یک شب که تولدم بود ، با چکمه ی 15 سانتی خود ، همراهِ سگ مسخ شده ام و لباسی از خز توی کالسکه ای با 14 اسب نشستم . . . ابر بارانش گرفته بود و من خیلی غیر عادی شاد بودم . شادی میکردم . می خورده و لپ می رنگی شده بودم . . . موهایم رنگ ِ می شراب به خود گرفته و از لبانم بوی می میتراوید . . . کالسکه خودش را به محل قرار رساند . باید میرفتم پیش نوسترآداموس . . . برایم یک جشن ِ حسابی گرفته بود . . . شنلش را پوشیده بود و دور خانه اش گیاه ها مثل جنگل رشد کرده بودند . دستم را بوسید و از چشمانش شرارت باریدن گرفت . من دستم را دور شانه اش انداختم و به او گفتم خوب همه ی دنیا را سر کار گذاشته ای . . . ما آن شب با هم رقصیدیم . شراب خورده و خندیدیم . . . فال ورق گرفتیم و فیلم نگاه کردیم کم کم کار به تخمه شکستن هم رسید و سرآخر نوسترآداموس که در اتمام کتابش و پیشگویی اش و در واقع رباعی اش معطل مانده بود به من نگاه کرد و گفت میس شانزه لیزه جان بیا و این رباعی پر از رمز را بردار و ببر و خودت یک جوری تمامش کن . من میس شانزه لیزه بعد از اینکه تولدم تمام شد . . کتاب به دست به خانه آمدم . جورابم را از پنجره روی طناب انداختم و پنکه را زدم . . .سیگارم را فندک زده و همان طور که سرم از می گیج میرفت یک چرندی نوشتم که سال 2012 همه چیز کون فیکون میشود . جهان دگرگون شده و آدم ها در فضا معلق مانده . دایناسورها بیرون میایند و خون از آسمان میریزد . فرداش آن را با پیک به نوسترآداموس دادم . . . .فرستادم . . . او طی تلگرفی اعلام کرد . میس، تو نابغه ! . . . از روی بود که شبکه ی استکباری من و تو + با ایجاد رعب و وحشت در دل همه و پخش مکرر برنامه ی خشنش . . . از این رباعی بنده سو استفاده کرده همین جا در خواست کپی رایت میکنم و همین طور مادر پدر دو نوجوان مرز نشین که به تازگی ماه واره گرفته و من و تو میبینند و با دیدن این برنامه خود را کشته اند نیز خانم من و تو رو به دادگاه احضار کرده و دهنشان را سرویس خواهد کرد .
سلامبخوانیدم و نظر بدهید از طریق بابا با شما آشنا شدم منتظر راهنمایی های شما هستمممنونساحل
سلااااااااام…چشم ما روشن…دلمون برات تنگ شده بود…میس نابغه…
اینجا هم تکرار می کنم که تو نابغه ای میس عزیزم:)))))