یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳

دایره گچی

میس شانزه لیزه ، شال و کلاه کرد و رفت به دیدن نمایش دایره گچی .  دایره گچی که برداشت آزادی از دایره گچی قفقازی برشت هست قطعا هر علاقمند به تئاتر رو به این فکر وا میداره که ( فاصله گذاری ) توش وجود داره یا نه ؟

 چه بخواهیم و چه نخواهیم اسم برشت و فاصله گذاری همیشه کنار هم و با هم بوده . فاصله گذاری هم در معنای کوتاه و موجز خود یعنی زمینه برای خودآگاهی تماشاگر نمایش فراهم شه . فاصله بین احساسات بازیگر و مخاطب . این که فاصله گذاری به وسیله و ابزار دیالوگ یا از طریق دیالکتیک بین   بتواند قدرت اندیشیدن را در تماشاگر افزایش دهد . همه و همه ی اینها تکنیکهایی است که باید در نحوه ی اجرایی متن های برشت به کار گرفته شود . حالا میس میخواست مو را از ماست بکشد بیرون و رفته بود تا ببیند آیا میتواند یک کار متفاوت ببیند ؟ خوب یاد شما ، میس ما و همه ی علاقمندان تئاتر هست که در نمایش زن نیک ایالت سچوان اثر برتولت برشت که توسط آزیتا حاجیان در تالار اصلی تئاتر شهر و بازی بی نظیر مریلا زارعی اجرا شد به خوبی این شیوه ی نمایشی توسط تکنیک کارگردانی دیده شد .و.. به همه چسبید . اما در این دایره گچی آنچه که میس دید به اندازه ی نوشته ای در چهارچوب بلاگ نیست . چیزی که مخاطب باآن رو به رو میشود در ابتدا، فضایی است غریب ، با نورپردازی عجیب ، 100 بازیگر با ماسک ، زنی با دامنی 120 متری در وسط … دیگر هیچ چیز معلوم نیست انگار که وارد روز رستاخیز شوی . کم کم متوجه میشوی که به تماشای زندگی آدمهایی آمده ای که گذاشته اند تو عور ببینیشان . ولی با ماسک . چرایی اش همان مکتب تئاتر است .  فضا با طبلی که نواخته میشود شکسته شده و سکوت همه جا را فرا میگیرد . زن میزاید و دامنش به  چندین تکه تقسیم میشود . از زیر دامن ده سرباز بیرون می آیند . سرآغاز جنگ است . 4 سرباز به آسمان میپرند میبینیم که میله هایی را میگیرند و دیگر نمیبینیمشان باقی سربازها شور برشان داشته  جنگ تئاتری میکنند . در هیاهوی جنگ، بازیگران دست تماشاچی را میگیرند و آن ها را در دو گاری که فقط برای نشستن تماشاچی درست شده هدایت میکنند . سپس دعوای گورکن ها و مرده شورها را میبینیم ، هنوز معلق در فضاییم که  ترانه ای میشنویم . اگر خوب دقیق شویم بس کیفورش میشویم . ترانه ،امروز ما را و دیروز ما را (این ما میتواند به همه ی آدمهای جهان نسبت داده شود ) بیان میکند . سایه ی بازیگران را روی زمین میبینیم . بعد بازیگران تماشاگرها را غافل میکنند از دور وبرشان بیرون می آیند و شروع میکنند از زمین هایشان حرف زدن . آنها دعوای خود را به محکمه میبرند. این  خود در اپیزودهایی که طراحی و شروع و پایانش با میزانسنی هوشمندانه صورت گرفته نمایش داده میشود . در این میزانسن تماشاگر ناخواسته توسط گاری در زوایای 90 درجه -120 درجه- 360 درجه – رو به روی هم – قرار میگیرند . تماشاچی خود ناخواسته در دعوا حاضر است و شاکی . او به واسطه ی گاری ها خود به کاراکتری مستقل بدل میشود . این داستان محکمه و به قضاوت گذاشتن قانون، بسیار جذاب است و همان است که در دایره گچی قفقازی گفته میشود . همان است که برشت در نمایش  مادر میگوید . مادری که انگار از زبان همه ی مادران جهان حرف میزند . در انتهای نمایش  با مادر حقیقی و زنی که بچه را در جنگ از میان خون و همهمه  نجات داد میبینیم . ولی در انتها بچه سرانجام بچه ی دایره گچی برشت را پیدا نمیکند . زنی که مادر بچه نیست و لی بچه را بزرگ کرده و مادر واقعی بچه رو به روی همند . هیچ کدام بچه را بر نمیدارند . اینکه بالارخ روزی همه از پدران و مادرانشان جدا میشوند و هیچ پدر و مادری نباید حس مالکیت بر فرزند خود را داشته باشد .  اینکه هیچ فرزندی – جزو مال و منال  هیچ والدینی نیست و مستقل است و در نهایت یک روز تنهاست . همه ی اینها در دایره گچی بود. دیدگاه قاضی ها و بازی ان ها داخل ماسکی به عظمت 5 بازیگر خود بس جذاب است .     ضمن اینکه در مابین اپیزودها خلاقیت دیگری شکوفه زده که آدم را یاد کانال های روسی میاندازد . فیلمهایی که با یک دوبلور از ابتدا تا انتها دوبله میشود . در این جا یکی از بازیگرها را در استدیو میبینیم . او که آشکارا در حال دوبله ی – مثلا – زبان بازیگرهای رو به رویش است ، – بازیگرها نامفهوم حرف میزنند – بعد از اینکه ناگهان یکی از قاضی ها وارد استدیو شده و صفحه ی دوبله را عوض میکند همه چیز را وارونه میخواند . بازیگرها با هم دعوا میکنند اما دوبلور به جای پرخاش میگوید ( صلح . دوستی ) که این خود نکته ی بس جالبی است که سانسور را بیان میکند و چیزهای دیگر را . . .  

