما که آن سوی آب با پنه لوپه کروز و خاویر باردم کار می کنید فیلمسازی هستید که آزاد ، باور کنید مخملباف قبل از خروج از کشور فیلمساز چند وجهی بهتری از شما بود . کاش ناصرالدین شاه آکتور سینما را با دقت ببینیم . . . کاش دستفروش را بیشتر دوره کنیم .کاش بدانیم با همه ی محدودیت ها هنوز سینه ی صدای خسروشکیبایی در بروز عشق در هامونِ مهرجویی کارستان کرده . کاش هامون و مهرجویی و دایره ی مینا جهانی میشدند .

دستفروش- محسن مخملباف

آیا بهمن قبادی و یا جعفرپناهی همچون شما هوار زدند ؟

حالا که قهرمان در همه جای دنیا رزرو اکرانش را گرفته والبته فیلمنامه تان به لحاظ برداشت از روی دست یک اثر دیگر زیر سئوال رفته است دارید داد میزنید ؟

جمله ی آن دخترک پدر مرده را سر مزار تکرار می کنید که از شما بیزاریم ! دست کم یک کم خلاقیت داشته باشید … از خودتان جمله بنویسید .

حالا باید هم آتش بیار شوید و شلوغ کنید چون تضمین کارهنری در این خاک برای همه ی ما سخت است . . . باید بروید . . . بدانید که شما اندازه ی تار موی بیضایی در مسافران و غریبه و مه و اصلانی در شطرنج باد یا مهرجویی در هامون نیستید . . . آثاری که هرگز تاریخ انقضا ندارند . . . مرعوب جوایز بین المللی شدن چه خطراتی برای بعضی ها داشت ! هرچند چون شما بازی را خوب بلدید میدانید که برای نماندن احتمالی چطور مردم را دلسوز خودتان باقی بگذارید و نقش قربانی را بازی کنید . با این همه تبلیغ هنوز قهرمان در صدر ننشسته است نه ؟

اگر یکی ازبازیگرها روسری ش بیفتد کلی اخطار می گیرد . . دختر شما شاید نمیخواهد در خاک عزیز تان کار کند که روسری اش روی سرش نیم بند است . . . همه هم شانس لیلا حاتمی را ندارند که رییس فستیوال ماچش کند و او حتی ممنوع الکار نشود – حتی به دروغ و نمایشی – به هر حال فیلمِ شما ، با این کارها دیدنی تر خواهد شد برای مردمی که فیلم های کیارستمی را زمانی پس زدند شما سناریست خوبی هستید نه برای آرتیست ها . البته برای مهاجرت و رفتن و کارکردن تان بهانه ی خوبی جور کردید . دمتان گرم !

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .