شنبه , ۱ دی ۱۴۰۳

دستورِ پخت و پز قافیه

تصویرسازی و نوشته : سانازسیداصفهانی

دستورِ پخت و پزِ قافیه!

کدام خیال ؟ با دو چشمم دیدم که چکش بر قفسه‌ی سینه‌ام زدند و خورد کردنش تا قلبم را که کوره‌ای شده بود سوزان و ملتهب از رگ‌های خیزرانِ تنم به در آورند و مواد لازم شاعری تدارک بینند . تن ، تهی از بطن .

قلب قلاب به انبری ، انداخته شده روی سندانی. لنبر میزد و بلند بلند میطپید و خون از دهلیزخانه ‌اش شره میکند تا که چکش خور شود باور کن . شنیدم که گفتند از این دل ، پوست باید کند ، پوستش برای ساز و ضربش جان میدهد . پس پوست از قلبم کندیدند و به دباغی بردند . اضافات عضلات قلب را که هنوز میجنبید و مینالید و‌زنده بود پرت کردند توی شعور شعرت تا سوز بدهد و تو‌ساز کوک بزنی . با پوست نو نوار ، بداهه ‌نوازی کنی تو ، شعر مهیا کنی .

پس ضرب میزنی بر غشایی نو از پوست قلب و بلند بلند قافیه ردیف میکنی و من نقشِ نگارستانی‌ام که ارتفاع گرفته به آواز حزینت که خیال کردی چنین شده . همه‌اش خواب بود بیدارشو .

آفتاب از آسمان پُر شده .

قلب در قفسه‌ی سینه دفن شده

ساز شکسته و مقرنس ها کومه کومه کنده شده

بیدار شو تا ساز سوز کنی

شعر آشوب کنی

متن و تصویرسازی : سانازسیداصفهانی

تصویرسازی و متن : سانازسیداصفهانی

در بستر وبسایت جزیره در کهکشان

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

این یک عکس دو نفره نیست .

ین یک عکسِ دو نفره نیست.] شما را دعوت می‌کنم به شنیدنِ صدای سنتوری که …