 

یکی از اپیزوهایی که برداشت مستقیم از نمایشنامه ی برشت است در این نمایش دیده میشود که بسیار مسجع نوشته شده و موزون است و فوق العاده طنز درش به کار رفته . طنز واقعی نه لودگی یا فکاهی یا هزل . طنز . . . این اپیزود 7 مادر را نشان میدهد که هر کدام مدعی مادری برای فرزند پیدا شده هستند و گروشه را دزد بچه خطاب میکنند . در این اپیزود از شگردهای جالبی استفاده شده .

در انتهای نمایش هم به شیوه ی آنتونن آرتو میبینیم که تماشاچی وسط دایره ای قرار گرفته و بازیگران دورشان هستند و کالسکه ی بچه در مرکز . همان طور که بچه تئاتری ها میدانند آرتو تئاتر خشونت را پایه گذاری کرد که این خشونت با اون خشونتی که شما فکر میکنید متفاوته . آرتو  معتقد به تئاتری   از نوع تقابل مستقیم و ارتباط متقابل با تماشاگر  بود که این ارتباط تا مرحله‌ی برخورد فیزیکی بین تماشاگر و بازیگر پیش می‌رود که در این نمایش در بعضی جاها دیده میشود .

دوستش داشتم . ( در عکس بالا در میان فریبرز عرب نیا و بابک حمیدیان را میتوانید میان تماشاچی ها ببینید و ) از میان کسانی که به دیدن این نمایش امده اند میتوان به دکتر عکی رفیعی . افشین هاشمی . اصغر دشتی . باران کوثری . نگار جواهریان . یاسر خاسب . فریبرز عرب نیا و بابک حمیدیان اشاره کرد . (عکس: رضا موسوی )

عوامل کار که در بروشور و پوستر میتوان دید افراد زیر هستند .

کارگردان : حمید پورآذری / نویسندگان : نشمینه نوروزی . محمد زمان وفا جویی . ترانه سرایان : رسول ادهمی – حسین نام آور / آهنگسازان : محمدرضا حریری . امیرعلی خسروانی / طراح ریتم و سازهای کوبه ای : آیدین شفایی

بازیگران به ترتیب حروف الفبا: ناصر آقاپور .بهنام احمدی .  هاشم اسماعیلی . الهه اکبری . پگاه اویسی .  سینا بالاهنگ . احسان بدخشان . الهه پروانی . فروزان پروانی . حسین پوریانی .  کمال الدین پیر هادی . عاطفه جمالی . مهدیه جهان شیر . هانیه جهان شیر . اشکان حامدی ضیائی . بهناز حدادی . آبان حسین آبادی .  سمیه حمزه نژاد . سجاد حمیدیان . مریم حیدری .  هدی حیدری . علی خالقی .  هستی خان چرلی .  علی خلیلی .  حمید خوانین . نیلوفر دادخواه .  میثم رجبعلی نژاد . المیرا رضایی . مریم روحیان . مریم رها . سعید زارعی . مینا زمان . ساقی ساقیان .  حسین سپهر نژاد .  سوده سعدایی . ساناز سیداصفهانی . مهدی شاهدی . پویا شهرابی . نیما شهرابی .  رضا شیخ انصاری .  مژده شیخ لر .  نرگس شیر محمدی . مرسده صادقی .  سحر صبا . بیتا صمیمی نژاد .  علیرضا صنعتی . امیر عبادی . محبوبه عباسی .  امید عسکری . محمد عطوفی . مریم علیزاده . کاظم عینعلی . نفیسه فاطری . فاطیما فراهانی . سودابه فرخنده . مهرنوش فطرت . راضیه  فلاحی .  نگار فیروزی . محمد کریمی . حسین کریمی . لیلی کریمی . علی اصغر کوزه گر . مرجان کیانی .  رضا لطیفی . مینا محترمی . محمد محقق منتظری . مهرآفرین محمد بیگی . سهراب مدنی . حسنی مرتضوی . سارا معماری . آتنا معینی . سبا مقصودی . سعید موسوی . محمد میرمحمد حسینی . مهران میری . بهنوش ناصر پور . حسین نام آور . آمنه نوری . ستایش نیک بختیان . الناز وزیری . فائزه یادگاری . محمد صادق یزدانی . تینا یونس تبار .

* سپس نوشت * امین تارخ و استاد عباس جوانمرد و پیش از ان هدایت هاشمی  و حسن معجونی و ..از این کار دیدن کردند .

لینک —<< با حمید پورآذری به مناسبت دایره گچی – روزنامه ی شرق >>

– دایره گچی در فرهنگسرای بهمن نقد میشود . (لینک )

– محو شدن مادر در روابط مدرن ( رضا آشفته )—>>> (لینک خبر )

–  ضمنا دایره گچی دو اجرایی شد .

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …

۳۷ نظرات

  1. تعریف کار رو خیلی شنیدم.حیف که دورم و نمی تونم ببینم.پوستر کار عالیه.

  2. دوستان معترض ؛ بنده هیچ بی احترامی به کسی نکردم که با این کامنت ها مواجه شدم .کدوم وصله ؟؟ من هیچ وصله ای به کسی نچسبوندم.  روحیه انتقاد نا پذیری تا کی ؟ چون انتقاد کردم پس شخصیتم ضعیفه ؟؟ متاسفم واقعا و هیچ حرفی ندارم .
    و بیشتر از این متاسفم که تا حالا فکر می کردم ما عضو یک گروهیم و دوستیم خب ظاهرا با یه انتقاد متوجه شدم که این دوستی از سوی شما تکذیب شد . ای کاش که زودتر از این خیلی چیزا رو می فهمیدم .

  3. بر خلاف بعضي از دوستان ، به نظر بنده ميس خيلي هم كار پسنديده اي كرده. چون مثلا خود من تا قبل از خواندن اين نوشته فكر مي كردم با اجراي كامل متن برشت قراره مواجه بشم كه به عنوان يك مخاطب عام تاتر ، چون قبلا كار آقاي سمندريان را ديده بودم و با توجه به مشغله هاي زياد و ترافيك و دوري راه فرهنگسراي بهمن ، باعث شده بود ديدن اين كار را در اولويت هاي آخر قرار بدم و مثلا ترجيح بدم اول برم "درس" رو ببينم كه با خواندن اين مطلب نظرم كاملا عوض شد.
    به اين دوستان بايد بگم ، يعني مثلا كسي داستان هملت يا اتللو رو نمي دونه يا مثلا در انتظار گودو و يا همين درس؟ اما باز هم دوست دارند برند احرا را ببينند نه براي هيجان غافلگيري ، بلكه براي اينكه براي لحظاتي با كمك عوامل تاتر در فضاي آن اثر قرار بگيرند ،‌گو اينكه هر اجرا چون متاثر از عوامل انساني زياديه ، براي خودش هيجان و نكات غافلگير كننده اي هم داره كه به جذابيت تماشاي تاتر اضافه مي كنه و مثلا اجراي زنده رو از تله تاتر متمايز مي كنه.

  4. سلام. خوبی؟
    متن دایره ای ها رو دیدم تعجب کردم !! عجب روزگار عجیب و غریبی شده !
    دایره ای های عزیز بجای تشکر و دست بوسی در باب تبلیغات بی جیره مواجب و بیان زیبایی ها و نقاط قوت بسیاری که اندر باب تئاتر شما ارائه شده گله مندید که چرا و چرا ؟!! عجب دیدگاه جالبی شما دارید ! واقعا جای بسی تاسفه که ما میخواهیم به دیدن کاری بریم که تا این حد شخصیت پشت پرده اش ضعیفه !
    بقول قدیمیا کج بشینیم اما راست بگیم: توصیف دایره زگی بحدی زیبا بود و هست که هر خواننده ای که متن رو میخونه مشتاق دیدن تاتر میشه. قلم زیبای نگارنده بحدی روان گام برداشته که هر خواننده ای رو با خود تا انتهای متن میبره و از همه مهمتر اینکه همواره در جهت تلاش بیشر برای زودتر دیدن تئاتر بوده نه دیدگاه شما دایره ای . بهر حال با دایره یا بدون دایره چیزی از ارزشهای نگارنده متن ه بسیار بالاست رو کم نمی کنه و بقول خودمونی ها این وصله ها به ایشون نمی چسبه !
    فکر را باید شست. جور دیگر باید دید !!

  5. میس شب عیدی هم دست از سر کچل تئاتر بر نمیداری؟ کارمهرجویی چطوره ؟اونو ننوشتی؟ندیدیش؟

  6. من دو هفته پیش برای دیدن دایره گچی رفتم  که برای من خیلی جالب بود و چون نخستین بار بود نمایشی به این سبک می دیدم کمی مشکل داشتم و دوست داشتم دوباره بروم ولی وقت نداشتم  و اگر پیش از دیدن نمایش، این نوشته رو خونده بودم برای درک من از روش اجرا و  مفهوم آن خیلی بهتر بود.

  7. گریهمیس جان آدم رو حالی به حالی میکنی که بره فرهنگسرای بهمن ؟ میشه بگی کار چند دقیقه س؟من تا حالا بهمن نرفتم .میترسم نرم باز مثل شکارروباه پشیمون شم .اجراتا چه تاریخیه ؟

  8. البته جناب ميس مستحضر هستند كه ديگر عكاسي از تياتر ممنوعه اعلام شده !؟  عكس نذار خانم !‌عكس نذار

  9. سلام. خوبید؟ در مورد زیبایی تئاتر دایره زنگی مطلب زیاد نوشته شده اما هیچکدومشون دیدن نمیشه !! دعا کنید فرصت مناسبی پیش بیاد تا بشه زودتر به فرهنگ سرای بهمن اومد. راستی بلیطش چنده؟ (این بزرگترین اشتباهه که یک تئاتر رو با قیمت بلیطش بخواهیم ارزیابی کنیم !!)

  10. دوست داشتی نمایشو لو نمیدادی؟؟

  11. سلام دوست من  (.ا.ا.)
    خیلی خوبه که شما کار رو دوست داشتی !!!! ولی فکر نمی کنی این همه توضیح مو به موی کار باعث می شه یه عده وقتی کار رو ببینن دیگه براشون تازگی نداشته باشه یه سری مسائل و یا حتی یه عده به همین نوشته بسنده کنن و نیان . به هر حال فکر می کنم اصلا کار خوبی نکردی که همه کار رو توضیح دادی مو به مو .
    و چقدر هم خوب با یه بار دیدن حفظ شدی!!!!!!!!!!!!!!!
    به هر حال خودی ها با غریبه ها یه فرقی باید بکنن یا نه ؟ نمی دونم شایدم اجازشو گرفتی که نوشتی ؟!!

  12. میس! جاسوس کیه!؟ ازت شکایت می کنم… افترا…به من…پاپوش..کلافه…من همیشه آدم شریف و زحمت کشی بودم! چطورجرات کردبی که به من بگوبی جاسوس…کلافه

  13. خوب از اونجایی که به صداقت در حرفات اعتماد دارم قبول میکنم،حالا بیخیال این حرفا،چقدر خوبه اینجا بوی تئاتر میده،قویتر از هر زمان دیگه ای.چون از خود نویسنده ساطع میشه،انرژیت رو میای میریزی اینجا و من از صفحه نوت بوک میگیرمش،این جمعه قرار بود بیایم کار تون رو ببینیم که به نظرم مشکلی برامون پیش اومده،اما مطمئن باش از دیدن کارت نمیگذرم،شده تنها میام.
    فیسبوک برای من ابزاریه برای اینکه با مردمی تعامل کنم که در حالت عادی باهاشون کنار نمیام،بزار اونایی که میخوان فضولی کنن،بی خیالشون.

    دلم تنگ شده بود

  14. میس جانا مگه تو قبلا ندیده بودیش؟ کار گوران رو دیدی؟ میگن حقیقت دوست خوب بازی کرده !!

  15. سلام خوبی؟ بابت توصیف دوباره دایره گچی ممنون. حیف این روزها حسابی درگیر شدم و حتی دیگه نمی شه به دیدن دوستام برم .
    همیشه دلم میخواست آزاد و رها بتونم به دیدن هر تئاتری که دلم خواست برم اما جبر زندگی خودش بزرگترین مانع برای این رفتن ها بوده!
    از میون اون همه بازیگر مشتاقانه دوست داشتم بازی چند نفر رو از نزدیک ببینم که گفتن اسمهاشون خیلی مناسب این بلاگ نیست. بهرحال کاش میشد به اونی که بی واسطه دوستش دارم هم میشد بگم که متاسفم که تابحال فرصت اومدن و دیدن کارش رو پیدا نکردم.

  16. سلام میس عزیز خوبی؟
    چقدر خوبه که با این همه مشغله ای که داری هنوز اینجا رو بروز نگه میداری،
    فقط می تونم بگم خوشا بحال تو و عربنیا و حمیدیان و کوثری و همه اونایی که تونستن این کار رو ببینن.
    زنده باشیگل

  17. تعریف کار رو خیلی شنیدم.حیف که دورم و نمی تونم ببینم.پوستر کار عالیه.

  18. دوستان معترض ؛ بنده هیچ بی احترامی به کسی نکردم که با این کامنت ها مواجه شدم .کدوم وصله ؟؟ من هیچ وصله ای به کسی نچسبوندم.  روحیه انتقاد نا پذیری تا کی ؟ چون انتقاد کردم پس شخصیتم ضعیفه ؟؟ متاسفم واقعا و هیچ حرفی ندارم .
    و بیشتر از این متاسفم که تا حالا فکر می کردم ما عضو یک گروهیم و دوستیم خب ظاهرا با یه انتقاد متوجه شدم که این دوستی از سوی شما تکذیب شد . ای کاش که زودتر از این خیلی چیزا رو می فهمیدم .

  19. بر خلاف بعضي از دوستان ، به نظر بنده ميس خيلي هم كار پسنديده اي كرده. چون مثلا خود من تا قبل از خواندن اين نوشته فكر مي كردم با اجراي كامل متن برشت قراره مواجه بشم كه به عنوان يك مخاطب عام تاتر ، چون قبلا كار آقاي سمندريان را ديده بودم و با توجه به مشغله هاي زياد و ترافيك و دوري راه فرهنگسراي بهمن ، باعث شده بود ديدن اين كار را در اولويت هاي آخر قرار بدم و مثلا ترجيح بدم اول برم "درس" رو ببينم كه با خواندن اين مطلب نظرم كاملا عوض شد.
    به اين دوستان بايد بگم ، يعني مثلا كسي داستان هملت يا اتللو رو نمي دونه يا مثلا در انتظار گودو و يا همين درس؟ اما باز هم دوست دارند برند احرا را ببينند نه براي هيجان غافلگيري ، بلكه براي اينكه براي لحظاتي با كمك عوامل تاتر در فضاي آن اثر قرار بگيرند ،‌گو اينكه هر اجرا چون متاثر از عوامل انساني زياديه ، براي خودش هيجان و نكات غافلگير كننده اي هم داره كه به جذابيت تماشاي تاتر اضافه مي كنه و مثلا اجراي زنده رو از تله تاتر متمايز مي كنه.

  20. سلام. خوبی؟
    متن دایره ای ها رو دیدم تعجب کردم !! عجب روزگار عجیب و غریبی شده !
    دایره ای های عزیز بجای تشکر و دست بوسی در باب تبلیغات بی جیره مواجب و بیان زیبایی ها و نقاط قوت بسیاری که اندر باب تئاتر شما ارائه شده گله مندید که چرا و چرا ؟!! عجب دیدگاه جالبی شما دارید ! واقعا جای بسی تاسفه که ما میخواهیم به دیدن کاری بریم که تا این حد شخصیت پشت پرده اش ضعیفه !
    بقول قدیمیا کج بشینیم اما راست بگیم: توصیف دایره زگی بحدی زیبا بود و هست که هر خواننده ای که متن رو میخونه مشتاق دیدن تاتر میشه. قلم زیبای نگارنده بحدی روان گام برداشته که هر خواننده ای رو با خود تا انتهای متن میبره و از همه مهمتر اینکه همواره در جهت تلاش بیشر برای زودتر دیدن تئاتر بوده نه دیدگاه شما دایره ای . بهر حال با دایره یا بدون دایره چیزی از ارزشهای نگارنده متن ه بسیار بالاست رو کم نمی کنه و بقول خودمونی ها این وصله ها به ایشون نمی چسبه !
    فکر را باید شست. جور دیگر باید دید !!

  21. میس شب عیدی هم دست از سر کچل تئاتر بر نمیداری؟ کارمهرجویی چطوره ؟اونو ننوشتی؟ندیدیش؟

  22. من دو هفته پیش برای دیدن دایره گچی رفتم  که برای من خیلی جالب بود و چون نخستین بار بود نمایشی به این سبک می دیدم کمی مشکل داشتم و دوست داشتم دوباره بروم ولی وقت نداشتم  و اگر پیش از دیدن نمایش، این نوشته رو خونده بودم برای درک من از روش اجرا و  مفهوم آن خیلی بهتر بود.

  23. گریهمیس جان آدم رو حالی به حالی میکنی که بره فرهنگسرای بهمن ؟ میشه بگی کار چند دقیقه س؟من تا حالا بهمن نرفتم .میترسم نرم باز مثل شکارروباه پشیمون شم .اجراتا چه تاریخیه ؟

  24. البته جناب ميس مستحضر هستند كه ديگر عكاسي از تياتر ممنوعه اعلام شده !؟  عكس نذار خانم !‌عكس نذار

  25. سلام. خوبید؟ در مورد زیبایی تئاتر دایره زنگی مطلب زیاد نوشته شده اما هیچکدومشون دیدن نمیشه !! دعا کنید فرصت مناسبی پیش بیاد تا بشه زودتر به فرهنگ سرای بهمن اومد. راستی بلیطش چنده؟ (این بزرگترین اشتباهه که یک تئاتر رو با قیمت بلیطش بخواهیم ارزیابی کنیم !!)

  26. دوست داشتی نمایشو لو نمیدادی؟؟

  27. سلام دوست من  (.ا.ا.)
    خیلی خوبه که شما کار رو دوست داشتی !!!! ولی فکر نمی کنی این همه توضیح مو به موی کار باعث می شه یه عده وقتی کار رو ببینن دیگه براشون تازگی نداشته باشه یه سری مسائل و یا حتی یه عده به همین نوشته بسنده کنن و نیان . به هر حال فکر می کنم اصلا کار خوبی نکردی که همه کار رو توضیح دادی مو به مو .
    و چقدر هم خوب با یه بار دیدن حفظ شدی!!!!!!!!!!!!!!!
    به هر حال خودی ها با غریبه ها یه فرقی باید بکنن یا نه ؟ نمی دونم شایدم اجازشو گرفتی که نوشتی ؟!!

  28. میس! جاسوس کیه!؟ ازت شکایت می کنم… افترا…به من…پاپوش..کلافه…من همیشه آدم شریف و زحمت کشی بودم! چطورجرات کردبی که به من بگوبی جاسوس…کلافه

  29. خوب از اونجایی که به صداقت در حرفات اعتماد دارم قبول میکنم،حالا بیخیال این حرفا،چقدر خوبه اینجا بوی تئاتر میده،قویتر از هر زمان دیگه ای.چون از خود نویسنده ساطع میشه،انرژیت رو میای میریزی اینجا و من از صفحه نوت بوک میگیرمش،این جمعه قرار بود بیایم کار تون رو ببینیم که به نظرم مشکلی برامون پیش اومده،اما مطمئن باش از دیدن کارت نمیگذرم،شده تنها میام.
    فیسبوک برای من ابزاریه برای اینکه با مردمی تعامل کنم که در حالت عادی باهاشون کنار نمیام،بزار اونایی که میخوان فضولی کنن،بی خیالشون.

    دلم تنگ شده بود

  30. میس جانا مگه تو قبلا ندیده بودیش؟ کار گوران رو دیدی؟ میگن حقیقت دوست خوب بازی کرده !!

  31. سلام خوبی؟ بابت توصیف دوباره دایره گچی ممنون. حیف این روزها حسابی درگیر شدم و حتی دیگه نمی شه به دیدن دوستام برم .
    همیشه دلم میخواست آزاد و رها بتونم به دیدن هر تئاتری که دلم خواست برم اما جبر زندگی خودش بزرگترین مانع برای این رفتن ها بوده!
    از میون اون همه بازیگر مشتاقانه دوست داشتم بازی چند نفر رو از نزدیک ببینم که گفتن اسمهاشون خیلی مناسب این بلاگ نیست. بهرحال کاش میشد به اونی که بی واسطه دوستش دارم هم میشد بگم که متاسفم که تابحال فرصت اومدن و دیدن کارش رو پیدا نکردم.

  32. سلام میس عزیز خوبی؟
    چقدر خوبه که با این همه مشغله ای که داری هنوز اینجا رو بروز نگه میداری،
    فقط می تونم بگم خوشا بحال تو و عربنیا و حمیدیان و کوثری و همه اونایی که تونستن این کار رو ببینن.
    زنده باشیگل

  33. میس! این فر هنگ سرایه بهمن که میری اونجا  خیلی مواظب باش!
    می دونی برای چی این حرف را میزنم! بهت میگم…چند وقت پیش که اونجا بودم چندتا فراماسونر را دیدم که اونجا می چر خیدن… خیلی خطر ناکند اینا مواظب باش…البته تو  این مملکت تائتر رفتن کلا خطر ناک است مثلا همین تائتر شهر خودمون پارک دانشجو…خجالت
    میس برو این کتاب فراماسونری راهم بخوان اینقدر جالبه … یک کاراکتر داره به نام دجال…خیلی بامزه است… یک چشم دارد…خیلی فضایه فانتزی جالبی دارد!

  34. خیلی زیبا نوشته بودی میس و زیبا این نمایش رو توصیف کرده بودی طوری که حسرت ندیدنش در دلم غوغا کرد دوباره…

  35. سلام میسیز

    خیلی خوشحالم از اینکه به این صفحه اومدم و شما رو پیدا کردم ، بسیار شیوا قلم میزنی و آشنا ، مخصوصا با پستی که راجع به صادق هدایت کبیر داده بودی ارتباط خوبی برقرار کردم .

    منم دقیقا دو تا پست قبل تر از صادق گفتم و از پرلاشز به قلم کارو !!

    موفق و موید باشی گل

    http://www.fereidoon-forooghi.com

  36. خیلی زیبا نوشته بودی میس و زیبا این نمایش رو توصیف کرده بودی طوری که حسرت ندیدنش در دلم غوغا کرد دوباره…

  37. سلام میسیز

    خیلی خوشحالم از اینکه به این صفحه اومدم و شما رو پیدا کردم ، بسیار شیوا قلم میزنی و آشنا ، مخصوصا با پستی که راجع به صادق هدایت کبیر داده بودی ارتباط خوبی برقرار کردم .

    منم دقیقا دو تا پست قبل تر از صادق گفتم و از پرلاشز به قلم کارو !!

    موفق و موید باشی گل

    http://www.fereidoon-forooghi.com